آرزو :
درود به شما همراهان نازنین / دوست داشتنی و مهربان /ممنونم که باز کنارمون هستین/ من آرزو هستم و همراه حامد عزیز در خدمتتون هستیم//
حامد :
سلامی به گرمی دلهاتون / امیدواروم که حالتون خوب باشه//
ارزو:
دیروز که حامد داشت میرفت فروشگاه خرید کنه / خودشو مرتب کرد و ادکلن زد/
بهش گفتم/ چه خبر بابا / یه دقیقه میخوای بری فروشگاه و زود بیای / گفت تو این کشور فقط حامد و آرزو نیستیم /ما ویترین کشور ایرانیم /قرار نیست منو ببینن بگن چه آدم مرتبیه / مسلما میگن ایرانیا همیشه مرتبن /و البته برعکس اگه ظاهر بد و رفتار بدی داشته باشیم / بسط میدن به همه ی ایرانیا //
حامد :
دقیقا همینطوره و حتی مهمتر از ایرانی بودنمون/ مسیحی بودنمونه / وقتی کسی منو میشناسه و میدونه من مسیحی هستم/ مسئولیت من سنگین تر میشه/ کاملاً باید مراقب باشم که چطور رفتار می کنم /چطور حرف میزنم / و اینکه با کارام / چه حسی را به عنوان یک مسیحی / به دیگران القا می کنم//
ارزو:
دقیقا / حتی من یادمه / در زمان مدرسه تمام معلمها بابا ی منو می شناختند / میدونستن که من فرزند کی هستم / به خاطر همین بود که تو مدرسه / همیشه مراقب رفتارم بودم گه مبادا یوقت کاری بکنم که بگن خانواده فلانی اینجورین//
حامد:
برای من که خیلی وحشتناک بود/ برادر بزرگم دقیقا تو همون مدرسه ایی که من درس میخوندم /درس میخوند/ مادرم هم فرهنگی بود/ و این مزید بر علت شده بود که من عین معلما رفتار کنم //
یعنی حسرت یه شیطونی به دلم موند / دیگه سالهای آخر دبیرستان تو دفتر و با دبیرها چای میخوردم//
آرزو:
و مطمئنا نتیجه بدی هم نگرفتیم
حامد:
آره خیلی وقتا برامون خوبه بوده / ولی این یعنی مسئولیت نسبت به چیزی که خیلی وقتا به تو رسیده / وتو باید امانت داره خوبی باشی//
آرزو:
وقتایی که سیروان یک اشتباه میکنه یا یک حرف بد میزنه/ همه اونو از چشم پدر مادرش میبینن / هیشکی به این فکر نمیکنه که شاید / اونو توی پارک از یه دوستش یا یه همکلاسیش یاد گرفته باشه/ دقیقاً این یعنی ما / نسبت به رفتارمون / نسبت به جامعه ای که از اون اومدیم یا عضوی از ان هستیم مسئولیم//
حامد
چه بخوایم چه نخوایم به قول معروف/ مشت نشان دهنده ی خرواره /
و کلام خدا میگه:/
بدین قرار شما بدن مسیح هستید و هر یک عضوی از آنید//
اول قرنتیان ۲۷:۱۲
آرزو:
خدا به ما تاکید میکنه که ما بدن مسیح هستیم / و هر کدوممون عضوی از او هستیم /تک تک اعضای بدن وظایف مشخصی دارند و باید از سر/که مسیحه/ اطاعت کنند و فرمان بگیرن/ اگه خلاف این باشه بدن ناقصه / من به عنوان عضوی از بدن مسیح حق ندارم خلاف کنم /با هر رفتاری که می کنم / هرحرفی که میزنم / و با عملکردم/ دارم مسیح رو به دیگران نشون میدم //
حامد:
دقیقا منظور از بدنه مسیح/ همون جامعه مسیحیت و کلیساست / و همه چیز باید طبق کلام / و مطابق دستورات کلام باشه/ که ما بتونیم دیدگاه درستی از مسیح رو در اختیار جامعه قرار بدیم/ وقتی میخوای بری توی شرکت استخدام بشی و شما معرف داری / مسؤلیتت سخت تر میشه / کارت جدی تر میشه / چون/ فقط آبروی تو نیست که در میونه/ آبروی معرف هم هست / و تو در قبال معرف هم مسؤلی//
آرزو:
حالا مسیح معرف ماست و ما در قبال این معرف مسئولیم/
امیدوارم هممون به بهترین نحو کارهایی را انجام بدیم تا مسئولیتی که نسبت به بدن مسیح داریم رو به نحو احسنت انجام دهیم تا بتونیم نام خداوند رو جلال بدیم//
و به قول شاعر نیکو سخن پارسی حکیم ابوالقاسم فردوسی:
پسر کو ندارد نشان از پدر/ تو بیگانه خوانش/ نخوانش پسر
حامد:
آرزو جان قبل خداحافظی یه دعا برای همه شنودگان بخون
آرزو:
ای خداوند/ تو شاه و پادشاه قلبم هستی/.
هر روز با عشق تو روزم را شروع میکنم و آنچه را که دارم در پای تو میریزم/
چون تو لایقی و تو خداوندی/.آمین//
حامد:
آمین و تا درودی دیگر بدرود