آرزو : سلام / درود به همه شما عزیزان و همراهان همیشگی/ من آرزو هستم و همراه حامد عزیز/ در خدمت شما هستیم//
حامد: سلام /من هم حامد هستم / و امیدوارم حال دلتون خوب باشه/دوستان یه سوال ی هست که/ شاید در این روزگار /کمتر از خودمون بپرسیم / آیا حال همسایه م خوبه ؟ / رابطه شما / با همسایه تون چطوره؟//
آرزو: همسایه/ یکی از مهمترین ارکان زندگی اجتماعی هر فردیه/
یادمه /بابام میگفت من خیلی ازین محل راضیم /چون همسایه های خوبی دارم /و البته /همسایه هامون هم خیلی روی بابام حساب میکردن / اگه ماشینشون خراب میشد/ یا آبگرمکن خونشون خراب میشد /و یا کار فنی داشتن همیشه به بابام زنگ میزدن وازش کمک میگرفتن/و بابام همیشه با روی خوش استقبال میکرد//،
حامد :دقیقاً پدر من هم / وقتی خونه ی جدیدمونو گرفتیم/ همینو گفت/ و ازمون خواست حتماً/ یک ظرف شیرینی یا کیک آماده کنیم /و با همسایه هامون آشنا شیم/ گفت /خونه با همسایه هایش /خونه میشه//
آرزو: یادمه/ بچه که بودم همسایه ها/ اگه مراسم عروسی یا عزا داشتن اون وقتا /خونه هاشون رو بهم قرض میدادن /اون زمان / خیلی تالار گرفتن مرسوم نبود،/ ما یه درخت توت بزرگ تو حیاطمون داشتیم /وقتی توت میداد/ به همه همسایه هامون توت میدادیم،//
وقتی که مامانم رفته بود بیمارستان / خواهر کوچیکمو به دنیا بیاره/ همسایه مون ازمون نگهداری کرد / تا مامان بزرگم برسه/ اون شب رو خونه همسایه مون موندیم//
حامد : در لوقا باب ۱۰ آیه ۲۷ /کلام میفرماید:/
پاسخ داد: خداوند /خدای خود را با تمامی دل /و با تمامی جان /و با تمامی قوت/ و با تمامی فکر خود /محبت نما/ و همسایه ات را/ همچون خویشتن/ محبت کن.//
همینطور که خوندیم/ در اینجا از محبت به همسایه/ به عنوان حکم بزرگ یاد میشه/ و انقدر مهمه/ که اون رو کنار حکم اول /که خدای خود را با تمام دل و جان و فکرت محبت نما/ میذاره//
آرزو : یعنی/ اگر میخواهی خدا را محبت کنی/ همسایه ات را محبت کن/ و چقدر روی این موضوع تاکید داره /که حتی در کلام گفته شده / تمام شریعت ها /و تمام فرایض دینی در این جمله نهفته شده //
حامد: اگر میخوایم از وارثان حیات باشیم/ باید به خدا محبت و خدمت کنیم/ و خداوند رو// در دل جای بدیم /و با همسایه مون /همونطوری که دوست داریم با خودمون رفتار شه /،رفتار کنیم /و محبت داشته باشیم ، به قول سعدی استاد سخن /
:عبادت/ بجز خدمت خلق نیست//
آرزو: واما لازمه تعبیر عیسی/ از همسایه رو بدونیم/ ، در داستانی از کلام خدا میخونیم که / مردی در سفر از اورشلیم به اریحا / مورد حمله دزدان قرار میگیره/ و کاهنی که از اون مسیر میگذره به او توجهی نمیکنه /و رد میشه /و مردی لاوی هم با اینکه متوجه وضعیت اون شده بود /بدون کمک عبور میکنه /اما شخصی سامری /هنگامی که مرد زخمی رو میبینه / به او کمک کرده و زخمهاش رو تیمار میکنه /،وقتی از عیسی میپرسن /کدوم اونها همسایه مرد بود/ در پاسخ میگه :/ آن کس که او را رحمت نمود / یعنی کسی که به مرد محبت کرد //
حامد : پس /همسایه میتونه مسافری باشه /که در اتوبوس یا قطار/ روی صندلی کناری نشسته/ و یا کسی که توی صف بانک / کنار ما ایستاده / و لزوما کسی که ما میشناسیم نیست//
آرزو: پدر عزیزم (خداوندم) / در نام با اقتدار خودت/ این فرزندت را در اغوشت بگیر
تا همیشه/ طعم با تو بودن / و در اغوش تو بودن را بچشیم و
/ بدانیم که تو هیچگاه ما را تنها نخواهی گذاشت.
آمین//
حامد :آمین / امیدوارم /ما هم از وارثان حیات باشیم/ ،در پناه خداوند باشین.//
آرزو: خدا یار ونگهدارتون //
Leave A Comment