قسمت هفتم

تنبلی

سینا:
سالومه جان / من آدم تنبلیم ! / مگه نه!
سالومه:
عهههه! / مطمئنی سرت به جایی نخورد! / چی شد که این سوال عجیب رو می پرسی! از تو بعیده
سینا:
نه. / همینطوری دارم می پرسم.
سالومه:
اوووم خب اگه نظر منو بخوای / میگم نه. / اما بعضی وقتا تنبلی میکنی. / بهتر بگم تنبلی رو انتخاب میکنی.
سینا:
یعنی چی!
سالومه:
منظورم اینه که تو / بعضی وقتا برای انجام یه سری کارات / رفتاری رو انتخاب میکنی که میشه اسمشو گذاشت تنبلی.
سینا:
خب تنبل بودنم یه هنره./ هه هه هه.
سالومه:
ببین عزیزم . / تو آدم تنبل نیستی. / یه شرایطی برات به وجود میاد که توی اون شرایط تنبل به نظر میای. / وقتی این رفتارات تکرار میشه / خودت فکر میکنی تنبلی.
سینا:
مثلا کدوم رفتار؟ !
سالومه:
مثلا یه کاری که بهت هیچ هیجانی نمی ده یا مهم نیست برات. / یا حوصلشو نداری انجام بدی. / یا کارت زیاده و نمیتونی برای کارهای دیگه وقت بذاری / اینا میشن تنبلیت./ یا اصلا یه کاری بهت سپرده شده و تو شاید بترسی اون کارو انجام بدی و چون انجامش نمی دی / تو رو تنبل به نظر میرسونه.
سینا:
خب / حالا این همه منو کوبوندی. / یه دوتا جمله بگو انرژی هم بگیرم. / بگو چیکار کنم خب!
سالومه:
خب چمیدونم وقتی میخوای یه کاری انجام بدی باید با غول ذهن خودت مبارزه کنی. / باید به خودت بگی میتونی / مثل آب خوردن . // اجازه نده فکر مزاحم تو ذهنت رشد کنه / تو کار خودتو شروع کن و ادامه بده. / کاراتو اولویت بندی کن ./ همین.
برایان ریسی / تو کتاب قورباغتو قورت بده میگه لیست کارای روزانه تو مدیریت کن.
سینا:

برایان ریسی خیلی خوب گفته /

اصلا از امروز میخوام مثل ژاپنی ها زندگی کن
سالومه:
ژاپنی ها ! / یعنی چی!
سینا:
آره مثل ژاپنی ها. / ببین اونا چیکار میکنن؟ / از صبح تا شب می دوون. / اصلا خسته هم نمیشن. / من نمیدونم تو غذاشون چی میریزن / مثل فشنگ می مونن.
سالومه:
عزیز من چه ربطی داره! / من میگم تو کارایی که خوشت نمیاد رو انجام نمی دی . / همین . / بعدش میگی تنبلی کردی و انجامش ندادی. / یه ضرب المثلی هست که میگه تنبل نرو تو سایه / سایه خودش میاد.
سینا:
شنیدی میگن تنبلی مادر عادت های بده ؟ / خب چیکارش کنم . / تنبلی مادر همه ی عادتهاس و احترامشم واجبه. / البته آرامش و راحتی امروزمو مدیون درس نخوندن دیروزم هستما./ اگه اون موقع خوب درس می خوندم الان شده بودم فوق تخصص و جراح و اصلا وقت نداشتم حتی سرمو بخارونم./ حتی جواب سلام تو ور هم نمی دادم.
سالومه:
عععع اینجوریاس . /باشه آقا سینا . / حالا بسه دیگه اینقدر بامزه نشو . / نمکت این روزا زیاد شده!
سینا:
آخه روزا که تو نیستی خونه / یواشکی چوب شور میخورم.
سالومه:
بی مزه.
توماس ادیسون میگه دنیا پره از آدماییه که آرزو دارن آدمایی بیان تا اونا رو تشویق کنن که همون کسی بشن که آرزو دارن . / گرفتی چی شد ؟
سینا:
نه !
سینا:
آره جان خودت/ مطمئنم گرفتی خوبم گرفتی .
اما مشکل اینجاس که کسی برای نجات اونا نمیاد بله آقا سینا
سینا:
یه چیز بگم
سالومه :
چی؟
سینا :
یکی از دوستام خیلی پیانو دوس داشت و می خواست یه پیانیست بشه. / تصمیم داشت یه پیانو بخره. / البته وضعش توپ بود توپ بود که تونست پیانو بخره./ میگه روزای اول که پیانو رو خریده بود خیلی ذوق و شوق داشت / واسه همین هر روز پیانو تمرین میکرد / اما یواش یواش دیگه اون شور و شوق تمریناتش کم شد و انگیزشو از دست داد./ با خودش گفت بیاد هدف خودشو انتخاب کنه و تصمیم گرفت روزی دو ساعت برای تمرین پیانو وقت بذاره / دوباره اون شور و شوق اول بهش برگشت چون هدف گذاری کرده بود / اما بعد یه مدت دوباره انگیزش کم شد و شد مثل روز اول./ اینجا بود که پیانو افتاد گوشه ی خونه و روش گرد و غبار نشست.
سالومه:
عجب!
سینا:
میدونی مشکل کجا بود . / مشکل این بود که براش روزی دو ساعت تمرین پیانو کار سختی بود./ اومد هدف خودشو تغییر داد و به جای دو ساعت تمرین / با نیم ساعت تمرین شروع کرد . / چون نیم ساعت تمرین اونقدا هم سخت نبود . / مغز از انجام کار آسون خوشش میاد./ اینطوری تونست / یواش یواش شروع کرد و ادامه داد.
سالومه:
ببین / آدما انرژی هاشون با هم فرق میکنه. / یکی انرژیش زیاده / یکی انرژیش کمه. / تازه تنبلی یه ارتباطی هم با افسردگی میتونه داشته باشه ها / اینم بگم. / برای حرکت هم انگیزه لازمه / هم هدف / این که به چی نیاز داری هدفتو مشخص میکنه . / هدف که داشته باشی انگیزه هم میاد./ مثلا من اگه آدم محتاج و نیازمندی باشم بیشتر تلاش می کنم . / بیشتر کار میکنم.
سینا:
بابا آدمی که تنبل باشه / هر جای دنیا که بره بازم تنبله / عین من. // کلا آدما تنبلن حالا بعضی بیشتر تنبلن بعضی هم کمتر./ مثلا میلیون ها نفر آدم تو این دنیاست که همشون از صبح زود بیدار شدن و سرکار رفتن / بیزارن./ در حقیقت اگه مجبور نبودن کار کنن هیچکی نمی رفت سرکار.
سالومه:

اره میخوای تو هم همینو بهونه کن و از فردا نرو سرکار /
اصلا ببین آدماییی که تو کشورهای فقیر و پیشرفت نکرده زندگی میکنن / چجوری از صبح تا شب برای سیر کردن شکم خودشونو خونوادشون میدوون / چون چاره ای ندارن جز اینکه سخت کار کنن حالا بر عکس یه نگاه به کشورای جهان اول و پیشرفته بنداز / راحت میشه دید خیلی از افراد جامعه برای کار کردن تنبلی میکنن / میدونی چرا ؟ / به خاطر اینکه دولت اونا رو راحت کرده و زندگیشون مرفهه ./ اصلا ذات بشر اینجوریه سینا / همیشه دنبال نتیجه ی سریع و فوریه و هر چیزی واسش سود نداشته باشه و سریع جواب نده / براش بیهوده و بی ثمره ./ قبول داری ؟
سینا :
بله که قبول دارم .
البته نداشتن هدف هم میتونه دلیل تنبلی باشه./ کلا آدما اینجورین که اگه یه کاری واسشون اون ارزشی که تو ذهنشون میخوان نداشته باشه تنبلی میکنن یه جورایی اون کاره باید ارزش حرکت کردن داشته باشه.
سالومه:
آره دقیقا / یکی دلیل دیگه ای که آدما تنبلی میکنن اینه / خودشونو باور ندارن و فکر میکنن نمیتونن اون کارو تا آخر تمومش کنن / به خاطر همینم پیش خودشون میگن / اصلا چرا شروع کنم که نتونم تمومش کنم ./ هیچ‌کی نمی‌خواد وقتشو رو کارایی بزاره که فکر میکنه نمیتونه انجامش بده / وقتی یه شخصی کار سختی رو انجام میده / اعتماد به نفسشم بالا میره ./ درسته؟ / مطمئن میشه که میتونه حتی کارای سخت ترم انجام بده / اصلا ذات آدم اینجوریه که مغزش نمیخواد کار سختو قبول کنه / برای همین تنبلی میکنه اصلا این همه جملات انگیزشی و کارشناسی به خاطر اینه که از مغز و بدنت کار بکشی .
سینا :
می دونم کاملا درست میگی./ اگه بخوای یه هدف بلند مدت داشته باشی باید تلاش کنی و اگه حسابی تلاش نکنی به هدفت نمیرسی و بین راه همه چیو رها میکنی و بعدشم اسمش و میزاری تنبلی ولی نه / حقیقت اینه که تو تسلیم شدی و ضمیر ناخود آگاهت داره بهت میگه قبول کن تنبلی .
سالومه:

خب
اینهمه راجع به تنبلی گفتیم / حالا راه حلش چیه.! / اصلا چه جوری باید تنبلی رو کنار بذاریم؟/
سینا:
نمی دونم ./ تو چی میگی!
سالومه :
ای بابا چرا هر چی ازت میپرسم میگی نمیدونم ؟ / خب یه کمی فکر کن شاید بدونی. / تنبل! / بذار یه شعری یادم اومد برات بخونم.
دو نفر بچهٔ مقبول قشنگ نام این سنجر و آن یک هوشنگ
هر دو همبازی و هم قد بودند راه یک مدرسه می‌پیمودند
بود سنجر ننر و دردانه باعث زحمت اهل خانه
تا کسی حرف به سنجر می‌زد دهنش کج شده و عر می‌زد
به کسی هیچ نمی‌کرد سلام داشت عادت به دروغ و دشنام
صبح‌ها دیر ز جا برمی‌خاست پس‌نمی‌رفت سوی‌مدرسه راست
بین ره خنده و بازی می‌کرد به‌ دکان دست ‌درازی می کرد
دست‌و رو هیچ‌نمی‌شست‌ به آب چرک می کرد ورق‌ های کتاب
صبح‌ها هیچ سر درس نبود از کسی در دل او ترس نبود
روز و شب‌ شاکی‌ از آن‌ طفل صغیر پدر و مادر و استاد و مدیر
متصل خنده به مردم می‌کرد قلم و کاغذ خود گم می‌کرد

سینا :
عجب بچه ای بوده!

سالومه :
خلاصه
بود هوشنگ‌ به عکس‌ سنجر پسری ساعی و با عقل و هنر
مادرش دائم از و راضی بود اهل منزل همه از او خوشنود
سینا: ( زیر لب : مثل من )
زودتر از همه رفتی سر درس از خدا در دل او بودی ترس
درس می‌خواند شب‌ از روی کتاب مشق خط کرده و می‌کرد حساب
پدرش کوشش هوشنگ چو دید از پی تربیتش رنج کشید
چون که در داخله تحصیل نمود به سوی خارجه تعجیل نمود
سینه‌اش از همه علمی پرگشت رفت در خارجه و دکترگشت
رفت و برگشت یکی دانشمند پدر و مادرش از وی خرسند
زن گرفتند برای هوشنگ از ‌یکی طایفهٔ با فرهنگ
دختری بود هنرمند و ظ‌ریف خوشگل‌ و باشرف‌ و پاک و عفیف
دید هوشنگ و پسندید او را از همه طایفه بگزید او را
زن و شوهر چو بهم یار شدند خانه‌ای خوب خریدار شدند
روز اسباب‌کشی چون برسید گفت هوشنگ که حمال آرید
بود حمالی تریاکی و خوار عاجز و مضطر و بیکاره و زار
گفت هوشنگ‌: که ای بیچاره‌! از چه هستی تو چنین بیکاره‌؟
از چه این‌قدر کثیفی آخر؟ لاغر و زرد و ضعیفی آخر؟
گفت حمال که گشتم عاجز چون که من درس نخواندم هرگز
مادرم مُرد و پدر نیز بمرد مدعی مال مرا یکسره برد
من که بی‌علم و سلندر بودم مدتی این در و آن در بودم
گه عرق خوردم و گه بنگ زدم تاکه تریاکی و الدنگ شدم
پس ازآن ناخوش و بیچاره شدم عاقبت مفلس و اینکاره شدم
کرد هوشنگ چو بسیار نظر دید او هست مثال سنجر
گفت‌ هوشنگ‌: تو سنجر هستی‌؟ گفت آری‌، زکجا دانستی‌؟
گفت‌:‌ این‌ بر همه‌ مردم حالی است تنبلی عاقبتش حمالی است
هرکه او می کند از درس فرار آخرکار شود مفلس و خوار

سینا:
به به ! تو فقط شعر بخون من کیف کنم.
به نظر منم اگه این آقا سنجر واسه خودش هدفی مشخص میکرد می تونست مثل اقا هوشنگ موفق بشه. / درسته اول اینکه باید یه هدف بلند مدت داشته باشیم / هدفمون که مشخص شد باید مطمئن بشیم که هدفمون با علاقه هامون یکیه / مهم تر از اون اینه که باید مطمئن باشیم از پسش بر میایم./ تو هر کاری که میخوایم انجام بدیم / هدفمون خیلی مهمه و وقتی میخوایم کاری انجام بدیم / همیشه از خودمون بپرسیم / چرا میخوایم اون کار رو انجام بدیم / و به خودمون بگیم چطوری میخوایم اون کار رو انجام بدیم.

سالومه:
آره درست میگی یکی از راه هایی که می تونیم تنبلی رو درمان کنیم / اینه که هدف هایی رو در نظر بگیریم که از پس انجام دادنش برمیایم. / نه اینکه هدف های غیر واقعی رو انتخاب کنیم که آخرش به هیچ نتیجه ای نرسیم و درب و داغون بشیم ./ به قول معروف سنگ بزرگ نشونه ی نزدنه. / اینجوری علاقه و انگیزمونو هم از دست میدیم و پیگیر هیچ هدفی نمی شیم./ وقتی هدف های کوچیک و قابل انجامو انتخاب بکنیم / دیگه مستاصل نمیشیم که بخوایم تنبلی کنیم و بترسیم که میتونیم انجامش بدیم یا نه.
سینا:
آره . / دقیقا . / همه ی این چیزایی که گفتی برمیگرده به کمال گرایی آدما. / اگه بتونیم این کمال گرایی رو کنار بذاریم / خودش راه حل درمان تنبلیه. / مثلا تو سال 2016 یه تحقیقی انجام دادن که نشون میده کمال گرایی همین جوری داره زیاد میشه./ دلیلشم اینه که جوونا / همش تو محیط هایی هستند که در حال رقابت با همدیگن و انتظارهای غیر واقعی از خودشون دارن.
سالومه :
درسته / اصلا همین ایده آل گرایی باعث میشه که ما از خودمون انتظار داشته باشیم عالی و درجه یک باشیم / همینم باعث میشه / از روبه رو شدن با عوامل استرس زا پرهیز کنیم و حتی بعضی وقت ها کمک گرفتن از این و اونو / نشونه ی ضعف بدونیم. / یه تحقیقی نشون داده توی محیط کار / اوناییکه از دیگران کمک نمیگیرن / عملکردشون پایین میاد و بیشتر از شغل خودشون ناراضین. / در صورتیکه کمک گرفتن از دیگران شانس آدمو برای موفقیت افزایش میده و کمک میکنه با افرادی در ارتباط باشیم که آدمو تشویق میکنند و بهمون انگیزه می دن.

سینا:
توی کتاب مقدس در مورد تنبلی خیلی گفته شده. / به خصوص تو کتاب امثال که پره از حکمت در خصوص تنبلی و هشدار به آدمهای تنبله./ مثلا یه جا می گه که شخص تنبل از کار نفرت داره ./ «داشتن اشتياق و آرزو برای شخص تنبل كشنده است / زيرا برای رسيدن به آن تن به كار نمی‌دهد» / او خواب را دوست دارد: «او مانند دری كه بر پاشنه‌اش می‌چرخد / در رختخوابش می‌غلتد و از آن جدا نمی‌شود» / او بهانه تراشی می کند: «آدم تنبل پايش را از خانه بيرون نمی‌گذارد و می‌گويد: شيرهای درنده‌ای در كوچه‌ها هستند!» / او وقت و انرژی را هدر می دهد: «كسی كه در كار سستی می‌كند به اندازۀ يک خرابكار مخرب است» / او فکر می کند که حکیم است / اما احمق است: «با اين حال او خود را داناتر از هفت مرد عاقل می‌داند»

4 replies
  1. shahram
    shahram says:

    مطابق آموزه‌های مسیحی، خدا انسان را با استعدادها و توانایی‌های خاصی آفریده است و انتظار دارد که او این موهبت‌ها را به کار گیرد تا به رشد و بالندگی خود و جامعه کمک کند. تنبلی به معنای نادیده گرفتن این مسئولیت است و به همین دلیل می‌توان آنرا به عنوان گناهی محسوب کرد.

    از دیدگاه مسیحی، تنبلی می‌تواند از طریق پرورش فضائل مانند سخت‌کوشی، مسئولیت‌پذیری و خدمت به دیگران پیشگیری و رفع شود. همچنین تأکید بر رابطه با خدا، اعتماد به او و توکل بر او نیز در مقابله با تنبلی مفید است.

    در مجموع، مسیحیت تنبلی را به عنوان نقصی در نگرش و عملکرد مسیحی می‌بیند که باید با تلاش و تعهد فردی و الهی رفع شود.

    در کتاب مقدس مسیحیان، چندین آیه وجود دارد که درباره تنبلی و اهمیت سخت‌کوشی و مسئولیت‌پذیری صحبت می‌کند. I:

    1. امثال ۶:۶-۱۱ – “ای تنبل، نزد مورچه برو و از راه او حکمت بیاموز… تا کی در بستر دراز خواهی کشید؟”

    2. افسسیان ۱۵:۵-۱۶ – “پس به دقت مراقب رفتار خویش باشید… زمان را غنیمت شمرید.”

    3. کولسیان ۲۳:۳ – “هر کاری را با تمام دل انجام دهید، گویی برای خداوند است نه برای انسان.”

    4. دوم تسالوکیان ۱۰:۳ – “هرکس نخواهد کار کند، نباید هم بخورد”

    5. امثال ۴:۱۰ – “دست تنبل به فقر می‌انجامد، اما دست پرکار به ثروت.”

    این آیات بر اهمیت سخت‌کوشی، مسئولیت‌پذیری و استفاده بهینه از زمان در زندگی مسیحی تأکید دارند و تنبلی را به عنوان گناهی مذموم معرفی می‌کنند.

    اگر بخواهیم از اندیشمندان و فلاسفه نقل قول کنیم بهتر این است که از کتاب مقدس نقل قول کنیم
    بنده چندین بار عرض کردم که از داستان‌ها نتیجه خوبی دریافت نمیشود و بایستی با دقت نظر بیشتری روی این مورد کار شود
    خداوند برکتتان دهد

    Reply

Leave a Reply

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *