شماره برنامه: ۲۴
نام برنامه: خانواده ما قسمت 24- فرومایگی
موضوع:فرومایگی
نویسنده: حامد
گویندگان:حامد و ارزو
تایید کننده: سیاوش – سعید – سیامک
حامد
سلامی به زیبایی شکوفههای بهار، من حامد هستم و بار دیگر با برنامه خانواده ما به همراه آرزوی عزیزم در خدمت شما عزیزان هستیم
آرزو:
من هم آرزو هستم و درود میفرستم خدمت شما همه ی شنوندگان خانواده ما و امیدوارم باز هم در کنار هم از دریای برکت کلام بهره مند بشیم
حامد:
امروز توی استودیو نشسته بودم و با یکی از همکاران موزیسینمو داشتیم در مورد پروژهها که باید تحویل میدادیم صحبت میکردیم مدیر پروژه ها طبق معمول اومد جلو و شروع کرد به یه سری امر و نهی الکی و اشتباه و یک سری نظرهای کاملاً غیرحرفهای و غیر کارشناسی و سعی داشت که بیشتر کار و طول بده و توی انجام اون پروژهها دخالت کنه که عمدتا این تصمیماتش باعث افت کیفیت کار یا تاخیر توی تحویل اون پروژهها می شد
به نظرم فکر میکرد که اگر جایی تصمیمی نگیره واظهار نظری نکنه بعداً بهش میگن خب تو چه کاره بودی و ترس از این موضوع
باعث میشد حتی اگر به پروژه آسیب هم میرسید اون دست از نظرهای اشتباه و تصمیم گیریهای غیر حرفه ایش ور نمی داشت
آرزو:
قبلا من مسئول برنامهریزی یک کارخانه بودم و فردی که مدیر قسمت برنامهریزی بود اکثراً میومد و از جایگاهش برای نشون دادن خودش استفاده میکرد و برنامهای که من روز قبلش توی قسمت برنامهریزی مشخص کرده بودم روعوض میکرد تا ما به مشکل بخوریم ،بعد دوباره خودش می آمد همون برنامه ای که من نوشته بودمو بهم می داد و می گفت :دیدی دوباره من باید همه کارا رو درست کنم
اگه من نبودم چیکار میکردین؟
همیشه دلم می خواست بهش بگم مهندس اگه شما نبودین هیچ وقت قسمت برنامه ریزی به مشکل نمی خورد
حامد:
گفتی آخر بهش یا نه؟
آرزو :
نه موند رو دلم
حامد:
خیلی دلم میخواد بدونم ریشه این رفتارها از کجا به وجود میاد چون این ادما میتونن به نمای یک جامعه چهره زشت و کریهی بدن
مثلا شما یک فرد باکمالاتی رو می بینی که داره برای ادم بی فرهنگی کار می کنه و مجبوره بخاطر نیاز هاش تن به چنین خفتی بده
واز همه بد ترکه صاحب کار می دونه که طرف از سر اجبار داره به اوامرش عمل می کنه بعد از این وسیله برای عقده گشاییهاشم استفاده می کنه
اون دوست موزیسین منم همین طور بود می گفت چون نرفتم جایی دیگه مجبورم که حرفای این بی سواد و قبول کنم امیدوارم خدا بهم کمک کنه که دیگه از سر اجبار اجازه ندم هرکس و ناکسی به خواهد عقدهای گذشته اش رو سر من خالی کنه
آرزو:
دقیقاً خیلی وقتا اینجور افراد رو ما توی خانوادهها هم میبینیم ،طرف به خاطر سن و سالش یا به خاطر موی سفیدی که داره، بهش احترام میذارن و اون از این احترام میاد سو استفاده می کنه
ولی باید بدونه که چون از همه بزرگتره یا جایگاه خاصی داره نباید توی همه مسائل دخالت کنه ونظر بده یا حتی حکم صادر کنه
توی خانواده دوستم عموی بزرگش همین جوری بود ، نصف مشکلات خانوادهشون از دستوراتی بود که خان عمو می داد و همه رو مینداخت تو دردسر بعد هم می گفت من بزرگتونم هرچی من می گم
هیچکسم نمیتونست جلوشو بگیره چرا چون سنش از همه بیشتر بود و هدایت فامیل افتاده بود دستش
حامد:
به نظرت منم این خصوصیتو دارم،؟ حالا نه به این حد و اندازه میدونم، ولی خب به عنوان پدر یه خونواده آیا هیچ وقت شده از موقعیتم سو استفاده کنم ؟
آرزو:
نه خدا را شکر این خصوصیت اصلاً توی تو نیست حالا شاید یه وقتایی اگر غذا با به میلت نباشه به عنوان پدر خانواده یک سری پلنهایی میچینی ولی نه خدا را شکر توی تو نیست
حامد:
خدا را شکر چون خیلی از این خصوصیت بدم میاد
آرزو:
منشا این رفتار توی گذشته فرده و صفتهای بدی که توش نهفته بوده مثل خودخواهی ، دروغ ، عقده که باعث میشه اگر فرد جایگاهی پیدا کنه یا به یک منصبی برسه تمام این صفات توی رفتارش بروز کنه
حامد:
یا مثل مدیر پروژه های ما به خاطر اینکه جایگاهش از روی سواد و لیاقتش نبوده سیع میکنه که از ابزار قدرتش مثل پرداخت یا من مدیرتونم برای خودش شخصیت بخره
آرزو:
خیلی سخته که فردی که به تو دستور میده لیاقت اون جایگاه یا سواد و تجربه لازم ونداشته باشه
