قسمت ششم
استرس در زندگی چه تاثیری داره
سینا:

میخوایم در مورد یه وضعیت ذهنی صحبت کنیم که مقدار کمش می تونه بهمون انگیزه بده و یه کم ما رو تو زندگی هل بده به سمت جلو. / مقدار زیادشم / زندگی آدمو داغون میکنه.
سالومه:
صبر کن / نگو یه لحظه / می تونم حدس بزنم در مورد چی میخوای حرف بزنی؟
سینا:
حتما عزیزم .
سالومه:
دعوای بین زن و شوهر؟!
سینا:
نه بابا . / دعوا چیه!
سالومه:
رژیم غذایی؟!
سینا:
نه !
سالومه:
بچه دار شدن؟ !
سینا:
نه عزیزم. / اگه موافقی بیا در مورد استرس تو زندگی با هم حرف بزنیم.
سالومه:
آره . / خوبه . / موافقم.
سینا:
البته یه چیزی بگما / استرس با اضطراب فرق داره ها. / استرس یه فشار ذهنیه که دلیلشم مشخصه. / هر کس هم میتونه اونو از طریق مدیریت ذهن خودش کم کنه و یواش یواش از بین ببره.
سالومه:
خب اضطراب هم همینه دیگه./ فقط اینکه دلیل خاصی نداره./ شایدم داره / ما نمی دونیم. خیلیا از بچگی اضطراب دارن و انگار تا آخر عمر همیشه باهاشونه.
سینا:
سالومه جان به نظرت اصلا استرس واس چی به وجود میاد؟ / چرا یه آدم باید استرس داشته باشه؟!
سالومه:
اووم من فکر میکنم بر میگرده به سختی های زندگی ./ البته که زندگی بالا و پایین داره / اما تو جامعه ی امروز ما بیشتر پایین میره تا بیاد بالا. ( با لبخند کوچک)
سینا:
آره خب / زندگی یعنی همین دیگه. / یعنی جنگیدن با ناملایمات روزگار
سالومه:
ای وااای / باز سخنرانیت شروع شد!!!!
سینا:
نه . باور کن زندگی یکنواختم اصلا به درد نمیخوره./ اینو شنیدی که میگن دریای آروم به هیچ دردی نمیخوره / زیبایی دریا به اینه که یه روز طوفانی باشه / یه روز موج داشته باشه / یه روز آروم باشه./ دریای طوفانی وقتی زیباست که آدم موج سواری بلد باشه. / زندگی هم همینه . / وقتی بلد باشی چه جوری با بالا و پایین زندگی کنار بیای / با بیخیالی میگذره .
سالومه:
درسته. / استرس یه وضعیتیه که آدم نمی دونه تو آینده چی میشه / واسه همینم استرس داره و فکرای بد میکنه.
سینا:
این که گفتی یعنی چی من نفهمیدم./ میشه یه مثال بزنی؟
سالومه:
ببین مثلا خیلی از آدما از رفتن به دندونپزشک می ترسن./ تو ذهن خودشون یه تصویری از دندونپزشکی دارن که حس میکنن درد زیادی رو باید تحمل کنن./ اما نمی دونن چه اتفاقی قراره بیفته./ مثلا دوستانشون بهشون گفته بابا آمپول تو لثه می زنن. / درد داره . طعم بدی تو دهنت حس میکنی. / دو سه روزی فکت درد داره و از این حرفا.
سینا:
این جوری که آدم نابود میشه اگه بخوای این طوری فکر کنی. / نمیتونی قدم برداری اصلا . / به نظر من باید گشت تا عامل استرس رو پیدا کرد. / اگه این اولین قدم رو کسی بر نداره هیچ وقت نمی تونه استرس خودشو از بین ببره. / یواش یواش استرس میشه اضطراب . / مثل خوره میفته تو جون آدم.
سالومه:
آخه یه جورایی سخته آدم بخواد استرسشو کنترل کنه / هزار دلیل واسه استرس هست./ چمیدونم یه خبر بد / امتحان درسی / خبر بیماری خود آدم یا بستگانش / تغییر قانون که ممکنه تو وضع اقتصادی آدم تاثیر منفی بذاره . // اصلا خیلی چیزای دیگه. / تو خودت استرس نداری؟ !
سینا:
به! من خودم دکه ی استرس فروشیم. / اما باید راه حلشو پیدا کرد.
سالومه:
خب اول باید بدونیم از چی میترسیم.
ببین یادته اون روز که میخواستی بری واسه امتحان کنکور / چقدر استرس داشتی؟! / با اینکه هنوز سوالات رو ندیده بودی اما از روز قبل خیلی استرس داشتی / می ترسیدی که نکنه امتحانو خراب کنی.
سینا:
باشه بابا من کنکور رو خوب ندادم / تو هم هر دفعه بزن تو سرم./ دیدی که دوباره تو آزمون شرکت کردم / خوبم قبول شدم.
سالومه:
آره / یادمه. / اومدی در مورد استرسی که داشتی با خودت حرف زدی / حتی یادمه رو یه کاغذ نوشتی که واس چی این همه استرس داشتی!
سینا:
یادته / من دقیقا اومدم صورت مساله رو نوشتم. / از چی می ترسم / به چی فکر میکنم که اینقدر استرس دارم . / و چی حالمو خوب میکنه.
سالومه:
آره من دقیقا یادمه / همه ی احتمالات منفی رو نوشتی. / احتمال می دادی دوباره قبول نشی./ ککتم نگزید.( با لبخند)
سینا:
آره . / من از یه زاویه دیگه به کنکور نگاه کردم.
سالومه:
با کدوم زاویه !!! میشه اینو برام بگی!؟
سینا:
زاویه ای رو انتخاب کردم که حالم بهتر بشه . / با خودم گفتم خب فرض که اینبارم نتونم کنکور قبول بشم . / خب ! / چه اتفاقی قراره بیفته؟ ! / هیچی. / می تونم بازم تو آزمونش شرکت کنم / شاید دفعه ی بد یه رشته ی بهتری بتونم قبول بشم. / همین.
سالومه:
آره. / به نظر من همین باعث شد که تلاش کردی و تو آزمون شرکت کردی. / قبولم شدی.
سینا:
البته یه چیزی بگما . / باید احتمالات مثبت رو هم تو خودمون تقویت کنیم. / به خودمون هم مطمئن باشیم./ اینکه من کار خودمو خوب بلدم . / باید به خودمون انرژی بدیم و برای خودمون احتمالات مثبت بسازیم.
سالومه:
آره نباید به ذهنمون کمک کنیم که اجازه نده این اتفاقا بیفته./ باید مشکلاتی رو که در گذشته خوب از پسشون بر اومدیمو هر روز مرور کنیم ./ اینجوری هر آدمی میتونه به استرس خودش خیلی راحت غلبه کنه ./ برای حل استرس باید براش وقت گذاشت.
سینا:

استرس داشتن چقدر بده ها ! / مثل خوره میفته تو جون آدم. / میتونه باعث عصبانیت و ناامیدی / نگرانی / گرفتاری روحی و خستگی بشه./ استرس اگه دراز مدت تو آدم بمونه می تونه حتی آدمو بای بای / بکشه.
سالومه:
من که استرس میگیرم مغزم دیگه کلا کار نمیکنه / سینا ! / به نظرت حیوونا و گیاها هم استرس میگیرن؟
سینا:
آره بابا . / این یه مشکل عادیه. / فقط باید کنترلش کرد. / به قیافه ی هر کی نگاه کنی میتونی بفهمی چه حالی داره. / یکی قیافش ناراحته. یکی خوشحاله . یکی افسرده . / حتی تو حیونام همینه. / میشه فهمید حالشون چطوره.
سالومه:
میگن آدم اگه الکی هم لبخند بزنه حس و حالش بهتر میشه و روش اثر مثبت میزاره. به نظرت درسته؟
سینا:
خب این از لحاظ قیافه./ اما احساس آدم چی! احساس باید مثبت باشه.
سالومه:
ببین آدما ده تا احساس توشون هست. / خوشحالی /سورپرایز شدن / ناراحتی / عصبانیت / نفرت / تحقیر / خجالت / ترس / هیجان و علاقه. / البته بعضی ها هم میگن دو تا احساس دیگه هم باید به اینا اضافه بشه./ حس عشق و حس افتخار. / البته بعضی ها هم میگن این دوتا توی حسای دیگه هست و با بقیه حسا به وجود میاد./ البته احساس آدم مثل یه درجه اس. / میره وسط / یعنی عادیه / میره چپ / میشه افسرده / میره راست یعنی استرس کمتر.
سینا:
اما احساس رو که نمیشه با چپ و راست فهمید./ باید بالا و پایینم بشه./ درسته؟
سالومه:
آره. / بالا رفتن یعنی مثبت بودن و راحتی . / پایین هم میشه ترس و ناراحتی.
سینا:
پس میشه این درجه رو اینطور نگاه کنیم که اگه به سمت بالا و سمت راست باشه خوشحالیم و هیجانمون بالاست. / پایین و چپ بره یعنی هم عصبانی هستیم هم ناراحتیم./ یعنی استرس داریم.// این برخورد ما با مشکلاته که استرسو به وجود میاره./ بعضیا هستن وقتی مشکلی بیاد جلوشون / زود استرس میگیرن و هی فتیلشو بالاتر میکشن.
سالومه:
اصلا همه ی روانشناسا میگن استرس حالتی رو به وجود میاره که میخوای تصمیم بگیری بجنگی یا فرار کنی. / این احساس از دوران باستان بین همه ی جاندارا بوده.
سینا:
بذار یه داستان برات بگم.
یه آقای پیری داشت واسه یه عده حرف می زد . / یه لیوان آب تو دستش گرفت و همه منتظر بودند تا ببینن این آقا چی میگه! / میخواد در مورد نیمه ی خالی لیوان حرف بزنه یا نیمه ی پر لیوان. / اما پیرمرد فقط یه سوال از اونا پرسید که این لیوان چقدر وزن داره؟
همهمه شد و گفتند سی گرم / پنجاه گرم / صد گرم / چمیدونم
پیرمرد جواب داد مهم نیست وزن این لیوان چقدره ./ مهم اینه که چه مدت زمان من اونو نگهدارم./ یک ساعت نگه داشته باشم بازوم درد میگیره . / یه روز نگه داشته باشم دستم ورم میکنه و دیگه از کار می افته./ ولی در هر دو مورد وزن لیوان که کم و زیاد نمیشه ! / ولی هر چی بیشتر نگهش داشته باشم / لیوان برام سنگین تر میشه.
سالومه:
چه جالب خب / بقیش چی شد !؟
سینا:
هیچی دیگه . / پیرمرد می خواست بگه استرس و نگرانی / تو زندگی مثل لیوان آبه. / یه کم فکر کنی هیچ اتفاقی برات نمی افته. / بیشتر فکر کنی / شروع میکنه به درد گرفتن.
سالومه:
اگه تموم روزم فکر کنی میشی فلج ./ دیگه نمی تونه کاری انجام بدی.
سینا:
ای ول . / قربون تو که خوب میگیری مطلبو.
سالومه:
حالا اگه اعلی حضرت اجازه بدی / من یه شعر بخونم .
سینا:
من مخلص علیاحضرت هستم. / بفرما
سالومه:
تا که دنیا پر شد از پاییز سرد استرس !
باغ سبز زندگی شد رنگ زرد استرس!
سینه ها از بیقراری دائما طوفانی اند
جای اکسیژن هوا پاشیده گرد استرس!
تا که آرامش به شوق دیدن دل می رود
میشود مغلوب در شهر نبرد استرس
هر کسی یک جور می جنگد ولی بی فایده ست
آدمی درمانده در درمان درد استرس!
راز پیروزی فقط عشق است / چون حاکم شود
نیست دیگر ذره ای در کوچه گرد استرس!
سینا:
بابا ای ول دمت گرم . / خوشم اومد.
میدونی که توی کتاب مقدس در مورد استرس چی گفته شده؟ !
توی فیلیپیان باب 4 آیات 6 و 7 میگه ” برای هیچ چیز غصه نخورید / در عوض برای همه چیز دعا کنید / و هر چه لازم دارید به خداوند بگویید و فراموش نکنید برای جواب دعاها / از او تشکر نمایید. / اگر چنین کنید از آرامش خدا بهره مند خواهید شد / آرامشی که فکر انسان قادر به درک ان نیست./ این آرامش الهی به فکر و دل شما که به عیسی مسیح ایمان آورده اید / راحتی و آسایش خواهد بخشید. ”
سالومه:
هللویا . / آمین. / ایمان دارم اگه برای غلبه بر استرس / به عیسی مسیح اعتماد کنیم و ازش اطاعت کنیم / این تنها راه حل می تونه باشه. / ما باید هر روز ذهن خودمونو از کلام خدا / پر کنیم و همه چی رو بهش بسپریم / با احترام در برابرش زانو بزنیم / تنها از طریق لطف و مهربانی و عشق عیسی مسیحه که می تونیم استرسو توی زندگی خودمون کنترل کنیم.

حتی خیلی از انبیا هم بودند که دچار استرس شدند.اما با توکل به خدا و عشق به اون تونستند به آرامش برسند و از تاریک ترین زمان ها عبور کنند
سینا:
یه جمله ای از استیو مارابولی یادم اومد میگه: باید یاد بگیری که بگذری و بذاری استرس ها ازت دور بشن. / گذشتن مهمه./ چون به هر حال تو رو چیز کنترل نداری.
سالومه:

فیلم داستان اون سرباز رو یادته ؟! / همون سربازی که موقع برگشت از مأموریت توی بیابانی برهوت / یکی از پاهاش روی مین می‌ره / اما بلافاصله متوجه میشه و پاشو از روی مین برنمی داره / واسه همین / مین عمل نمی کنه.

خودش هم تو شرایطی نبود که بتونه مین رو خنثی کنه / پس مجبوره چند روز منتظر بمونه تا نیروی کمکی بیاد .
اگه پا رو بلند کنه / بلافاصله مین منفجر می شه و مرگشم حتمیه.
خستگی بیش از حد / گرمای روز / سرمای شب / بی خوابی و ایستادنِ مداوم / تشنگی و گرسنگی / استرس زنده موندن یا نموندن / همه و همه می‌تونه اونو از پا دربیاره.
در این حال و روز / اون به حالتی نیمه هوشیار فرو می ره و مدام خاطرات گذشته اش رو مرور می‌کنه.

مینِ رابطه عاطفی با همسرش / مینِ دعوا و نزاع با دوستان و همکارانش / مینِ درگیری در کافه با غریبه ها و… …

این مین توی بیابان اونو وادار می‌کنه تا کاری رو انجام بده که قبل از این انجام نمی‌داده / فکر کردن همراه با صبر.

اون چند روز صبر می کنه تا نیروهای کمکی برسند و مین رو خنثی کنند.
صبری طاقت فرسا و بسیار دشوار .

مین توی بیابون / استعاره از مین‌هاییه که اونو تو روابط عاطفی / خانوادگی / اجتماعی و شغلی خودش منهدم کرده.

این مکثِ چند روزه توی بیابون بهش یاد می‌ده که اگه فوراً و با عجله به اون حوادث و اتفاقات واکنشی نشان نمی‌داد / زندگی بهتری رو تجربه می کرد.

و به ما یاد می‌ده که این *مکث آگاهانه*، چیزیه که توی زندگی پرتلاطم بهش نیاز داریم.
ما به رویدادهای امروزِ زندگیمون همون واکنشی رو نشون می‌دیم که تجربه کردیم./ ما به ناشناخته‌های امروز بر اساس شناخته‌های دیروز عکس‌العمل نشون می‌دیم.
مکث کردن موقع کنش‌ها و واکنش‌ها می‌تونه افقی از انتخاب‌های جدید رو به روی ما باز کنه.

سینا:
آخر فیلم جالب‌تره.
آخر فیلم متوجه می‌شیم پای سرباز روی هیچ مینی نبوده و فقط یک سر عروسک زیر پاش بود.
موضوع همینه./ توی زندگی / مین‌های خودساخته‌ی زیادی برای خودمون می‌تراشیم و گام بعدی رو از دست می‌دیم ./ خیلی از مین‌هایی که ما رو فلج کرده‌ان / وجود خارجی ندارن./ زاده‌ی خیالات ما هستند و اونقدر به آنها باور داریم که / حاضر نیستیم قدم بعدی رو برداریم.

موفقیت و پیشرفت در زندگی هر یک از ما بستگی به نوع نگاه و احساس خودمون داره.

2 replies
  1. shahram
    shahram says:

    موضوع استرس و افسردگی یکی از مسائل مهم در جامعه می‌باشد حتی انبیا بزرگی نیز در کتاب مقدس هستند که دچار استرس و افسردگی شدند که در پرداخت داستان از مسیحیت و آموزه های مسیحی کمتر استفاده شده اس . ضمنا آیه اشاره شده بیشتر در مورد دعا مورد استفاده قرار می‌گیرد ، و نتیجه گیری خوب پرداختی نداشت چون
    افسردگی و استرس یک نبرد چالش برانگیز است، اما به عنوان مؤمن، می توانیم امید و قدرت را در کلام خدا
    پیدا کنیم. با شناخت عشق تغییر ناپذیر خدا، جستجوی حقیقت و وعده های او، و در آغوش گرفتن جامعه و حمایت، می توانیم از تاریک ترین زمان ها عبور کنیم. به یاد داشته باشید که خداوند با شماست و آماده است تا آسایش، شفا و امید را فراهم کند. به کلام او اعتماد کنید، به وعده های او تکیه کنید و برای حمایت به برادران و خواهران خود در مسیح کمک کنید.

    Reply

Leave a Reply

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *