شماره : 1091

موضوع اجتماعی : ترس از قضاوت

مرد مسنی به همراه پسر 25 ساله اش تو قطار نشسته بود. در حالی که مسافران تو صندلی هاشون نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد. به محض شروع حرکت قطار، پسر 25 ساله ای که کنار پنجره نشسته بود، پر از شور و هیجان شد.

دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت بیرون را با لذت لمس می کرد، فریاد زد: پدر نگاه کن درخت ها حرکت می کنند. مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد. کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرف های پدر و پسر را می شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک کودک چند ساله رفتار می کرد، متعجب شده بودند. ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می کنند.

زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می کردند. باران شروع شد چند قطره روی دست پسر جوان چکید. او با لذت آن را لمس کرد و چشم هایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن باران می بارد، آب روی دست من می چکد. زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی کنید؟ مرد مسن گفت: ما همین الان از بیمارستان بر میگردیم.

امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می تواند ببیند….

تیتراژ

نازنین

درود بر شما شنوندگان پر امید زنان امید به برنامه خودتون خوش اومدین من نازنین هستم و باعث افتخار که امروز هم دقایقی با شما خواهیم بود

مژگان

درود فراوان بر شما همراهان گرامی من هم مژگان هستم و امیدوارم هرجا که هستین حال دلتون خوب باشه و از برنامه امروز ما هم لذت ببرید

نازنین

 همونطور که از داستان اول برنامه شاید متوجه شده باشین امروز قراره در مورد ترس از قضاوت دیگران صحبت کنیم موضوعی که خیلی تو جامعه ما طنین انداز شده و گاهی ترس و احترام با هم اشتباه گرفته می‌شه تا حالا این جمله ها رو با خودتون گفتین؟

چی؟ این لباسو بپوشم مردم چی میگن! اگه فلانیو تو مهمونی دعوت نکنم بقیه در موردم چی فکر می‌کنن! من معمولاً شبا جایی نمی‌خوابم چون اگه صبح بدون آرایش منو ببینن اون وقت چی میشه؟ وقتی مهمونی دارم از چند روز قبل باید چند مدل غذا درست کنم آخه دوست ندارم فکر کنم بهشون احترام نذاشتم! آخه من با حرف مردم چیکار کنم؟ با ترسام چیکار کنم؟ احساس می‌کنم همه چیز و همه کس دارن زندگی منو کنترل می‌کنن

مژگان

 درسته نازنین جان یکی از دغدغه‌های فرهنگی ما ترس از قضاوت دیگرانه و این باعث نگرانی خیلی از افراد می‌شه بعضیا انقدر از قضاوت دیگران می‌ترسند که حتی توی جمع جلسات کاری یا سر کلاس ترجیح میدن صحبت نکنن تا مبادا دیگران ازشون ایرادی پیدا کنن خوب این ترس باعث میشه خیلی موقع‌ها شخص باب میل بقیه رفتار کنه حتی اگه نظرش مخالف باشه

نازنین

 خب حالا ببینیم منشا و ریشه قضاوت از کجاست خوب ترس از قضاوت ممکنه به این خاطر باشه که دوست داریم همیشه تایید دیگران داشته باشیم و تو چشم اونا دوست داشتنی باشیم که این مربوط میشه به مهرطلبی اگر دوست دارید در مورد مهرطلبی بیشتر بدونید ی‌تونید به وبسایت ما رادیوی جهانی پارس مراجعه کنید و تو قسمت پادکست زنان امید برنامه مهرطلبی رو جستجو کنید

مژگان

 درسته قبل از هر چیز بگم که همه ما گاه و بیگاه خواسته یا ناخواسته یگرانو قضاوت می‌کنیم اما خوب هستند کسانی که به طرز بیمارگونه یگران رو قضاوت می‌کنن و برای درک بهتر این موضوع یاین ببینیم چرا دیگران ما رو قضاوت می‌کنن قضاوت کردن دیگران یه حس برتری کاذب در ما ایجاد می‌کنه یعنی اینکه با انجام اون کار ما خودمونو رفتارمونو موجه و درست می‌دونیم و رفتار شخص مقابل رو اشتباه جلوه میدیم