این تجربهها می تونه باعث جنون یک فرد بشه و ما میبینیم که توی یک سری از شرکتها و ادارات همین امر باعث خانه نشینی و افسردگی و حتی خودکشی یک فردی می شه
حامد:
متاسفانه این امر توی کشور ما خیلی زیاده، شما دقت کنید وقتی در مورد مدیریت یک شرکت خصوصی یا یک استودیو موسیقی این موضوع می تونه انقدر زجر آوره ومخرب باشه در مقاطع کلی تر، مثل مدیران سیاسی و آموزشی یک مملکت چه آسیب هایی رو به بار میاره
حداقلش میشه فرار مغزها ،که امروزه تو ایران کم شاهد اون نیستیم
آرزو:
اینجا حق مطلب رو توی ادبیات حافظ در یک مصرع بطور کامل ادا کرده
یارب مباد آنکه گدا معتبر شود
این شعر رو بارها شنیده بودم که به صورت ضرب المثل بین ما فارسی زبانها استفاده میشد ولی هیچ وقت معنی درست اونو درک نکرده بودم
تا اون روز توی شرکت وقتی مدیرمون همچین کاری کرد ،
اون لحظه تنها چیزی که اومد توی ذهنم این مصرع از حافظ بود
حامد:
اینجا منظور حافظ از گدا مستمند نیست چون توی ادبیات کسی که وضعیت مالی خوبی نداره یا تنگدست یا تهی دسته رو فقیر مینامند و گدا یک صفت زشته
اینجا جناب حافظ انقدر این مسئله رو زیبا توضیح داده ومیگه این رو من از خداوند میخوام که هرگز اجازه نده انسان فرومایه به اعتبار و جلالی برسه که اون وقت هم ارزش اون اعتبار و جلال از بین می ره وهم انسان به سختی میتونه تو اون جامعه دوام بیاره
آرزو:
یادمه یکی از دوستان ما میگفت تفاوت عمده کشورهای جهان سومی با کشورهای پیشرفته در نسبت تعداد افراد نخبه به افراد ابله یک جامعه نیست ،بلکه تفاوت اونجاییه که تو کشورهای پیشرفته ،افراد نخبه روی افراد ابله نظارت دارند و مدیریت میکنند ،ولی در کشورهای جهان سومی این قضیه برعکس
ادمهای ابله روی نوابغ مدیریت می کنن
حامد:
چقدر این منطق درسته حداقل برای کشور ما
و چه طنز تلخی
کتاب مقدس هم در این باره در امثال باب ۱۹ آیه ۱۰میگه:
عیش و عشرت احمق را نمیشاید، تا چه رسد به غلامی که بر نجبا حکمرانی کند.
در آیه عیش و عشرت به معنای راحتی و آرامشه و کلمه احمق توضیح صفاتی از فردی که درگیر دستاوردهای پوچ و مادیه
مثل کسی که فکر میکنه اگر یک سمتی به دست آورده دیگه به تمام دستاوردهای بزرگ زندگیش رسیده و حالا باید هر کاری بکنه برای حفظ اون جایگاه \
مثل کسی که فکر میکنه اگر مدیریت یک بخشی رو به دست بگیره اون دیگه صاحب همه است و حاضره هر کاری انجام بده که اون جایگاهشو نگه داره به نظر من احمق کسیه که به چیزهای کوچیک زندگی دل می بنده وچون هیچ وقت به آسایش وآرامش نمی رسه
آرزو:
در ادامه آیه میگه تا چه رسد به غلامی که بر نجبا حکمرانی کند یعنی اینکه امکان نداره کسی که فرومایه است بتونه به افراد والا و صاحب کمال حاکم بشه بر روی اونا سلطه پیدا کنه و دقیقاً همون مصرع معروف از حافظ که گدا معتبر شود اینجا غلام به معنای جایگاه اجتماعی غلام است و نه اینکه اگر کسی غلام بوده هیچ وقت به جایگاهی نخواهد رسید و اگر کسی نجیبزاده و اشرافزاده بوده جایگاه بالایی داره
کلام میگه امکان نداره اگر کسی تهی و پست باشه بتونه به درجه بالایی برسه و بتونه به آدمهای بلند مرتبه فرمانروایی کنه حالا چه از روی ترس باشه یا از روی عقده و کلام این افراد را احمق می خونه
در زندگی ما هم این موضوع خیلی دیده می شه و باید خودمون حواسمونو بیشتر جمع که چه موقعه چه چیزی رو میگیم
به نظرمن هم نباید به چیزهای پوچ و مادی دل بست
چه برسه که بخوایم با اونها فخر فروشی هم بکنیم عاقبت انسان های فرو مایه واحمق در آیه بیان شده اینها هیچ وقت به اسایشی نخواهند رسید و همیشه هم نگران جایگاهشون هستن و همین موضوع باعث ازبین رفتن اسایش و شادی شون میشه
مثله اینکه شما از یک چیز بی ارزش نگهداری و مراقبت کنی
:حامد
بعد از خوندن این آیه چقدر یاد کشورم ایران افتادم چقدر این آیه دلگرمی خوبیه برای آینده کشورمونه که دیگه هیچ وقت کسانی که نالایقن روی مسند قدرت قرار نگیرند تا کسانی که لایق این جایگاه هستند به تواند به این مرز و بوم خدمت کنن
آرزو جان میتونی برامون یه دعا بخونی که پایان این برنامه رو با برکتی از جلال خداوند تموم کنیم
آرزو:
دعا
……
……..
حامد: آمین و در دستان پرفیض خداوند باشید
آرزو: تا درودی دیگر بدرود