قسمت هشتم
اعتیاد

سالومه

عصر شما بخیر آقا سینا

حال و احوالت چطوره /
سینا :
خداروشکر عزیزدلم خوبم / تو چطوری چیکارا میکنی ؟
سالومه :
من هم خوبم خدا رو شکر
چیه سرحال به نظر نمیایی / خسته ای / آره ؟
سینا :
آره خسته که هستم / فدات بشم / سر کارم هر روز یه داستان پیش میاد و اعصاب آدمو بهم میریزه .
سالومه :
چی شده؟!/ چرا؟!
سینا :
علی رو که یادته / باورت نمیشه یه چیزی بگم ؟ معتاد شده
سالومه :
واقعااا علی همون پسر خوشتیپه؟
سینا :
آره معتاد شده
سالومه :
شما از کجا فهمیدید
سینا :
هیچی بابا / بچه ها سر کار مچشو گرفتن / بعدم رفتن به مدیر گفتن / اونم خواستش / مثل اینکه قبلا هم بهش تذکر داده بودن / ولی من خبر نداشتم / اونم توجه نکرده و امروز آخر سر اخراجش کردن.
سالومه :
ععععع چه بد / ناراحت شدم / آخه اونکه اهل این چیزا نبود/ پسر به اون خوشتیپی/ ورزشکار. آخه چرا!
سینا :
آره دیگه / نمیدونی چه آبرو ریزی شد اصلا / دلم واسش سوخت . / خیلی بد شد .
همینه دیگه / عاقبت رفیق بازی و هر شب هر شب این ور اونور پارتی و چمیدونم هزارتا کار دیگه کردن همین میشه دیگه .
من فکر میکردم علی خیلی بچه ی عاقلیه / ولی دیدم نه / اصلا حواسش به خودش نیست.
این یکمم با خونوادش مشکل داره / این آخریا کلا دیگه خونه ام نمیرفت افتاده بود دنبال این رفیقاش و تهشم هیچی / این عاقبتش.
سالومه :
تو متوجه چیزی نشده بودی / که یکم باهاش حرف بزنی
سینا :
نه / من متوجه نشدم / اصلا نشون نمیداد./ من اینقدر درگیر کارم که نمی فهمم روزم چطور میگذره.
تازه اگه هم میفهمیدم / فکر کردی علی آدمیه که زیر بار بره و قبول کنه / میدونی که چقدر مغروره و حرف هیچکی و قبول نداره.
فکر کن ! / سر یه جر وبحث با خونوادش الان چند وقته از خونه زده بیرون.
سالومه :
میفهمم / ولی اگه آدم زودتر می فهمید شاید میشد یه کاری واسش کرد تا کار به اینجا ها نمیکشید …
سینا :
راستش یکی از بچه ها میگفت من خیلی باهاش حرف زدم ولی زیر بار نمیرفت و قبول نمیکرده / میگفت من معتاد نیستم / یه موقع ها دورهمی داشته باشیم با بچه ها تفریحی کنار هم یه چیزی میزنیم .
سالومه :
عجب / آره خب خیلیا اعتیاد رو نمی شناسن. / معتادن ولی تعریف اعتیاد رو نمی دونن فکر میکنن اعتیاد فقط واسه کارتن خواباس یا حتی اونایی که مشروب میخورن / اونا هم خیلیاشون قبول نمیکنن اعتیاد دارن به مشروب. / وضعیت خودشون و هیچ جوره قبول نمیکنن.
سینا :
آره دیگه مشکل همینجاس / قدم اول واسه ترک هر عادت بدی اینه که قبول کنی اون عادت یا ضعفو داری / تازمانی که نپذیری هیچ‌ جوره نمیشه حلش کرد / توی مغزمون یه قسمتی هست که وقتی کاری رو انجام میدیم که بهمون لذت می ده / سطح اضطراب و ناراحتیمونو میاره پایین / اینجا یه هورمون هایی ترشح میکنه که ما ازش پاداش میگیریم. / مثلا خوشحال میشیم.
سالومه :
چه جالب / انگار آدم از همون زمانای قدیم یاد گرفته اگه وقتی درد و رنج داره یا نا امیده میشه بره سراغ افیون . / یعنی ذهنشو خالی کنه و از موضوع و جایی که هست فرار کنه. / درسته افیون درد رو از بین میبره / اما بیماری رو که از بین نمی بره. / درسته؟ / در واقع چون درد از بین میره انگار یه جایزه از مغز میگیره / اون جایزه اینه که دیگه درد نداره همین ./ ولی اون بیماری هر چی هست سر جای خودش باقیه .
کارل یونگ میگه:

هر شکلی از اعتیاد بد است / مهم نیست که مخدرش الکل باشد / مورفین باشد و یا آرمان گرایی .

