شماره :8
عنوان : برنامه معرکه
نویسنده : جهانگیر مدرس اول ( فرشید )
گوینده / گویندگان : کمال / فرشید
سردبیر : فرشید
کلمات کلیدی : معجزات عیسی
تاریخ :
قسمت هشتم:
م- بچه مرشد
ب- جونم آقا مرشد
م- چیکار میکنی بابا / کیفت کوکه /دماغت چاقه
ب- آقا مرشد تصمیم گرفتم یه حیوون خونگی برا خودم بیارم دوست و همدمم بشه
م- به به چه خوب/ اما آیا حسابی فکر کردی ببینی امکاناتشو داری یا نه؟
ب- آقا مرشد امکانات چی هر چی خودمون بهش میدیم اونم بخوره خودمون هم گشنه موندیم برا اون یه چی پیدا میکنیم
م- اوه اوه بچه مرشد میبینم که زیاد تو باغ نیستی و خوب فکر نکردی/ مسئله نگهداری از حیوون خونگی خیلی مسئله حساسیه به این راحتی ها که تو فکرمیکنی نیست
ب- چطور آقا مرشد
م- ببین جونم این حیوونا برای زندگی تو طبیعت خلق شدن / وقتی ما اونا رو از مامن اصلیشون دور میکنیم و میاریم تو خونه یه سری از غریزه هاشونو محدود میکنیم و عادتشون میدیم به زندگی غیر طبیعی
ب- خوب آقا مرشد
م- خوب به جونت بعد از مدتی که حوسمون فرو کش کرد و ازشون خسته میشیم و دیگه نمیخوائیم پیشمون باشن از این طرف این زبون بسته ها وابسته ما شدن هم وابسته عاطفی و هم وابستهبرای امور زندگی / مهرتهای لازم برای زندگیطبیعی شونو بخاطر خودخواهی ما کسب نکردن / بعدش بی رحمانه از خونه بیرونشون میکنیم / زبون بسته ها میدونی چه صدمه وحشتناکی میخورن / خیلی هاشونم نمیتونن دووم بیارن و تلف میشن
ب- آقا مرشد / من خیلی حیوون دوست هستم / محاله خسته بشم
م- حیوون دوست چی بچه مرشد ما خودمونو دوست داریم / خیل یاز ما به خیال حیوون دوستی حیوون آزار ی میکینیم و خودمونم خبر نداریم
ب- نه آقا مرشد من از اوناش نیستم
م- خوب بمن بگو ببینم میخوای چطور حیوونی بیاری پیشت
ب- آقا مرشد یا یه نژاد اصیل سگ میخوام دوبرمنی سه بر منییه چیز باحال / یا یه گربه نازنازی از این پرشینای سفید
م- ها دیدی/ بچه مرشد
ب- جونم آقا مرشد
م- این که گفتی حیوون دوستی نیست نژاد دوستیه / بچه مرشد این همه حیوون رها شده تو مراکز نگهداری حیونات هستن که یتیم موندن / اگه تو حیوون دوستی چرا نمیری یکی از اونا رو بیاری پیش خودت؟
ب- آقا مرشد خوب حالا که زحمت میکشم چرا برا یه حیوون با ارزش زحمت نکشم
م- همه آفریده های خدا با ارزشن این چه حرفیه که میگی / ارزشی که قائلی بر اساس چیه ؟ قیمت پولیشون؟ نه جان من اسم این حیوون دوستی نیست
ب- آقا مرشد اخه میخوام وقتی حیوونمو میبرم تو پارک بگردم همه بیان پیش منو بگن اوووو وه عجب حیوون خفنی داره
م- بچه مرشد هر چی بیشتر توضیح میدی بیشتر خودتو ضایع میکنی
ب- مرشد / من نمیفهمم چه اشکالی داره اگه بخوام یه حیوون با اصل و نسب داشتهباشم
م- بابا جون من یه چیز دیگه میگم / منظور من اینه که خیلی از ما پشت نقاب حیوون دوستی حیوون آزاری میکنیم /نژاد و اصالت و اینا یه سری تقسیم بندیهای ما آدماست / هر حیوونی آفریده خداست و توخلقت ارزشمنده
ب- آقا مرشد حالا اگه برم از مرکز نگهداری بیارم حله؟
م- بچه مرشد
ب- جونم آقا مرشد
م- تو شرایط نگهداری یه حیوونو تا آخر عمرش داری
ب- آقا مرشد توکل بخدا /
م- بچه مرشد همین چند وقت پیش صاحب خونت داشت از خونه بیرونت میکرد / اگه یه چنین شرایطی برات پیش بیاد میخوای چیکارش کنی
ب- خوب /عه ه ه ه ه / خوب / نمیدونم مرشد
م- وانگهی میدونی هزینه واکسن و دوا درمونش چقدرمیشه؟ داری براش خرج کنی؟
ب- نه والا
م- پیر وقتی میگم خوب فکر کن همین چیزا رو میگم
ب- خوب آقا مرشد بالای یه درخت چند تا جوجه جغد پیدا کردم یکی از اونا رو میارم بزرگ میکنم زیاد همخرج نداره
م- من میگم نره این میگه بدوش / بابا دیگه بدتر حیونای وحشی که دیگه واویلا هستش / اون باید تو صحنه آسمون آزادانه پرواز کنه میخوای بیاریش تو خونه زندونیش کنی حیوون دوست؟
ب- نه راست میگی آقا مرشد/ بهتر وقتی دلم حیوون خواست برم باغ وحش
م- باغ وحش ها ی غیر استاندارد هم که حیوونا رو تو قفسها زندونی میکنن نمونه دیگه از حیوون آزاریه / ماهیای بزرگو میارن میندازن تو استخرای کوچیک و بنمایش میزارن/ ای داد بیداد / این بشر چقدر خودخواهه؟
ب- خوب پس آقا مرشد / چیکار کنم
م- وقتی شرایطت ردیف شد برو مرکز نگهداری حیوونا یه حیونی که بتنهائی قادر نیست بزندگی ادامه بده به فرزندی قبولش کن و بیار پیش خودت هم همدمت باشه هم اون زبون بسته یه خونه پیدا کنه / اما گفتم ها وقتی شرایطت ردیف شد
ب- بروی چشم آقا مرشد
م- این حیونا همسایه های ما هستن/ خداوند در کلامش میگه همسایه ات را محبت کن / منظور از همسایه فقط آدما نیستن که طبیعت محیط زیسن حیونای اهلی و وحشی همه شون همسایه های ما هستن
ب- گرفتم آقا مرشد الحق که راست میگی
م- خوب /بچه مرشد
ب- جونم آقا مرشد
م- یادته که تو برنامه پیش در مورد چه چیزائی حرف زدیم
ب- بلب که یادمه اقا مرشد / در مورد معجزات عیسی مسیح حرف زدیم / مرد علیلی که نمیتونست بره تو استخر/ شفای پسر درباری
م- شیر مادرت حلالت باشه / امروزم ادامه معجزات و عجائب عیسی مسیح رو با هم مرور میکنیم/ بریمسراغ پردمون
ب- خوب آقا مرشد اینجا رو پرده /این دو نفر کین که انگار دارن اسکی رو آب میرن
م- بچه مرشد حواست گجاست / اسکی رو آب کجا بود
ب- پس موضوع چیه آقا مرشد
م- اینجا شاگردای عیسی سوار قایق میشن که برن کفر ناحوم که اونور دریاست
ب- عیسی مسیح همراهشون نبود
م- قرار بود عیسی بعدا بهشون ملحق بشه/ در این حین باد سختی وزید و دریا متلاطم شد /نه در حد طوفان / اما آروم هم نبود
ب- خوب آقا مرشد نگفتی اینا کین رو آب
م- اگه مجال بدی دارم میگم / همچین که کمی پارو زده بودن یهو دیدن که عیسی بروی آب داره راه میره و بسمت اونا میاد
ب- نه بابا / عجب
م- شاگردای عیسی ترسیدن فکر کردن شبحی چیزیه
ب- آقا مرشد منم بودم میترسیدم خدائیش
م- عیسی به اونا گفت نترسید من هستم/
ب- شاگرداش چی گفتن؟
م- پطرس گفت سرورم اگر تو هستی مرا هم بگئ تا نزد تو آیم / عیسی گفت بیا/ پطرس هم رفت رو آب و شروع کرد به راه رفتن نگاهش به عیسی مسیح بود و بطرفش راه میرفت اما یهو چشمش افتاد به نا آرامی دریا و حواسش پرت شد / همچی که حواسش از عیسی مسیح پرت شد فرو رفت تو آب
ب- ای دل غافل غرق شد؟
م- نه بابا / عیسی مسیح اونجا بود دیگه سریع دستشو گرفت و از آب بیرون کشید بعدش هم با هم اومدن تو کشتی
ب- اها پس این دو نفر تو پردمون عیسی مسیح و پطرس هستن
م- باریکلا بچه مرشد/ اره خودشونن
ب- آقا مرشد فقط من نفهمیدم چرا وسط کار پطرس تو آب فرو رفت اولش که اونم داشت رو آب راه میرفت
م- بچه مرشد اون از خداوند عیسی خواست که اونو صدا بزنه تا پیش عیسی بره/ عیسی مسیح هم اونو فرا خوند / پس اون قدرت اینو پیدا کرد تا مثل عیسی مسیح رو آب راه بره
ب- خوب آقا مرشد
م- تا وقتی که نگاهش به عیسی مسیح بود تا وقتی چشاش عیسی رو میدید نه تلاطم دریا نه باد و اب و هیچ چیز دیگه ای درش اثر نداشت/ اما تا نگاهشو از عیسی برداشت و حواسش به تلاطم دریا رفت مشکلات اونو تو خودشون بلعیدن تا غرق کنن/ البته عیسی مسیح در زندگیش حظور داشت و نذاشت که غرق بشه
ب- خوب آقا مرشد پس ما هم نگاهمونو نباید از عیسی مسیح برگردونیم و همش باس نگاهمون به او باشه
م- شیر مادرت حلالت باشه بچه مرشد/ دقیقا / تو مشکلات و تلاطم زندگی نگاهت فقط بخداوند عیسی مسیح باشه/ اگر مشکلات اطرافت حواستو پرت کردن اگر عیسی مسیح تو زندگیت حضور داشته باشه/ یعنی اگر تو با عیسی مسیح زندگی کنی عیسی مسیح دستتو خواهد گرفت و نمیذاره که تو تلاطم زندگی غرق بشی
ب- ای جان آقا مرشد خیلی باحاله/ آدم احساس امنیت و قدرت میکنه
م- بلی بچه مرشد/ دست خدا رو که تو دستت حس کنی قدرتشم حس میکنی
ب- آقا مرشد این مرد ژولیده کیه که انگار داره با عیسی مسیح مشاجره میکنه
م- بچه مرشد
ب- جونم آقا مرشد
م- اینجا کفرناحومه شهری در جلیل که عیسی مسیح در روز شبات داره تو کنیسه تعلیم میده
ب- خوب این مرده کیه؟
م- این مرد یه مرد دیو زده اس
ب- دیو زده یعنی چی مرشد؟
م- بعضی از روحهای پلید یسری از اشخاص رو تسخیر میکنن و اون شخص تحت کنترل دیو درونش میاد/ اینجا هم این مرد دیو زده از عیسی ترسیده و بهش میگه : ای عیسای ناصری ، تو را با ما چه کار است؟ ایا آمده ای نابودمان کنی؟میدانم کیستی ، تو آن قدوس خدائی
ب-حوب آقا مرشد عیسی چیکار کرد
م- عیسی مسیح با یک نهیب به روح پلید گفت: خاموش باش و از او بیرون بیا/ انوقت دیوه مرد رو زمین زد و بی اینکه آسیبی بهش بزنه از او بیرون اومد/ مردم همه شگفتزده به همدیگه نگاه میکردن/ اونا میگفتن: این چه کلامی است ؟ او با اقتدار و قدرت به ارواح پلید فرمان میدهد و انها نیز از مردم بیرون می آیند
ب- آقا مرشد عجب اقتداری ؟ یعنی اون روح پلید از عیسی مسیح اطاعت کرد
م- بلی که اطاعت کرد/ فقط اون نبود که عیسی مسیح ارواح پلید بسیاری که افراد رو اسیر کرده بودن اخراج کرد
ب- اووو وه خدائیش خیلی عجیبه/ آقا مرشد این پسره تو تابوت کیه که مردم دارن میبرنش
م- بچه مرشد اینجا یه شهریه بنام نائین/ عیسی مسیح و شاگرداش وقتی وارد این شهر میشدن دیدن که مردم دارن یه پسر جوون رو که تنها فرزند یک بیوه زن بود و مرده بود میبرن تا دفن کنن
ب- آخی طفلک بوه زن / همین یه پسر رو داشت
م- عیسی مسیح دلش سوخت و گفت گریه نکن/ بعدش جلو رفت و تابوت رو لمس کرد کسانی که اونو حمل میکردن ایستادن/ عیسی مسیح گفت: ای جوان تو را میگوئم برخیز/
ب- خوب آقا مرشد چی شد اونموقع؟
م- هیچی چی میخواستی بشه / پیره بلند شد و نشست و شروع کرد بحرف زدن/
ب- نه بابا یعنی مرده هه زنده شد؟
م- بلی که زنده شد عیسی اونو تحویل مادرش داد و ترس و هیبت بر همه مردم مستولی شد / اونا میگفتن پیامبری بزرگ در میان ما ظهور کردهخدا بیاری قوم خود آمده است
ب- آقا مرشد برامخیلی عجیبه که یکی بتونه اینهمه آیات و معجزات از خودش نشون بده
م- وقتی اون یکی عیسی مسیح باشه و اقتدار داشته باشه همه کاری میتونه بکنه
ب- آقا مرشد دیگه چه معجزه هائی از خودش نشون داد
م-عیسی مسیح خیلیاز بیماری ها رو شفا میداد/ خیلی ها رو هم زنده کرد/ از جمله یکی از دوستاش که چند روز بود مرده بود و تو قبر گذاشته بودن
ب- نه بابا یعنی رسما تو قبر بود
م- عیسی یه دوستی داشت بنام ایلعاذز که دو تا خواهر داشت بنامهای مریم و مارتا / ایلعاذز مریض شد و به عیسی مسیح پیغام دادن که رفیقت مریضه و بیا شفاش بدها
ب- عیسی پیششون نبود
م- نه تو یه شهر دیگه ای بود/ تا عیسی بخوادراه بیافته و به خونه اونا برسه ایلعاذر مرد/
ب- ای دل غافل رسما مرد؟
م-آره رسما مرد و بردنش توی یک غار دفن کردن
ب- خوب بعدش چی شد؟
م- عیسی که رسید خواهر ایلعاذر گفتش که دیر رسیدی و دوستت مرده
ب- عیسی چی گفت؟
م- عیسی بر سر قبر ایلعاذر اومد/ قبر غاری بود که بر دهانه اش سنگی گذاشته بودند/ عیسی گفت سنگ رو کنار بزنید/
ب- مردم چی گفتن؟
م- خواهر ایلعاذز بهش گفت سرورم چند روزی که مرده و دفن شده الان دیگه جنازه بو گرفته و اگه سنگ رو کنار بزنیم بوی تعفن میاد / اما عیسی مسیح گفت مگر بتو نگفتمکه اگر ایمان آوری جلال خدا را خواهی دید؟
ب- خوب سنگ رو برداشتن؟
م- اره برداشتن/ اونوقت عیسی مسیح اومدو به بالا نگاه کرد و گفت: پدر تو را شکر میگویم که مرا شنیدی میدانستم که همیشه مرا میشنوی اما این را بخاطر کسانی گفتم که اینجا حاضرندتا ایمان آورند که تو مرا فرستاده ای /اینو گفت و بعدش با صدای بلند گفت:ایلعاذر بیرون بیا
ب- خوب چی شد بیرون اومد؟
م-اون مرده دست و پال در کفن پیچیده و دستمالی گرد صورت پیچیده بیرون اومد
ب- وای مگه میشه مگه داریم چها روز بعد از مرگش گذاشتن تو قبر و جلال بر نام عیسی
م- بلی میشه اگر قدرت و اراده خدا باشه همه چیز شدنیه
ب- آقا مرشد دیگه بعد از عیسی کسی نتونست معجزه کنه
م- بچه مرشد / فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دگران نیز کنند آنچه مسیحا میکرد
ب- خوب این یعنی چی آقا مرشد؟
م- عیسی مسیح به شاگردا و پیروانش هم این اقتدار رو داد که تحت قدرت روح القدس و با اقتدار عیسی مسیح از خودشون معجزات نشون بدن
ب- شاگردای عیسیمسیح یعنی اون دوازده نفر؟
م- نه فقط اونا تمام شاگردای عیسی مسیح از همون موقع تا حالا هر کسی که به عیسی مسیح ایمان داشته باشه و روح القدس درونش ساکن بشه / قدرت اینو پیدا میکنه که کارهای عیسی مسیح رو تکرا کنه / البته به اراده و اقتدار پدر و برای جلال نام خدا
ب- عجب آقا مرشد پس امروز هم پیروان عیسی مسیح میتونن همونکارا رو بکنن
م- البته بشرطی که روح خدا درونشون ساکن باشه / خوب بچه مرشد معرکه امروزمون هم بپایان رسید تا یهبرنامه دیگه و یه معرکه دیگه همه شما عزیزان رو بدستای پر توان عیسی مسیح میسپاریم / خدا نگهدار
اصلاحات8:
-آخذ صفحه ی 34 دیالوگ مرشد که میگه وقتی شرایطتت ردیف شد گفته نمیشه
Leave A Comment