نازنین

 به نوعی میشه گفت ریشه قضاوت ترس از خوب نبودنه که این به عزت نفس پایین ما برمی‌گرده یعنی اینکه فکر می‌کنیم به اندازه کافی خوب نیستیم و خب بعضیا به خاطر فرار از این احساس ی‌لیاقتی یا محبوب نبودن انقدر احساسات منفی رو در ذهنشون پرورش میدن و بعد سعی می‌کنن با بد جلوه دادن دیگران و زدن حرف‌های منفی در موردشون خودشونو تو جایگاه بالاتری قرار بدن تا کمی این حس بد تسکین پیدا کنه که خوب بعید می‌دونم چنین اتفاقی بیفته برای مقابله با این احساس باید عزت نفسمون رو بالا ببریم و با این حقیقت روبرو بشیم که قرار نیست همه ما را دوست داشته باشند و ما رو تایید کنن

مژگان

 یه داستان قدیمی هست که شاید اکثر شما شنیده باشینش یه روز ملانصرالدین با یه پسر بچه ه همراه الاغشون به سمت شهر می‌رفتند پسر بچه روی الاغ نشسته بود و ملانصرالدین پیاده بود ینطور که می‌رفتن کسایی که اونا رو می‌دیدند می‌گفتند قباحت داره پیرمرد بیچاره داره پیاده راه میره اون وقت اون پسر بچه که نیرو و قوت داره سوار الاغه ملانصرالدین فکر کرد که شاید حق با اونا پس جاشونو عوض کردن و به راهشون ادامه دادن یکم بعد مردم اونا رو دیدن و گفتن یرمرد خجالت نمی‌کشه خودش سوار الاغه اون وقت اون بچه طفل معصوم داره پیاده راه میره

نازنین

 ملانصرالدین فکری کرد و به پسر گفت بیا هر دوتا پیاده بریم یکم بعد مردم که رد می‌شدن گفتن چقدر این دو نفر احمقن الاغ به این خوبی دارند ون وقت ازش استفاده نمی‌کنن و پیاده دارن راه میرن ملا نصرالدین فکری کرد و به پسر گفت اصلاً بیا با هم سوار الاغ شیم یکم بعد کسایی که رد می‌شدن گفتن خجالت نمی‌کشن به این الاغ بیچاره زبون بسته انقدر فشار میارن این حیوون چه گناهی کرده…

مژگان

 بله درسته این حکایت خیلی از ماهاست حالا بپردازیم به این موضوع که با ترس از قضاوت دیگران چه برخوردی باید داشته باشیم ب ما که نمی‌تونیم دیگران رو کنترل بکنیم و تنها کاری که می‌تونیم بکنیم اینه که طرز فکر خودمونو اصلاح کنیم و اعتماد به نفسمونو بالا ببریم باید برای خودمون ارزش قائل باشیم اگر توی جمع ی‌ترسید صحبت کنید چون نگران قضاوت دیگران هستین به خودتون بگین چیزی نمی‌شه من حرفمو می‌زنم مهم نیست بقیه در موردم چه فکری می‌کنن اگر افکار منفی دیگران براتون خیلی اهمیت داره و همش ترس از قضاوت دارید احتمالاً به خاطر اینه که عزت نفستون پایینه و خودتونو به اندازه کافی قبول ندارین شما باید برای خودتون ارزش قائل باشیم و دائم با خودتون تکرار کنین ارزش من بیشتر از افکار گذرای دیگرانه وقتی که به این باور برسیم که با ارزش هستین و اولویتتون حرف‌های مردم نیست دیگه براتون اهمیتی نداره که بقیه راجع به شما چه فکری می‌کنن در نتیجه حس آزادی و رهایی بهتون دست میده

نازنین

 خیلی از ما دوست داریم قضاوت دیگرانو جدی بگیریم باور کنید که تا موقعی که خودتون اجازه ندین یچکس نمی‌تونه به شما آسیب بزنه وقتی که تسلیم قضاوت دیگران می‌شیم ین یعنی اینکه احساس ارزشمندی رو از خودتون دریغ می‌کنین و دیگران رو تو اولویت قرار می‌دین به این معنی که ارزش اونا بالاتر از خودتونه اینکه بقیه در مورد شما چه فکری می‌کنند یا چه حرفی می‌زنند چه اهمیتی داره چه چیزی رو توی زندگیتون تغییر میده مردم معمولاً نظرات مختلفی در مورد هر چیزی دارن و دوست دارند در مورد هر چیزی نظر بدن ولی این ما هستیم که اجازه میدیم نظرات اونا روی ما تاثیر بزاره یا نذاره اینو یادتون باشه شما هیچ وقت به خاطر فکرای مثبت دیگران جایزه نمی‌گیرین و هیچ وقتم به خاطر فکرای منفیشون جریمه نمی‌شین پس ذهنتونو درگیر افکار دیگران نکنین و به جاش روی مسائل مهم زندگیتون تمرکز کنید وقتی کمتر به قضاوت‌ها توجه می‌کنین می‌تونید روی ترس از قضاوت دیگران هم غلبه کنید

مژگان

 درسته و یه چیز دیگه هم که وجود داره اینه که مغز انسان طلاعات کمی رو برای همیشه ذخیره می‌کنه و اکثر اطلاعات روزانه ما گذرا هستند و ممکنه فراموش بشن وقتی کسی در مورد شما قضاوتی می‌کنه اصلاً ممکنه تا چند لحظه یا چند ساعت بعد به کل فراموشش کنه مثلاً وقتی توی خیابون معذبیم که یه بستنی یا یه نوشیدنی بخوریم به این فکر کنید آیا این کسایی که از قضاوتشون می‌ترسم دوباره می‌بینم یا اگه می‌بینم این موضوع چقدر اهمیت داره که تو ذهن اونا موندگار بشه پس دلیلی نداره که برای افکار کوتاه مدت دیگران خودمونو نگران و ناراحت کنیم چون اکثر مردم ترجیح میدن به جای فکر کردن به دیگران بیشتر به خودشون فکر کنن

نازنین

 دقیقاً می‌دونین ما باید تغییرو از خودمون شروع کنیم اگر دوست داریم آزادانه عمل کنیم و دیگران ما رو قضاوت نکنن باید حواسمون باشه که خودمون هم دیگران رو قضاوت نکنیم سعی کنید کنترل ذهنتونو تو دست بگیرید و اجازه ندید افکار منفی در مورد دیگران وارد ذهنتون بشه و در عین حال اجازه ندید که دیگران کنترل رفتار شما رو تو دستشون بگیرن همه ما برای تغییر فرهنگی باید سهم خودمون رو انجام بدیم تا کم کم جامعه ما تو این مورد تغییر کنه

مژگان

 به چه موضوع مهمی اشاره کردی نازنین جان خیلی اوقات انگشت اشاره ما دائم به سمت دیگرانه غافل از اینکه خودمون هم اهی مرتکب اون اشتباه می‌شیم پس باید قضاوت نکردن و مقابله با ترس از قضاوت رو تمرین کنیم وقتی از نقاط ضعف و قوت خودمون با خبر باشیم یگه تحت تاثیر حرفا و فکرای دیگران قرار نمی‌گیریم چون خودمون می‌دونیم کی هستیم هیچ وقت اجازه ندین که دیگران اعتماد به نفس شما رو بگیرن اکثر ما نگران اینیم که طور جلوی دیگران ظاهر می‌شیم چه لباسی بپوشیم که قضاوتمون نکنن چطور زندگی کنیم که پشت سرمون حرف نباشه مثلاً بعضی خانم‌ها بدون آرایش اصلاً بیرون نمیرن چون فکر می‌کنند به اندازه کافی زیبا نیستن اما فراموش نکنید که مردم هیچ وقت دست از قضاوت برنمی‌دارن ما نمی‌تونیم همیشه باب میل دیگران رفتار کنیم

نازنین

 بله عزیزان ما با آگاهی از توانایی‌ها و ضعف‌هامون دیگه قضاوت بقیه برامون اهمیتی نداره پس نباید اجازه بدیم افکار دیگران کنترل زندگی ما رو تو دست بگیره وقتی که شما خودتونو دوست داشته باشین و ارزش خودتونو بدونین دیگه قضاوت بقیه براتون چندان مهم نیست خوب ما که نمی‌تونیم جلوی قضاوت بقیه رو بگیریم اما می‌تونیم جلوی افکار منفی خودمونو بگیریم و کارهایی انجام بدیم که اعتماد به نفسمون بالا بره اینم بدونین که اگر این احساسو دارین شما تنها نیستین خیلی از ماها مخصوصاً تو فرهنگ شرقی ین احساسو به دوش می‌کشیم

مژگان

 البته دوستان منظور ما این نیست که هر کس هر کاری دلش خواست ی‌تونه انجام بده و نباید براش مهم باشه یا اینکه با خیال راحت کارهای غیر عرف بکنه بلکه منظور ما کارهاییه که به لحاظ اخلاقی هیچ مشکلی نداره مثلاً پوشش ما اگر مناسب با فرهنگ جامعه باشه دیگه مهم نیست که بقیه در مورد طرح و رنگش چه نظری میدن یا اگه تو جمع با همسرم با محبت رفتار کنم و دستشو بگیرم بترسم که بقیه در موردم فکر بدی نکنن

نازنین

 دوستان شما چه نظری دارین شما چقدر نگران قضاوت دیگران درباره خودتون هستین قدر اجازه می‌دین که دیگران روی زندگیتون تاثیر بذارند چطور باهاش مقابله می‌کنید لطفاً از ترفندهای موفقیت آمیزتون برای ما هم بنویسید از طریق واتساپ به شماره ۰۰۳۱۶۳۸۹۸۹۸۹۸ خوشحال میشیم که از شما عزیزان هم برکت بگیریم خوب تا من برم دو تا چایی خوش رنگ برای خودم و مژگان جان بریزم شما هم به این سرود گوش کنید و خودتونو به یه چای دعوت کنید بعد از این سرود دوباره با بخش بعدی همراه شما خواهیم بود

موزیک

مژگان

 شنوندگان عزیز ما به برنامه زنان امید گوش می‌کنید امیدوارم که از شنیدن این سرود زیبا لذت برده باشید تو بخش قبلی در مورد ترس از قضاوت صحبت کردیم و تو این بخش به داستان زنی تو کتاب مقدس نگاه می‌ندازیم که ترس از قضاوت دیگران مانع از انجام کارش نشد

نازنین

 تو انجیل لوقا باب ۷ آیات ۳۶ تا ۵۰ می‌خونیم که یه شخص فریسی به اسم شمعون عیسی مسیح رو برای صرف غذا دعوت می‌کنه توی اون شهر زن بدکاره‌ای زندگی می‌کرد که وقتی شنید عیسی مهمون خونه شمعون هست یه ظرف مرمرین پر از عطر که عطر خیلی گرونی بود برداشت و به خونه شمعون رفت و همینطور که گریه می‌کرد پشت سر عیسی کنار پاهای اون ایستاد بعد با قطره‌های اشکش شروع به شستن پاهای عیسی کرد و با موهاش اونا رو خشک کرد بعد هم پاهای عیسی رو بوسید و عطرآگین کرد

مژگان

 مرد فریسی و بعضی از حضار از اینکه عیسی به چنین زنی اجازه داد لمسش کنه تعجب کردن و عیسی رو مورد قضاوت قرار دادن عیسی که فکر اون‌ها رو خونده بود بیان دو حکایت به اون‌ها درس مهم می‌داد قبل از اینکه این حکایت‌ها رو براتون تعریف کنیم کم در مورد کار این زن صحبت می‌کنیم تو فرهنگ اون زمان تی یک شخص مذهبی وارد خونه‌ای می‌شد همه مردان خانواده باید جلوی در ورودی می‌ایستادن و دست استاد را می‌بوسیدن و بعد از اون باید پاهای مهمان رو می‌شستن بعضی‌ها هم با روغن معطر سر مهمان رو تدهین می‌کردن اما شمعون و خدمتکاراش هیچ کدوم از این کارها رو انجام ندادن نه پاهای عیسی رو شستن و نه به دست یا گونه‌هاش بوسه زدن که خوب با توجه به فرهنگ اون زمان میشه گفت رفتار تحقیرآمیزی بود

نازنین

 بله عیسی یک استاد مذهبی بود اما هیچ کدوم از این رسوم برای اون به جا آورده نشد و  قضاوت سریع و نابجای شمعون به این موضوع دامن می‌زنه حالا تو همین حین زنی وارد صحنه میشه که روسپی و ناپاک به حساب میاد اون زن چون می‌دونست عیسی از گناهاش با خبره و همینطور به خاطر احترامی که براش قائل بود پشت سر عیسی ایستاد ون خجالت می‌کشید به صورتش نگاه کنه اون زن با اینکه می‌دونست میزبان و بقیه مهمان‌ها نگاه خوبی بهش ندارن نه تنها به اونجا رفت و قضاوت دیگران براش اهمیتی نداشت بلکه کارهایی انجام داد که باعث تعجب دیگران بود اون به رسم احترام پاهای عیسی رو با اشکاش شست با موهاش خشک کرد و به اون بوسه زد بعد هم اونو با عطر تدهین کرد احتمالاً اون زن دیده بود که شمعون با کوتاهی تو انجام مراسم عیسی و تحقیر کرده بود

مژگان

 این زن با عملش احترام و پرستش خودشو به خداوند تقدیم کرد در اینجا عیسی قدردانی یک گناهکار بخشیده شده رو دریافت می‌کرد اون زن با جسارت و بدون فکر کردن به قضاوت دیگران با قلبی توبه کار به پای عیسی افتاد این واقعا می‌تونه داستان دختر گمشده باشه اون زن حرمت و احترام شایسته عیسی رو به جا آورد که رهبران مذهبی حاضر به انجامش نبودن عیسی برای اینکه به شمعون و دیگران نشون بده که این زن واقعاً توبه کرده و نیاز داره که جامعه اونو بپذیره داستانی رو تعریف کرد

نازنین

 عیسی گفت شخصی از دو نفر طلب داشت از یکی ۵۰۰ دینار و از دیگری ۵۰ دینار هر دوی اون‌ها قادر به پرداخت بدهیشون نبودن و مشکلشون یکی بود اونا نیاز به بخشش داشتن پس شخص طلبکار هر دوی اون‌ها رو بخشید تنها فرق اونا مبلغ بدهیشون بود بعد عیسی رو به شمعون کرد و پرسید کدوم یکی از اون دو نفر بیشتر اون مردو دوست خواهند داشت شمعون گفت کر می‌کنم اون کسی که بدهی بیشتری داشت و بخشیده شد عیسی گفت درست گفتی بعد اون زن رو در حضور مردها تحسین کرد کاری که اون زمان تو جامعه مردسالار تابوشکنی بود اما عیسی عمل با جسارت و توام با احترام اون زن رو تحسین کرد

مژگان

 عیسی بشم اون گفت ین زن رو می‌بینی وقتی من به خونه تو اومدم برای پاهام آب نیاوردی اما این زن با اشک‌هاش پاهای منو شست و با گیسوانش خشک کرد تو مرا نبوسیدی اما این زن از لحظه ورودم دمی از بوسیدن پاهایم باز نایستاد تو سر مرا به روغن مسح نکردی اما او پاهایم را عطر آگین کرد اون زمان عضی‌ها با روغن ارزون که به فراوونی در دسترس بود سر مهمون رو تطهین می‌کردن شمعون حتی اون روغن ارزون رو از عیسی مسیح دریغ کرد ولی اون زن با عطر گرون قیمت پای استاد و خداوندشو مسح کرد

نازنین

 بعد عیسی به شمعون گفت ز این جهت به تو می‌گویم گناهان او که بسیار است آمرزیده شد اما آنکه کمتر آمرزیده شد کمتر هم محبت می‌کند و بعد رو به زن کرد و گفت گناهانت آمرزیده شد بله اون زن اگر با شهامت وارد عمل نمی‌شد شاید بخشش خدا رو دریافت نمی‌کرد اگر از قضاوت مردم می‌ترسید و پا به اون مهمونی نمی‌ذاشت چی می‌شد و بعد به اون زن میگه ایمانت تو رو نجات داده به سلامت برو شهامت جسارت قلب توبه کار اون زن و پرستش توام با احترامش باعث شد اسمش در کلام خدا ثبت بشه

مژگان

 بله دوستان اگر ما جای اون زن بودیم ه کار می‌کردیم آیا با همین جسارت وارد عمل می‌شدیم عیسی مسیح جلوی قضاوت شمعون و دیگران ایستاد عیسی در انجیل متی باب ۷ آیات ۱ تا ۵ قضاوت رو به شدت محکوم می‌کنه:” داوری نکنید تا بر شما داوری نشود زیرا به همان گونه که بر دیگران داوری کنید بر شما نیز داوری خواهد شد و با همان پیمانه که وزن کنید برای شما وزن خواهد شد چرا پر کاه را در چشم برادرت می‌بینی اما از چوبی که در چشم خود داری غافلی چگونه می‌توانی به برادرت بگویی بگذار پر کاه را از چشمت به در آورم حال آنکه چوبی در چشم خود داری ای ریاکار نخست چوب را از چشم خود به در آر آنگاه بهتر خواهی دید تا پر کاه را از چشم برادرت بیرون کنی”

نازنین

 آمین بله عزیزان قضاوت‌های سطحی و ناعادلانه در مورد دیگران باعث میشه که به آسونی فتار و انگیزه‌ هاشونو مورد سرزنش قرار بدیم و بخوایم روی مسند داوری بشینیم و با دیدگاه محدود و یه طرفه‌مون اونا رو قضاوت کنیم و خودمونو عادل جلوه بدیم

مژگان

 بله عزیزان پس مواظب باشیم که دیگران رو داوری نکنیم و همونطور که متی ۷ آیه ۱۲ میگه:” با مردم همان گونه رفتار کنید ه می‌خواهید با شما رفتار کنند این است خلاصه تورات نوشته‌های انبیا” پس اگر دوست نداری مورد قضاوت دیگران قرار بگیریم خودمون هم نباید دیگران رو قضاوت کنیم

نازنین

 بله عزیزان خوب برنامه امروز ما به اتمام رسیده خوشحال می‌شیم که از شما هم بشنویم شما می‌تونید از طریق

شماره تلگرام و واتساپ 98-98-98-638-0031 

و یا آدرس ایمیل info@persianworldradio.com  و همچنین از طریق وبسایت رایو جهانی پارس با ما در تماس باشید و پیامها و نظرات خودتون رو برای ما ارسال کنید.

یه نکته مهم هم اینه بعد از گوش کردن برنامه در وبسایت / میتونید در کادر پایینش / نظراتتون رو در مورد همون برنامه برای ما ارسال کنید. 

 

 

مژگان

 بله دوستان امیدوارم ایام به کامتون باشه و لحظه‌هاتون سرشار از شادی خداوند تا برنامه بعد خدانگهدار

 نازنین

 خدانگهدار دوستان