:سینا

به به

سالومه:

آره / ولی بحث اصلی اعتیاد اینه که شخص به اون کاری که انجام میده وابسته میشه. / اونم به خاطر اینکه فکر میکنه بهش نیاز داره. / مثلا مصرف مواد مخدر فقط یکی از این موضوعاته. / اعتیاد که فقط مصرف مواد نیست. میتونه خیلی چیزا باشه . مثلا همین بازی با گوشی موبایل. / یه نگاه به دست بچه ها تو خونه ها بندازیم میبینیم کلی از وقت اونا میره برای بازی با گوشی موبایل./ یا خیلی چیزای دیگه هست که آدم بهش معتاد میشه. / ولی کلا اعتیاد یه پدیده ی شوم توی جامعه س / حتی شنیدن اسمش هم آدما رو مضطرب میکنه / مشکلات اعتیاد توی خونواده خیلی زیاده و همه ی اعضای خونواده رو تحت تاثیر قرار میده // خونواده های معتاد / نه فقط خودشونو بقیه رو هم در معرض خطر جدی قرار میدن.
سالومه :
اصلا عواقب مصرف مواد مخدر اونقدر زیاده که خدا میدونه از آسیب دائمی جسمی و روحی گرفته تا تاثیر منفی رو خونواده و همکارا و دوستا / خیلی مواقع هم مصرف کننده به خاطر مصرف بیش از حد مواد مخدر یا بیماری هایی که باهاش مرتبطن / میمیره .
سینا :
اره دیگه خیلی ها هم هیچ موقع فکرشم نمیکردن معتاد بشن / چون اصلا فکر نمیکردن چیزی که دارن مصرف میکنن تا این حد باعث بشه بهش وابسته بشن / مثلا خیلی فروشنده های مواد مخدر واسه اینکه بیشتر بفروشن و مشتری جمع کنن تو جامعه شایعه میکنن که آره چون مثلا گل تو بعضی کشورا مثل هلند و کانادا آزاده / پس ضرر و اعتیاد نداره وگرنه آزادش نمیکردن خب یه عده ام نمیدونن و اطلاعات ندارن / میگن آره دیگه / شروع میکنن به مصرف کردن ….
سالومه :
عععع جدی خب شاید راست میگن. / ( با لبخند ) خب اگه خوبه بده ما هم یه پکی بزنیم .
سینا :
عععع سالومه این چه حرفیه اصلا دوست ندارم از این حرفا بزنی ها .
سالومه :
نه بابا شوخی کردم .
سینا :
نه تو رو خدا جدی بگو.
تمام اینا حرف هایی که فروشنده ها میزنن تا کاسبی شون بیشتر بشه / چه میدونم / اینا میگن گل یک گیاهه و طبیعیه و ضرر نداره و از این حرفها // اما هر گیاهی که مفید نیست / خیلی از گیاهانی که تو طبیعت وجود داره ماده ی سمی دارن و برای آدم مضرن.
سالومه :
یه تفکر دیگه ای هم که باعث زیاد شدن اعتیاد میشه / اینه که میگن هر چیزی رو یک بار هم که شده باید امتحانش کنی./ اما خیلی موقع ها با همون یک بار امتحان کردن چنان وابسته میشی و که دیگه نمیتونی بزاریش کنار و تا سالیان سال باهاش درگیری تازه عوارض جسمی و روانیش به کنار.
سینا :
عههه./ پس تو هم منو یه بار امتحان کردی که اینطور چسبیدی به من ! / هههههه.
سالومه:
( با لبخند ) من نچسبیدم به تو سیناااااااا / تو سیریش شدی.
سینا:
حالا از شوخی بگذریم / کاش موضوع اعتیاد به همینجا ختم میشد / عوارضش اونقدر زیاده که فقط به عوارض جسمی و روحی خلاصه نمیشه / حتی جامعه رو هم درگیر خودش میکنه / میدونی چقدر خلاف مصرف مواد مخدر وجود داره که واسه کنترلش مجبورن بودجه ی افسرای پلیس رو بیشتر کنن / حتی زندان ها هم مجبورن به خاطر زیاد شدن تعداد زندانیا کارمنداشونو افزایش بدن / تو دادگاه ها هم حجم پرونده های مواد مخدر / اینقدر زیاده که حد و حساب نداره / این وسط قربانیاهم / مثل اون بنده خدایی که کسب و کارش به سرقت رفته یا دزدیده شده / ممکنه مجبور شه کلی هزینه کنه تا به کارش رسیدگی بشه.
سالومه :
دقیقا .
خدا نکنه یه جامعه درگیر مواد مخدر بشه / چون تبعاتش اونقدر زیاده که دیگه قابل جبران نیست ./ یکیش همین خبرایی که مردم هر روز تو روزنامه میخونن و باعث میشه مردم احساس نا امنی کنن ./ دیگه نخوان تو اون مملکت زندگی کنن / از ترس از دست دادن جون و مالشون / زار و زندگیشون جمع کنن و برن یه جای دیگه. / خب با این اوضاعم معلومه ارزش ملک از بین میره / چون مردم دارن کم کم اونجا رو ترک میکنن یا حتی به خاطر نا امنی جرات نمیکنن / خیلی از خونه بیان بیرون / معلومه اینجوری چرخه ی اقتصادی هم بهم میریزه .
سینا :
تو رو خدا حالا اقتصاد دان نشو . / کارشناسی نکن واسه من . / یه چیز بیار بخوریم . / بابا مردیم از گشنگی. / نکشیمون اقتصاددان.
سالومه :
واقعا میگم ./ جایی که مواد و جرم و جنایت زیاد بشه اون مملکت دیگه جای زندگی نیست .
سینا :
جان خودت پاشو یه چیزی درست بخوریم سالومه من این وسطا واست یه شعر مخونم حوصلت سر نره
سالومه :
عجب اگه گذاشتی دو دیقه بشینیم !
سینا :
ای که افتادی به دام اعتیاد خانه کردی در مسیر تند باد
از بلندی جانب پستی شدی اندک اندک ساقط از هستی شدی
ظلم کردی بر خود و بر عائله سوختی در آتش این غائله
گام اول عزّت خود باختی سوی بدبختی به سرعت تاختی
گام دوم ذوب کردی جسم خویش ناگهان بردی ز خاطراسم خویش
گشت آباد از تو هر قاچاقچی آن که در معنا بود اوراقچی !
تا که تنبل گشتی و راحت طلب زندگی کردی به رؤیا روز و شب
اعتبار و کار خود دادی ز کف هم شدی بی خاصیت هم بی هدف
چون که باشی نشئه در اوج خیال از برای خویش می سازی دوبال
سیر در آفاق و انفس می کنی آنور جو هم تنفّس می کنی
می نوردی زهره و مریخ را در تحوّل می بری تاریخ را
می شوی فرمانده کلّ فضا می روی در فکر تغییر قضا
هرچه می خواهی مسخّر می کنی آنچنان را آنچنان تر می کنی
لیک چون وقت خماری می رسد اضطراب و بیقراری می رسد
می رود از دست ناگه نای تو رعشه می افتد به سرتاپای تو
با تقلا پلک بر هم می زنی ساعتی یک مرتبه دم می زنی
آب بینی گشته جاری تا ذقن می گشایی یک وجب چاک دهن
می کشی خمیازه های باصدا هر نفس همراه اطوار و ادا
کاخ آمال تو چون گردید کوخ می نشینی گوشه ای همچون کلوخ
باز در فکری که بفروشی مگر از اثاث البیت خود چیزی دگر ؟!
تو توانایی نداری فین کنی کی توانی خویش را تأمین کنی
تا فراچنگ آوری قدری مواد می بری ناموس را حتی ز یاد
بسکه خواهان ترحّم بوده ای خصم خود سربار مردم بوده ای
تا بسازی خویش را کردی خراب خانه ی امید خود را با شتاب
تا شوی مقبول در نزد عموم وارهان خود را ازین گرداب شوم
«شاطر» آنکو شد اسیر اعتیاد دودمانش می رود یکسر به باد
احترامش را نمی دارد کسی هست در دنیا و عقبی مفلسی
سالومه :
چه دقیق گفته عین حقیقته / بیچاره اون خونواده هایی که درگیر مواد مخدر میشن / دقت کردی خیلیاشون اولش وضع مالیشونم بد نیستا / ولی یواش یواش هر چی دارن دود میشه و میره هوا حالا فکر کن عاقبت اون بچه های بی گناهی که تو اون خونواده ها هستن چی میشه! / یه جا خونده بودم 70 درصد بچه هایی که مورد بی توجهی یا بد رفتاری قرار میگیرن از خونواده هایی میان که یکی از والدینشون مشکل مواد مخدر یا الکل دارن / چون نمیتونن هزینه های این طفل های معصوما رو تامین کنن / رهاشون میکنن و این بچه ها در معرض خطر بیشتری برای مشکلات مصرف مواد و مسائل رفتاری / عاطفی و اجتماعی قرار میگیرن.
سینا :
یعنی هر چی از گرفتاری های اعتیاد میگی کمه واقعا / خدا نکنه کسی درگیرش بشه / به خدا خیلی دلم میسوزه / اصلا قیافه ی علی میاد جلوی چشم / یاد ظهر که داشتن اخراجش میکردن میوفتم / حالم بد میشه / باور کن خودشونم یه موقع ها به جایی میرسن که از زندگی سیر میشن / شایدم بخوان بزارن کنار / ولی سخته دیگه / حالا اگه یه نفرم همت کنه و بزاره کنار / افسردگی بعد از ترک مواد مخدرش بماند / که چقدر آزار دهنده س .

سالومه :

من الان یاد یه آیه از اول قرنتیان باب شش ایه دوازده افتادم که میگه من می توانم هر کاری را که مسیح منع نکرده است انجام دهم اما بعضی از این کارها حتی اگر اجازه ی انجامش را نیز داشته باشم برایم مفید نیستند/ اگر بدانم چیزی بر من مسلط خواهد شد و چنان مرا درگیر خواهد کرد که نتوانم به راحتی خود را از چنگ آن خلاصی دهم از آن صرفنظر می کنم.

سینا :
هیچی دیگه فکر کن سطح انرژی شون اونقدر میاد پایین که خدا میدونه / دچار اختلال خواب میشن / اشتها ندارن که همش می تونه به خاطر ترک اعتیاد باشه / البته بعضی اوقاتم میتونه به خاطر علائم زمینه ایم باشه ها / ولی در هر دو صورت میتونه خیلی شدید باشه / مثلا کسایی که سابقه ی اختلال اضطراب دارن یا وقتی که مواد مصرف میکنن / دچار اختلال اضطراب شدن زمان ترک اعتیاد اضطرابشون خیلی بیشتر میشه / به خاطر همینم آدمای مضطرب / بیشتر تو خطرن / حتی ممکنه احساس مرگ کن و نخوان ترک کنن.
سالومه :
چقدر واردی خداوکیلی./ چند بار ترک کردی آقا سینا ؟!
سینا :
(با خنده ) نه بابا اینقدر تو جامعه و دور و ور خودمون دیدیم که آدم دیگه میدونه این چیزا رو. / من میگم کسی که اعتیاد داره / فرقی هم نداره اعتیاد به چی باشه / باید کمکش کرد تا اول بدونه که اعتیاد یه بیماریه و بعدش خودش باید اراده کنه که از اون وابستگی بیاد بیرون . تا مشکلش یواش یواش حل بشه.
حالا ما که مسیحی هستیم / کتاب مقدس هم از ما می خواد / « زندگی بی‌بند و بار و خوشگذرانی‌های گناه‌آلود دست بكشيم و زندگی پاک و خداپسندانه‌ای در اين دنيا داشته باشيم» .
…………………………………………………………………………………..

3 replies
  1. siamak pourkazemi
    siamak pourkazemi says:

    دماغتون چاقه
    لطفا این کلمه جایگزین شود
    جدی ! / اینقدر جمله سنگین بود کمرم رگ به رگ شد./ چشم بسته غیب گفته ./ دمش گرم
    جایگزین لطفا

    Reply
  2. shahram
    shahram says:

    از دیدگاه مسیحیت، اعتیاد به عنوان یک ضعف انسانی در برابر وسوسه‌ها و هوس‌های نفسانی نگریسته می‌شود. چندین آیه در کتاب مقدس به این موضوع می‌پردازد:

    1. 1 اول قرنتیان ۶-۱۹ -۲۰ – “بدن شما معبد روح القدس است… پس بدن خود را تقدیم خدا کنید

    2. رومیان ۱۲:۶ – “پس گناه نباید در بدن شما که موجود فانی است، سلطنت کند.”

    3. افسسیان ۱۸:۵ – “مست شراب مشوید که آن موجب فساد است، بلکه با روح القدس مملو گردید.”

    4. غلاطیان ۱۹:۵-۲۱ – “اعمال جسم آشکار است… مانند: مستی، بی‌بندوباری و امثال اینها.”

    5. 1 اول پطرس ۷:۴ – “پایان همه چیز نزدیک است. بنابراین خویشتن را به عقل و هوشیاری مجهز سازید.”

    این آیات بر این نکته تأکید دارند که بدن انسان باید معبد روح القدس باشد و مسیحیان باید از هرگونه وابستگی و اعتیادی که به بدن و روان آسیب می‌رساند، پرهیز کنند. اعتیاد در این دیدگاه
    نشانه‌ای از ضعف در برابر وسوسه‌های گناه‌آلود است.
    داستان چیز جدیدی ارائه نمی‌دهد
    از کتاب مقدس استفاده خیلی نا چیزی شده است
    نتیجه گیری خوب پرداخت نشده
    خدا برکتتان دهد

    Reply

Leave a Reply

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *