شماره :10 

عنوان : برنامه معرکه

نویسنده : جهانگیر مدرس اول ( فرشید ) 

گوینده / گویندگان : کمال / فرشید 

سردبیر : فرشید

کلمات کلیدی :  راه صلیب 

تاریخ : 

قسمت دهم:

م- بچه مرشد

ب- جونم آقا مرشد

م- بیا جلو ببینم اون چیه بصورتت مالیدی / صورتت چرا سیاه شده؟

ب- آقا مرشد این ذماد چشم زخمه که ننه بزرگم برام درست کرده جلوی نظر و بد نظر رو میگیره

م- ذماد چشم زخم دیگه چه کوفتیه؟

ب- آقا مرشد دقیق نمیدونم/ ننه بزرگم بهتر بلده چند تا چیز و قاطی میکنن و چند تا ورد میخونن فوت میکنن هم جلو بد نظر را رو میگیره هم بخت آدمو باز میکنه

م-به به / دست مریزاد / چی قاطیش میکنن اونوقت؟

ب- آقا مرشد گفتم که دقیق نمیدونم . مثلا میدونم توش خاک ذغال هست / جیگر کرسس مصری با ادرار شتر اهوازی به اضافه خاکستر  موش کورسوخته رو محکم میکوبن با کمی عنبر نسا و….

م- اوه اوه چه خبره / نه خیر چاه مستراح صحرائی با فاضلاب شهری رو هم اضافه کن

ب- نه اون تو مرحله آخره بعد از خوندن ورد

م- بچه مرشد از تو انتظار نداشتم / آخه این چرندیات چیه / اینا همش یه مشت خرافات و چرت و پرته / واقعا تو از جیگر کرکس و ادرار شتر انتظار داری برات کاری کنه؟

ب- آقا مرشد راستیتش نه ؟ اما انبر نساء و خار شتر واقعا خیلی خاصیت داره/ یه تحقیق بکن همه تائیدش میکنن

م- انبر نساء دیگه چه کوفتیه؟

ب- آقا مرشد شاه کار جناب خره دیگه همون که وقتی مزاج مبارکش اجابت میکنه

م- یعنی مدفوع خر خاصیت داره

ب- آره آقا مرشد میدونی عطاری ها گرمی چند میفروشن

م- اونائی که این چرندیاتو تائید میکنن و مدفوع خر به خورد مردم میدن مثل تو دچار توهمن/ اونی که مدفوع خرو بجای دارو میفروشه عطار نیست شیاده

ب- خوب آقا مرشد / چیکار کنم دل ننه جونمو نمیتونم بشکنم که

م- ننه جونت از تو چاه فاضلاب لجن بیاره بماله بصورتت باس قبول کنی تا دلش نشکنه / البته چه سئوالی بود که کردم/ لجن فاضلاب از اینائی که گفتی خیلی بهتره/ فعلا نقدا این کثافتارو مالیدی بصورتت / اوه اوه چه بوی گندی هم داره / برو برو صورتتو بشور و با الکل ضد عفونیش کن تا هزار جور مرض و بیماری نگرفتی 

ب- چشم آقا مرشد کفری نشو الان پاکشون میکنم/ بذار وردهام که تموم شد میرم میشورمشون/ 

م- وردهات؟ وردهات دیگه چه صیغه این؟ 

ب- اقا مرشد ننه جونم یه ورد یادم داده گفته اگه ناشتا ده هزار بار تکرارش کنی بخت و اقبال میاد بسراغت

م- چیه این ورد بگو ببینم

ب- جیمبلجو شین دو سه خال / خار رو بکن ذغال بیار/قراره از ابر سیاه / بباره آروم و قرار

م- بابا دست مریزاد بچه مرشد/ قلبمو بدرد آوردی / از تو این انتظار رو نداشتم / تو بجای خداوند قادر و زنده از ابر سیاه و ذماد و  ورد و جادو جمبل انتظار برکت و آروم و قرارا داری؟ اینا جز بدبختی و نکبت چیزی به زندگیت نمیارن/ این همون بت پرستیه / این مدد جستن از غیر خداست / حاصلش هم فقط لعنت و تباهیه؟

