شماره : 4
عنوان : برنامه معرکه
نویسنده : جهانگیر مدرس اول ( فرشید )
گوینده / گویندگان : کمال / فرشید
سردبیر : فرشید
کلمات کلیدی : دعا و رابطه با پدر آسمانی
تاریخ :
قسمت چهارم :
م- بچه مرشد
ب- جونم آقا مرشد
م- در چه حالی به چه کاری مشغولی؟
ب- آقا مرشد خیلی وقته در تلاشم که یه وام بانکی بگیرم . در حال دوندگیم لا مصب عین هفت خان رستم میمونه
م- آره میدونم برا وام ازدواج هزار تا بامبول در میارن تا دو زار به دو تا جوون دم بخت بدن اما برای تسهیلات میلیاردی خودی ها، چشم بسته عمل میکنن
ب- دقیقا آقا مرشد از بس مدارک و ضامن و کوفت و زهر مار خواستن دیگه جونم بلبم رسیده
م- یکی از ثروتمند ترین کشورهای دنیا باشی و مردمت برای نون سفرشون در مضیقه باشن/ بعدش همه جا دزدی همه جا اختلاص دیگه آمار و ارقام کم آوردن
ب- آقا مرشد میدونی چرا ماهی ها روابط پایداری ندارن؟
م- چرا؟
ب- چون همشون پولکین
م- فقط موندم ببینم ربطش چیه؟
ب- آقا مرشد همه این از اینجا دورها پولکین / پول خدای ایناست
م- الحق که گل گفتی
ب- آقا مرشد دیگه تو روز روشن و علنی دزدی میکنن/ تو این مملکت دزدی یه چیز عادی شده / البته منظورم دزدیه ها نه آفتابه دزدی
م- بعد میگن جوونا افسرده شدن
ب- آقا مرشد از اول صبح تا غروب همش خبرهای بد و ناراحت کننده میشنویم بخدا دیگه دل و دماغ هیچی رو نداریم/
م- دنیاس دیگه بچه مرشد / خاصیت دنیا همینه
ب- آخه سهم ما هم از مشکلات نسبت به باقی دنیا یخورده بیشتر شده
م- بچه مرشد
ب- جونم آقا مرشد
م- نبینم با غصه جوابمو بدی ها
ب- آقا مرشد کاش ننه بابا ی ثروتمند داشتم مثلا کاش بابام بیل گیتس بود
م- انموقع مادرت اگه میخواست بگه دست بابات رو بگیر بهت میگفت دست بیل رو بگیر
ب- اه؟ آقا مرشد شما هم بله ؟ رفتی تو مود طنز
م- چیکار کنم آخه دیدم دمقی / میدونی چرا کاغذها برای هم جوک تعریف نمیکنن؟
ب- چرا آقا مرشد
م- چون از خنده پاره میشن
ب- هه هه هه هه آقا مرشد بامزه بود/آقا مرشد، میدونی اگر لامپ ها کار بدی بکنن مامانشون چطوری دعواشون میکنه؟
م- چطوری؟
ب- میگه اگه بیای خونه ۱۰ وات میکنم
م- بچه هلو شب دیر میاد خونه. مامانش دعواش می کنه و میگه: کجا بودی تا حالا شلیل مرده!
ب- آقا مرشد دمت گرم نمیدونستم شما هم دستی بر آتش داری
م- خواستم بدونی که دود از کنده بلند میشه/ بچه مرشد
ب- جونم آقا مرشد/
م- اگه یکم حالت سر جاش اومد بریم سراغ پردمون ببینیم امروز چه خبره
ب- بفرما مرشد
م- اگه یادت باشه سری پیش از یحیی تعمید دهنده گفتیم بعدشم از اولین شاگردای عیسی مسیح/ که چند تا بودن؟
ب- دوازده تا
م- آفرین بچه مرشد /بعدشم از موعظه سر کوه گفتیم یادت اومد؟
ب- بلی / مگه میشه یادم نباشه
م- خوب/ حالا اگه به پردمون دقت کنی اینجا عیسی مسیح داره از کوه میاد که این مرده جلوش زانو میزنه
ب- آقا مرشد چرا دست و صورت رو با پارچه پوشونده
م- بچه مرشد این مرد به بیماری جذام مبتلا هستش
ب- آقا مرشد جذام دیگه چه مرضیه؟
م- بچه مرشد یه بیماری لاعلاج پوستیه که یه بیماری وحشتناک و سختیه خیلی هم مسریه
ب- پناه بر خدا
م- تو جامعه اونروز مردم جذامیا رو از جامعه طرد میکردن که مبادا بهشون سرایت کنه / واسه همین جذامیا خیلی سختی میکشیدن از یه طرف بیماریشون و از طرف دیگه رفتاربد مردم
ب- ای داد بیداد حالا چی میخواد از عیسی
م- هیچی به عیسی میگه . سرورم اگر بخواهی میتوانی مرا پاک سازی
ب- خوب عیسی مسیح چی گفت؟
م- گفت میخواهم پاک شو/ در دم جذام او پاک شد
ب- در دم؟ یعنی همون لحظه؟
م- این که چیزی نیسن خیلی ها رو از بیماریهاشون شفا داد / کورها رو بینا کرد / لنگان رو خرامون کرد /حتی مرده ها رو زنده کرد
ب- خوب آقا مرشد بگو ببینیم این خانم کیه اینور؟ چرا زانو زده از گوشه ردای عیسی گرفته؟ ازش چی میخواد؟
م- این زن بدبخت دوازده سال از یه بیماری زنانه رنج میبرد/ هر چی داشت و نداشت خرج دوا درمون کرد اما افاقه نکرد/ دست اخر دست بدامن عیسی شد / با خودش فکر کرد این مرد که همه رو شفا میده اگه منم بهش رو کنم شفا میگیرم اما روش نشد علنا از عیسی شفا بخواد / واسه همین ردای عیسی رو لمس کرد تا از او شفا بگیره
ب- عجب ایمانی داشته این زن/ خوب نتیجه چی شد
م- هیچی چی میخواستی بشه؟ اونم همونجا از بیماری خلاص شد
ب- آقا مرشد خوش بحالش
م- بچه مرشد بعضی وقتا ما یه دردائی داریم که نمیتونیم بیان کنیم / یه وقتهائی هست داری از غصه میترکی اما نمیتونی دم بزنی
ب- آره آقا مرشد/ خیلی وقتا اینطوری شدم / آدم خودشو بیچاره حس میکنه
م- اینجاست که میبینیم تو این مواقع فقط یه دامن است که میتونیم بهش چنگ بندازیم / وقتی دستت از همه کس و همه چی کوتاه میشه تازه میفهمی که یکی هست که میتونی درداتو ببری در حضورش و اون با گشاده روئی قبولت کنه
ب- به به / خوش بحالشون / آقا مرشد کاش ما هم اون زمونا بودیم و دردامونو به عیسی میگفتیم
م- بچه مرشد قبلا گفتم که عیسی مسیح زنده اس/ همین الانشم اگه باهاش حرف بزنی تو رو میشنوه و مطمئن باش تو اونقدر براش اهمیت داشتی که بخاطر تو رفت بالای صلیب
ب- راست میگی آقا مرشد
م- دروغم چیه؟
ب- یعنی اگر من با عیسی مسیح حرف بزنم منو میشنوه
م- امتحانش مجانیه بچه مرشد / تموم کسائی که ایمان آوردن تجربه مشترک دارن / همه شون به اتفاق شهادت میدن که وقتی با عیسی مسیح حرف زدن به نوعی جواب گرفتن
ب- آقا مرشد ما وقتی بخوایم با عیسی حرف بزنیم اون ما رو میشنوه ما چطور میتونیم عیسی رو بشنویم؟
م- شیر مادرت حلالت باشه بچه مرشد/ بهترین و قوی ترین راهه که خدا با ما حرف میزنه کلام زنده خداست
ب- کلام خدا؟
م- اره بچه مرشد کلام خدا
ب- منظور از کلام خدا چیه؟
م- بچه مرشد ایمانداران یه کتابی دارن بنام کتاب مقدس که از دو قسمت عمده تشکیل شده
ب- دو قسمت؟
م- اره عهد عتیق و عهد جدید
ب- چه فرقی دارن این دو تا با هم
م- عهد عتیق تشکیل شده از مجموعه کتابهائی که قبل از میلاد عیسی مسیح نوشته شده / پنج کتاب اول، کتاب مقدس مشترک یهودیا و مسیحیاست/ پیدایش، خروج،لاویان،اعداد و تثنیه /که به اینها تورات هم میگن
ب- خوب
م- به کتابهائی هم که بعد از میلاد عیسی مسیح نوشته شده عهد جدید میگن / به این مجموعه انجیل هم گفته میشه
ب- آها که اینطور
م- کل این کتابها توسط نویسنده های مختلف و طی یک برهه زمانی طولانی، اما تحت تاثیر و مجذوبیت روح القدس نوشته شده / که وقتی کل کتاب رو میخونی میبینی که کل کتاب داره از یک موضوع واحد حرف میزنه و مثل یک نمایش که از پرده های مختلف تشکیل شده داره روایت نجات رونقل میکنه
ب- چقدر جالب آقا مرشد همین خودش یه چیز اعجاب آوره
م- دقیقا / وقتی آدم ایمان میاره انگار پرده از جلوی چشاش کنار میره/ تازه میفهمی که وقتی اشعیایی نبی سالها قبل از تولد عیسی مسیح این موضوع رو پیش بینی کرده قضیه از چه قرار بوده
ب- خوب آقا مرشد با این حساب با خوندن این کتابها چه اتفاقی میافته
م- بچه مرشد با خوندن این کتابها میتونیم خدا رو بهتر بشناسیم/ و با شناخت خدا میتونیم تشخیص بدیم که چه چیزی از خداست و چه چیزی از غیر خدا
ب- شیر فهم شدم آقا مرشد / دمت گرم خیلی باحال بود
م- بچه مرشد
ب- جونم آقا مرشد
م- اگه سئوال نداری بریم به ادامه معرکمون برسیم
ب- بفرما مشد
م- این که اینور میبینی بازم عیسی مسیحه که داره با شاگرداش حرف میزنه
ب- آقا مرشد اون چیه تو دستای عیسی مسیح که داره رو زمین میپاشه؟
م- بچه مرشد / قبلا هم گفتم که عیسی مسیح با شاگرداش در قالب داستانها و مثلها حرف میزد تا بهتر بفهمن / اینجا هم عیسی مسیح یکی از مثلهای مشهورش رو داره به شاگرداش میگه/ مثل برزگر
ب- اون چیه تو دستش که داره میپاشه رو زمین
م- اون بذره که رو زمین میپاشه
ب- بذر؟
م- عیسی مسیح گفت روز برزگری برای بذر افشانی بیرون اومد و شروع کرد به پاشیدن بذرهاش/
ب- آها
م- قسمتی از بذر ها تو راه افتادن و پرنده ها اومدن اونا رو خودن / یه قسمتیش هم تو زمین سنگلاخ افتادن اما چون خاک چندانی نداشت زود سبز شدن اما خاک کم عمق بود پس خورشید که در اومد همه جونه ها رو سوزوند چون ریشه نداشتن/ برخی هم میان خارها افتادن/ وقتی خارها رشد کردن اونا رو خفه کردن و از اونا هم ثمری نیومد / اما بقیه بذر ها تو زمین نیکو افتاد و جونه زده نمو کرد و بارآورد / زیاد شدن یعضی سی بعضی شصت بعضی هم حتی صد برابر شدن
ب- خوب آقا مرشد مفهوم این مثل و منظور از این تشبیه چیه؟
م- خوب بچه مرشد تو چی فکر میکنی؟
ب- نمیدونم آقا مرشد قدر مسلم درس کشاورزی نیست و منظور یه چیز دیگه اس
م- شیر مادرت حلالت باشه بچه مرشد / فکرت بجائی قد نمیده؟
ب- نه والا آقا مرشد
م- پس یکی یکیبپرس تا بهت بگم
ب- آقا مرشد اول بگو منظور از این بذرا چی بود
م- بچه مرشد / برزگر کسیه که کلام خدا رو مثل بذر میپاشه/ تمام کسانی که بشارت نجات رو با کلام خدا به مردم میرسونن حکم همین برزگر رو دارن
ب- خوب پس اون بذر هائی که تو راه افتادن و پرنده ها خوردن چی بودن؟
م- بچه مرشد/ بعضی از مردم عین بذر های کنار راهن اونجا که کلام کاشته میشه بمحض اینکه کلام رو میشنوند شیطان میاد و کلامی که در آنها کاشته شده میدزده
ب- چه جالب
م- بلی
ب- خوب پس بذر های کاشته شده تو سنگلاخ چی؟
م- بچه مرشد
ب- جونم آقا مرشد
م- اونا کسائین که کلام رو میشنون و با شادی قبول میکنن اما فقط اندک زمانی دووم میارن /چون ریشه ندارن با اولین مشکل یا آزاری می افتند و خشک میشن
ب- ایولاه آقا مرشد/ خوب پس بذر هائی که میان خارها افتادن چی؟
م- اونا کسائین که کلام رو میشنون اما نگرانی های دنیا و فریبندگی ثروت و هوس چیزهای دیگه در اونها رسوخ میکنه و کلام رو خفه میکنه و ثمر نیارن
ب- و اون بذر هائی که تو زمین نیکو افتادن؟
م- اونها کسائین که کلام رو میشنون اونو میپذیرن و سی شصت و حتی صد برابر بار میارن اونا شنودگان کلامن
ب- وای چه باحال آقا مرشد / وقتی مفهومش رو میفهمی یه جور دیگه حال میده
م- آره بچه مرشد معما چو حل گشت آسان شود
ب- آقا مرشد اگه بخواهیم جزو دسته آخر باشیم چیکار باس بکنیم
م- بچه مرشد
ب- جونم آقا مرشد
م- درسته که ما انتخاب میشیم و با تلاشهامون نمیتونیم نجات رو دریافت کنیم/ اما به این معنی نیست که دست رو دست بذاریم و کاری نکنیم / خدا بما اراده داده / یادته اراده آدم و حوا که خدا بهشون داده بود
ب- بلی آقا مرشد خوب یادمه
م- ایولا/ ما باس کلام خدا رو با گوش جان بشنویم و دلمون رو ببریم بحضور خدا / باس از گناهانمون توبه کنیم و سعی کنیم که اونا رو تکرار نکنیم / اگر موردی در ما هست که از خدا نیست / بیائیم و در حضور خدا اقرار کنیم و بیاریمش تو روشنائی خداوند
ب- آها / اونموقع چی میشه
م- اونموقع ما هم میشیم زمین نیکو / و بذر کلام در ما ثمر میاره
ب- به به چقدر حس و حال خوبی به آدم دست میده
م- اونموقع میتونی از کلام خداوند حرفاشو بشنوی و یا حتی ندای اونو دریافت کنی چون که دیگه با معیار کلام میدونی که چی از خداست و چی نیست / خداوند در کلامش میفرماید گوسفندان من صدای مرا میشناسند/ از کجا میشناسیم از همین کلام خدا
ب- آقا مرشد چقدر دوست دارم با خدا حرف بزنم
م- خوب بچه مرشد کاری نداره هر وقت دلت خواست شروع کن به دعا کردن دعا کردن حرف زدن با خداست
ب- آقا مرشد به چه زبونی باس دعا بخونم
م- بچه مرشد این چه سئوالیه که میپرسی/ با پدر مادرت به چه زبونی حرف میزنی؟ منظورتو به دیگران با چه زبونی بیان میکنی؟با همون زبونم با خدا حرف بزن
ب- اها یعنی آداب و ارکان خاصی نداره
م- خوب بچه مرشد آداب و ارکان خاص که نه اما تو وقتی با آدما حرف میزنی بالاخره یه اصول ادب و معرفت رو رعایت میکنی یانه
ب- گفتم شاید یه مدل خاصی داشته باشه
م- شاگردای عیسی مسیح ازش پرسیدن که چگونه دعا کنیم؟
ب- خوب عیسی چی گفت؟
م- عیسی مسیح یه الگو بهشون داد که بهش میگن دعای ربانی اما به این معنی نیست که ما مثل یه وردبی معنی هی تکرارش کنیم
ب- آقا مرشد
م- جون مرشد
ب- میشه بگی که عیسی مسیح چطور به شاگرداش یاد داد تا دعا کنن؟
م- فرمود: ای پدر ما که در آسمانی/ نام تو مقدس باد/ پادشاهی تو بیاید/ اراده ات آنچنان که در آسمان انجام میشود بر زمین نیز کرده شود/ نان روزانه ما را بر ما عطا فرما/ و قرضهای ما را ببخش انچنان که ما وامداران خویش را میبخشیم/ و ما را در آزمایش نیاور بلکه بر آن شریر رهائیمان ده/ زیرا که پادشاهی و قدرت و جلال تا ابد از آن تو است
ب- اقا مرشد چه دعای باحالی حال آدم رو خوب میکنه
م- بچه مرشد باید مواظب بود که دعا تبدیل به یه ورد تو خالی و لی مفهوم نشه/ منظور از دعا ارتباط با خالق هستی است
ب- درسته مرشد اگه آدم ندونه داره چی میگه دیگه اون دعا نیست یه وز وز بی معنیه
م- بچه مرشد
ب- جونم آقا مرشد
م- اگه دقت کنی این دعا با پرستش خداوند آغاز میشه و خداوند رو پدر خطاب میکنه
ب- آره آقا مرشد خیلی صمیمی و عاشقانه است
م- بعدش پادشاهی خدا رو طلب میکنه و اراده خداوند رو میطلبه که پر از نیکوئیه
ب- اراده خداوند ؟معلومه که خدا برای ما چیز بدی نمیخواد
م- بچه مرشد بعضی وقتا ما بدلیل محدودیت ها انسانیمون نمیتونیم تشخیص بدیم که چه چیزی برامون خوبه یا بد /ممکنه از خدا چیزهائی بخوایم که برامون مفید یا مناسب نباشن/ اما وقتیاراده خداوند را میطلبیم میسپاریمش بدست خدا و اطمینان میکنیم که پاسخ خدا برای ما بهترین ها رو به ارمغان میاره
ب- خوب دیگه چی آقا مرشد
م- بعدش طلب نان روزانه میکنه که هم نیازهای معنوی وخوراک روحانی ما رو در بر میگیره و هم نیازهای مادی / بعدش هم به روابطمون با هم نوعانمون اشاره میکنه که همینطور که انتظار داریم خدا ما رو ببخشه ما هم باید دوستان و دشمنان خودمون رو ببخشیم و از خطاشون چشم پوشی کنیم/
ب- آقا مرشد قسمت آخرش چی؟
م- بعد برای پایداری در ایمان و سربلنید از بوته آزمایش از خداوند قدرت و توان میطلبه چون بشر به قدرت خودش قادر نیست بر گناه غلبه کنه و توان خداوند لازمه / در آخر هم نگاهی به ابدیت میکنه که قدرت و جلال تا ابد متعلق به خداوند هستش
ب- به به / آقا مرشد دمت گرم که حسابی روحمونو جلا دادی / رسما یاد گرفتم بعد از این بشینم بجای تکرار کلمه ها و جمله های بی معنی با پدر آسمونی خودم حرف بزنم
م- ایولا بچه مرشد چقدر خوبه که تنها و یا با دوستات بشنید و سفره دلتون رو بروی خدای خودتون باز کنید مطمئن باش که خدا اونجا حضور داره
ب- زنده باشی آقا مرشد
م- خوب بچه مرشد معرکه امروزمون هم بپایان رسید/ تا یه روز دیگه و یه معرکه دیگه شما رو بدستای پرتوان عیسی مسیح میسپارم
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر/ ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم
تا برنامه بعد خدا نگهدار.
Leave A Comment