داستان شماره :  003- نوح

موضوع: داستان نوح

جمله کلیدی: رنگین کمون قول خدا به ماست

تگ: نوح – کشتی – 

آیات:مزامیر فصل ۵۶ آیه ۳ و ۴

نویسنده: نازنین

گوینده: نازنین 

زیر سقف آسمون/ روی زمین/ دنیای گردون / همه بوندن مشغول و خندون /بی خبر از صدای خدای مهربون/ خدا بودش ناراحت و نگرون/ چرا شدن آدما بد و پریشون/

/همش با هم  بودن تو جنگ و دعوا/ اصلا نداشتن برای حرفای خدا گوش شنوا/  دروغ میگفتن و بدی می کردن همه جا ./ باید خدا کنه یه فکر بکری حالا / تا که بشه زمین پاک و خوب/ مثل اولا/ / این همه ظلم و بدی تا به کجا/ تصمیم گرفت پاک کنه کله زمین و از بدی ها / با یه طوفان بزرگ و پر سر و صدا / اما خدا داشت یه دوست خوب/ مردی درستکار به اسم نوح/ باید میگفت این تصمیم و به اون/ تا که کنه محافظت از خانواده ی اون/

 راوی : خدا بهش گفت بساز یه کشتی/ باید باشه بزرگ / بدون هیچ نقصی/ داشته باشه 3 طبقه و یه در و پنجره ی بزرگ / تا جا بشن همگی/ ریز و درشت

نوح:/ ساختن کشتی کارآسونی نبود. اما کشتی که من ساخته بودم خیلی خیلی  بزرگی بود /یه کشتیه بزرگ برای همه/ به اندازه یک ساختمان پنج طبقه …

راوی: کشتی به این بزرگی/ همچین چیزی ممکن نیس/

داشت نوح به خدا اعتماد/ هرچی که او گفت/ مو به مو انجام میداد/

مردم پرسون از هر سو / چه میکنی نوح/ نکنه شدی از عقل به دور؟

اما نمی لرزید دل نوح/ امید و ایمان داشت به خدا از این حرفای ناجور

افکت  صدای  اره  و میخ  زدن ….

هردفه می گفت نوح به این ور و اون ور / تا که باشید از تصمیم خدا با خبر/ نبود گوش شنوا برای او/ همه میگفتن شده از عقل به دور

افکت :

صدای ملایم موسیقی ….

راوی :

وقتی کشتی آماده شد/ اون زمان بود/ که بارون جاری شد

 

نوح :.

خدا به من گفت: که از هر حیوونی نر وماده یک جفت انتخاب کنم/ با خانووادم وارد کشتی بشم.

 راوی: وقتی خدا دید هرکس آمادست / وقتی همه داخل شدن/ در رو بست /

افکت :

صدای بسته شدن در کشتی 

صدای رعد و برق

راوی:  / به چشم بهم زدنی / (افکت رعد و برق) طوفان/ سکوته/ زمین رو شکست

میبارید بارون گرو گر و بی درنگ/ تپه ها و کوه ها میشد ناپدید و بی رنگ

کشتی نوح روی آب ها/ راه افتاد به سمت نا کجا

 

صدای موج

 

راوی:

همه ی بدی و دعواها/ پاک شد از زمین. به یک  جا

ولی اونجا بود خدا/ کنار نوح و خانواده اش / نذاشت اونها رو تنها

بیرون کشتی طوفان و بارون شدید

اما نوح و خانوادش هیچ کدومو ندید

 

 

نه یه روز/ نه ده روز و چهل روز/ بلکه صد و پنجاه روز/ تو کشتی /روی آب

نوح :

باید مطمئن میشدم که زمین به اندازه کافی خشک شده که بتونیم یه جا کشتی رو نگه داریم

پس پنجره کشتی روباز کردم  و کبوتر رو بیرون فرستادم 

افکت :

صدای کلاغ …

اون کبوتر دووور و دووورتر شد / رفت و رفت و  / برنگشت …/

اما دفعه سوم با برگ زیتون به نوکش برگشت

راوی : 

خدا گفت خشکی اینجاست/همین جا میکنیم آغاز/ همین جا روی کوه های آرارات

نوح:

 مثل همیشه خدا با ماست

راوی : یواش یواش و آروم/  دوباره خورشید خانوم/ دوید توی آسمون

خدا گفت /رنگین کمون /بیاد حالا تو آسمون /همه صف بشن/ زرد و آبی و قرمز گلگون

قول داد خدا به نوح مهربون/ هیچ وقت نشه اون نگرون

پیش نمیاد دیگه اتفاقی/ مثل اون/ نوح شد شاد و خندون/ می دونست اون/ خدای پدر مهربون/ انجام میده /به قول هایی که داده به هممون/

نوح و خانواده اش/ بعد اون/ ادامه دادن یه زندگیشون

زیر آسمون/ کنار خدای بخشندمون

 

 

راوی :

 

عزیزای دل خاله هما/  تا حالا رنگین کمان دیدید؟/  بعضی وقت ها/ بعد از بارون/ تو دل آسمان/ یه رنگین کمون خوشگل و بزرگ با کلی رنگهای قشنگ و میشه دید / یادتونه رنگین کمون چی رو به یادمون میاره؟ / آفرین / پیمان خدا با نوح رو. که اون بهمون قول داده کنارمون باشه و همیشه مراقبمون باشه.

.

خدا جونم به تو اعتماد دارم و قولای تو رو فراموش نمیکنم و با تو هیچ وقت نمی ترسم. تو رو رها نمی کنم و می دونم که همیشه ازم حمایت و محافظت میکنی

 

مزامیر فصل ۵۶ آیه ۳ و ۴

امثال باب ۴آیه۶ 

 

عزیزای دل دوست داشتنی

پس یادتون نره رنگین کمون قول خدا به ماست که همیشه پیشمونه و آزمون محافظت میکنه

مهربونای بابایی ، فرشته های مهربون  براتون برکت و قوت و شادی و سلامتی و خنده آرزو میکنم/

بیاید با یه دنیا هورا و خوشحالی با یه سرود زیبا به پرستش خدا  بریم. موافقی

 سرود پرستشی :نوح