ب- نه بابا / آقا مرشد  چیکار کنم بس؟

م-  همین الان همه اینا رو بریز دور و توبه کن/ اینا افکار غیر خدائی و شرارت باره / اگر قلبت با عیسی مسیح هستش دیگه برای ابر سیاه نباید جائی تو قلبت باشه

ب- راست میگی آقا مرشد/ عجب اشتباهی کردم / تو رودربایستی ننه جونم گیر کردم کلا عقل از سرم رفت / حالا که شما گفتی انگار پرده از جلو چشام کنار رفت/ فهمیدم عجب گافی دادم

م- همین که فهمیدی خودش خوبه / مدد ز غیر خداوند،  برای ایماندار ننگه/ همین رودربایستی هاست که آدمو بفنا میده / هر کی میخواد باشه احترام همه واجب اما نباس بذاری تم رودربایستی تورو بندازن تو قعر چاه که

ب- آقا مرشد حق با شماست / الحق که کارم خیلی خطا بود / خدایا منو ببخش و توبه ام رو قبول کن / چشام بسته شد و پاک غافیه رو باختم / یعنی خدا منو عفو میکنه

م- بچه مرشد عیسی مسیح  رفت روی صلیب تا ما ها رو از این لعنتها نجات بده / مادامی که بفمی کارت غلط بوده و توبه کنی و دیگه اون کار رو تکرار نکنی البته که خیلی وقته بخشیده شدی / شک نکن / امروز میخوایم در این باره صحبت کنیم

ب- راست میگی آقا مرشد؟

م- دروغم جیه؟

ب- خدایا خداوندا منو ببخش گناه کردم

م- آفرین / حالا که فهمیدی فکر و کارت خطا بوده بیا بریم ببینیم تو پرده امروزمون چه خبره؟

 ب- آقا مرشد 

م- جون مرشد

ب- این صلیبها چین تو پردمون؟

م- بچه مرشد امروز میخوام  در مورد صلیب عیسی مسیح باهات حرف بزنم

ب- صلیب عیسی

م- بلی بچه مرشد / از همون هفته آخری که عیسی مسیح با احتشام و جلال وارد اورشلیم شد  تا  توراهی که وارد شده قدم برداره و کار رو تموم کنه

ب- چه کاری مرشد؟

م- کار عظیم نجات

ب- چطوری مرشد؟

م- ببین بچه مرشد تو این تصویر چی میبینی؟

ب- آقا مرشد عیسی مسیح سوار بر یه کره الاغ داره وارد یه شهری میشه مردم هم دارن براش سر و دست میشکنن/ دارن زیر پاش شاخه های نخل میندازن/ آقا مرشد چرا سوار کره الاغه ؟ چرا سوار اسب نیست؟

م- بچه مرشد / مردم اونموقع که منتظر مسیح یا همون ماشیح بودند تصورشون از پادشاه آسمونی مثل پادشاهان زمینی بود / شاید عیسی مسیح خواست که تصورات غلط اونا رو در هم بریزه/ عیسی مسیح با فروتنی خودش نشون داد که پادشاهی آسمون با پادشاهی زمین فرفق داره

ب- آها / پس بخاطر همین در عین سادگی ولی باشکوه و جلال/ خوب آقا مرشد اینجا عیسی داره پای شاگرداشو میشوره قبلا هم یه اشاره بهش کردیم / موضوع چی  بود مرشد؟

م- عیسی مسیح موقع شام بلند شد و خرقه شو در آوردو یه حوله به کمر بست و شروع کرد بشستن پای شاگرداش/ نوبت رسید به شمعون پطرس

ب- آها همون شاگرد ماهی گیرش

م- آفرین / شمعون گفت آیا میخوای پای منو بشوری؟ عیسی مسیح گفت اکنون از درک کاری که میکنم عاجزی ولی بعدا خواهی فهمید

ب- شمعون چی گفت مرشد

م- گفت بخدا اگه بذارم پای منو بشوری /پاهای منو هرگز نخواهی شست

ب- عیسی مسیح قبول کرد؟

م- عیسی مسیح گفت: تا تو را نشویم سهمی با من نخواهی داشت

ب- شمعون هم حتما اسرار کرد

م- نه / گفت سرورمن نه تنها پاهایم بلکه دستها و سرم را نیز بشوی

ب- به به نخیر میخوای یه کیسه هم برات بکشیم

م- خاصیت بشر خیلی عجیبه بچه مرشد / یا از این ور بوم میافته یا از اونورش / بشر داره بخدا راه نشون میده / میگه پاتو بشورم میگه اگه بذارم/ بعد که عیسی میگه سهمی نخواهی داشت میگه پس سرم رو هم بشور/ آخه بابا یکی نیست بگه تو چیگار به کار خدا داری خدا خودش میدونه که اندازه و و مقدار هر چی چقدره / ما بعضی وقتا میخواهیم بخدا راه نشون بدیم

ب- خوب اقا مرشد بالاخره پاهاشو شست یا نه/

م- آره شست/ بچه مرشد وقتی یکی میخواد تورو از ته دل و راست راستی  خدمت کنه اجازه بده که اینکار رو بکنه / اگه اجازه ندی شاید از غرور باشه و اینکه من اونقدر خفنم که فقط بایدخودم خدمت کنم  این خودش ازغروره/ یه وقتائی باید اجازه بدی که برادرت با خدمت بتو دلش شاد بشه

  ب- آها / که اینطور

م- آره بچه مرشد

ب- آقا مرشد 

م- جون مرشد

ب- این میز شام برا چیه ؟ اینا کین دور و بر عیسی که دارن باهاش شام میخورن

م- بچه مرشد این شام مشهور بشام آخره/ اگه فرصتی باشه بعدا مفصل در موردش صحبت میکنیم/ امروز میخوام بریم سراغ صلیب و ماجراهای صلیب

ب- خوب مرشد چه اتفاقی سر شام افتاد؟

م- عیسی مسیح نون رو گرفت و پاره کرد و بین شاگرداش تقسیم کرد / گفت اینو بخورید این بدن منه که برای شما پاره میشه / بعدش هم جام و گرفت و داد دست شاگرداش کفت اینو هم بیاد خون من که برای شما در عهد جدید ریخته میشه بنوشید.

ب- شاگرداش هم خوردن و آشامیدن

م- آره بعدش هم گفت این کار رو بعد از من بیاد من انجام بدین / واسه همونه که مسیحیا تو کلیسا این سنت رو بیاد عیس مسیح انجان نیدن و بهش میگه عشاء ربانی

ب- آر دیدم آقا مرشد یه نون کوچولو میخورن وبا دعا  از جان میآشامند/  

م- درسته / اما یکی از همونائی که دستش با عیسی در یک سفره بود دلش سیاه شد و به عیسی خیانت کرد

ب- ای دل غافل / کی بود این آقا مرشد

م- یهودای اسخریوطی/ البته خود عیسی مسیح خبر داشت قبلا هم پیشگوئی کرده بود که یکی از شاگرداش اونو تسلیم دشمن میکنه

ب- رفت عیسی رو فروخت ؟ آقا مرشد؟

م- بلی اونم در قبال سی سکه نقره / علمای دین و شورای یهود که بساط خودشونو با بودن عیسی مسیح در خطر میدیدن تصمیم گرفتن که عیسی رو از سر راه بردارن / دنبال یه بهونه بودن که بگن عیسی کافره و اونو دستگیرش کنن

ب- عیسی مسیح کافره؟ بحق چیزای نشنیده/ بابا این خود عشقه خود ایمانه / لا مصبا شما میگید کافره؟

م- عیسی بعد از شام با شاگرداش رفتن تو یه باغ بنام باغ جتسیمانی/ عیسی مسیح به شاگرداش گفت که بیدار بمونید و دعا کنید تا در خطا نیافتید/ اما اونا خوابیدن / عیسی خودش مشغول دعا بود از اون طرف یهودای اسخریوطی با علمای دین یهود و نگهبانان معبد اومدن تا عیسی مسیح رو دستگیرش کنن

ب- وای وای آقا مرشد/ میخواستن عیسی رو محکوم کنن درسته؟

م- بلی یهودای اسخریوطی اونا رو آورد سر وقت عیسی مسیح و قبلا بهشون گفته بود هر کس رو که بوسیدم اون عیسی مسیحه / تا عیسی مسیح رو دید اونو بوسید و نگهبانا فهمیدن که عیسی اونه و رفتن و گرفتنش

ب- ای نامرد سرورشو با بوسه تسلیم کرد

م- آره بچه مرشد عیسی رو بردن و تا صبح با شلاق و تازیانه شکنجه اش کردن

ب- شاگردای عیسی مسیح چی شدن آقا مرشد

م- همه شون تو تاریکی در رفتن و عیسی رو ترک کردن

ب- همه شون حتی شمعون پطرس؟

م- بلی خود شمعون پطرس طبق پیشگوئی عیسی مسیح تا خوندن خروس سه بار عیسی مسیح رو انکار کرد

ب- ای دل غافل / بابا تو دیگه چرا پطرس از تو بعید بود با این همه ادعا

 م- خلاصه تا صبح عیسی مسیح رو شکنجه دادن و خونشو زمین ریختن / صبح که شد بردنش پیش پیلاتس که فرماندلر بود/ بردن تا حکم اعدام عیسی مسیح رو صادر کنه/ اما پیلاتس گفت من گناهی که مستوجب مرگ باشه در این مرد نمیبینم شلاق بزنیدو رهاش کنید

ب- یعنی اون پیلاتس بی خدا از این  دیندارای به اصطلاح با خدا با انصافتر بود

م- فرقی نمیکنه گناهکار گناهکاره/ تو هر لباس و مقام و جایگاهی که باشی اگه بفرمان شریر عمل کنی گناهکاری

 ب- ای بابا / عجب دنیائیه به پسرخدا هم رحم نمیکنن

م- بچه مرشد این علمای دین اونقدر اصرار کردن و مردم تحریک کردن که یواش یواش سرو صدا بلند شد / یه عده بیرون کاخ داد میزدن مصلوبش کنید مصلوبش کنید/ تا اینکه پیلاتس از ترس اینکه مبدا شورش بشه قبول کرد که حکم مصلوب شدنشو صادر کنه

ب- واویلا/ یعنی تسلیم خواسته سران یهودشد

م- چند بار خواست از زیر این حکم در بره / حتی گفت رسمه که یه زندانی رو در روز عید آزاد میکنن میخواهید عیسی ناصری رو آزاد کنم؟ گفتن نه بجای عیسی بارابا رو که یه رهزن بود آزاد کن و نهایتا حکم اعدام عیسی رو صادر کرد و دستهاشو شست و گفت که من از خون این مرد مبرا هستم

ب- ای نامردا بالاخره کار خودشون کردن / عیسی نازنین رو بی گناه بردن پای دار صلیب

م- بلی بره بی نقص خدا

ب- خوب اقا مرشدذ بگو ببینیم اینجا تو تصویر پرده چرا سه تا صلیب هست

م- این دو تا صلیب دیگه برای دو نفر مجرمه که همراه عیسی مسیح مصلوب شدن

ب- عجب 

م-آره عیسی مسیح رو وادار کردن که تو مسیر جلجتا صلیب خودشو حمل کنه

ب- جلجتا دیگه چیه مرشد؟

م- جلجتا یعنی جمجمه مکانی که قرار بود عیسی مسیح رو اونجا بصلیب بکشن/ عیسی مسیح با رنج فراوان و با زخمهای فراوان بسوی صلیب اومد/ و اونجا عیسیمسیح رو در نیان دو جنایتکار بصلیب کشیدن

ب- ای جانم/ بمیرم / بدون اینکه گناهی داشته باشه

م- بچه مرشد البته اینو بگم ها اینا هیچکدوم تصادف نبود/ عیی مسیح اجازه داد این اتفاق بیاتفه چون نقشه خدا بود برای نجات بشر/ اگر عیسی مسیح بروی صلیب نمیرفت فدیه کناهان من و تو پرداخت نمیشد

ب- پس عیسی مسیح بجای ما رفت روی صلیب

م- بلی / ذقیقا

ب- خوب مرشد بعدش چی شد / ه اتفاقاتی پای صلیب افتاد

م- اولن تمام پیشگوئیهائی که در عهد عتیق انجام شده بود دونه دونه اتفاق افتاد / مثلا اینکه برای ردای عیسی مسیح قرعه انداختن و برش داشتن یا اینکه بر سر شاخه زوفا شراب ترشیده به عیسی چشوندن

ب- آها اینا قبلا پیشگوئی شده بودن دریته مرشد

م- بلی

ب- خوب اون جنایتکارا چی گفتن

م- یکیشون به عیسی طعنه زد که اگر واقعا پسرخدائی چرا هم خودت و هم ما رو خلاص نمیکنی /اما اون یکی گفت خجالت بکش این مرد بی گناهه مثل منو تو مجرم نیست بعد رو کرد به عیسی مسیح و بهش گفت وقتی در حضور پدرت رفتی مرا نیز یاد کن

ب- آخی / عیسی مسیح چی گفت؟

م- گفت امروز تو هم همراه من در حضور پدر خواهی بود / بچه مرشد اگر بنا به فیض باشه تو لحظه آخر بروی صلیب خداوند تو رو ملاقات میکنهو رخمتش شامل حالت میشه  

ب- وای یعنی اون جنایتکار هم بروی صلیب نجات پیدا کرد

م- طبق گفته عیسی مسیح / بلی درست لحظه آخر

ب- خوب آقا مرشد نهایتا عیسی مسیح مصلوب شد

م- بلی عیسی مسیح بعد از ابن که تمام پیشگوئی ها طبق اراده و نقشه پدر انجام شد گفت / تمام شد و روحشو تسلیم کرد بعد از اون زمین و زمان به هم ریخت / آسمون سیاه شد پرده محراب از وسط دو نیم شد / مرده ها از قبر ها بیرون ریختن و بسیار چیزای دیگه که اگر فرصتی باشه بعدا مفصلا در موردش صحبت خواهیم کرد

ب- آقا مرشد 

م- جون مرشد

ب- بعد اینکه عسی مسیح مرد چیکار کردن

م- هیچی طبق رسوم یهودیا تو کفن پیچیدن و با عطر و روغنهای معطر تو قبر گذاشتنش / عیسی میح تو قبر جای گرفت اما روز سوم دوباره از مردگان قیام کرد و زنده شد

ب- آها / آره یادم میاد قبلا گفتیم قبر خالیه / عیسی مسیح از مردگان برخواست

م- بلی بچه مرشد همونطور که گفتم در آینده اگر عمری باشه مفصلا در مورد تک تک اینا بههم صحبت میکنیم فعلا همینقدر بدون که عیسی مسیح زنده است و بر مرگ غلبه کرده

ب- خدا رو شکر مرشد / جلال برنام این خدای زنده و حی

م- بچه مرشد معرکه امروزمون هم در اینجا بپبیان میرسه / تا یه فرصت دیگه و یک معرکه دیگه که قسمت باشه وو در خدمتتون باشیم همه شما رو بدستان پر توان عیسی مسیح میسپارم/ خدا نگهدار