شماره :6
عنوان : برنامه معرکه
نویسنده : جهانگیر مدرس اول ( فرشید )
گوینده / گویندگان : کمال / فرشید
سردبیر : فرشید
کلمات کلیدی : زن سامری
تاریخ :
قسمت ششم :
م- بچه مرشد
ب- جونم آقا مرشد
م- حالت چطوره بابا بنظر کمی شنگول میایی
ب- آقا مرشد امروز از خواب که بیدار شدم دیدم کمی بی حالم . دل و دماغ هیچی رو نداشتم
م- ای بابا حتما لحافت کنار رفته چاییدی؟
ب- خلاصه دیدم سرم سنگینه گفتم برم خودمو نشون دکتر بدم
م- افرین کار خوبی کردی ضرری نداره / خوب چی گفت دکتر بهت دارو درمون داد؟
ب- نه آقا مرشد چیزی نگفت از دم در خودمو نشونش دادم و یه دست تکون دادم و برگشتم
م- همین تو نرفتی؟
ب- فقط خودمو نشونش دادم همین
م- نفهمیدم یعنی معاینه ات نکرد
ب- نه دیگه چه معاینه ائی یه نگاه چپ بهم انداخت که مثلا این دیگه کیه دم در بعدشم درو روم بست
م- آخه چرا؟ تا اونجا رفتی چرا ویزیت نشدی
ب- آقا مرشد شوخی میکنی یا مخ ما رو کار گرفتی؟
م- بچه مرشد چرا پرت و پلا میگی؟ واسه چی باس شوخی کنم؟
ب- آقا مرشد همچی میگی ویزیت که انگار خبر نداری یه سرما خوردگی ساده با دوا درمونش چقدر واسه آدم آب میخوره/ پولم کجا بود که برم ویزیت شم؟
م- آهااااا / از اون لحاظ
ب- بلی آقا مرشد/ تازه اگر دکتره بخواد برات آزمایش و عکس و ام آر بنویسه که دیگه کارت زاره/ باس تا خرخره بری تو قرض
م- ای بابا / پدر بی پولی بسوزه / بچه مرشد
ب- جونم آقا مرشد
م- مگه تو بیمه نداری؟
ب- آقا مرشد بیمه مون کجا بود/ یبار اگه یادت باشه قرار شد بریم بیمه هنرمندان ثبت نام کنیم/
م- آره یادمه
ب- اما نرفتیم / چون حق بیمه مونو نمیتونستیم بدیم
م- بلی یادم هست / نه اینکه اونائی که بیمه دارن خیلی از مزایای بیمه شون استفاده میکنن
ب- خدا پدرتو بیامرزه آقا مرشد / خودت میپرسی و خودتم جواب میدی/ کدوم بیمه ؟ کدوم دوا درمون؟
م- خوب پس دکتر نرفتی/ دارو هم که نگرفتی / پس چی شد که اینقدر شنگول شدی؟
ب- مرشد درسته که دکتر ویزیتم نکرد/ اما کی گفته که دارو نگرفتم؟
م- ای بابا / خود درمونی کردی؟ سر خود دارو خوردی
ب- نه آقا مرشد/ سر خود چرا / تو مسیر برگشت دکتر از یه پارک رد شدم
م- خوب
ب- هیچی / همینکه داشتم از توپارک رد میشدم یه بابا جلو اومد و گفت داداش چی میخوای؟ هر چی بخوای دو سوته برات ردیف میکنم
م- ای داد بیداد / چیزی که ازش نگرفتی
ب- بهش گفتم حالم خوب نیست / دمقم
م- ای دل غافل
ب- اونم گفت دادا دوات پیش منه / یه چی بهت میدم که دیگه یه ذره غصه نداشته باشی / تا منو داری غم نداری
م- از چیزی که میترسیدم سرم اومد / بچه مرشد آخه تو اینقدر خام نبودی / هرکی هر چی گفت باس قبول کنی / یعنی یه ذره حکمت نداری تا بفهمی دور و برت چه خبره
ب- آقا مرشد هر کی نبود که لا مصب خودش یه پا دکتر بود با یه نسخه خوبم کرد
م- آخه بچه مرشد نسخه داریم تا نسخه/ بعضی نسخه ها زنجیره که داره بهت بسته میشه
ب- آقا مرشد من نمیدونم دیگه / نسخه بی نسخه
م- پا شوتا پیش اون دیوار راه برو ببینم تلو تلو نمیخوری
ب- آقا مرشد چرا راه برم/ میخوای پر بزنم پرواز کنم؟
م- نه خیر اوضاع داداشمون خیلی براهه
ب- آقا مرشد کاش من یه مرد زشت بودم
م- همچی خوشگل هم نیستی؟
ب- آخه تو بپرس چرا؟
م- چرا؟
ب- میگن همسران زیبا گیر شوهران زشت میفتن
م- منظورشون زشت های پولداره تو به خودت نگیر رفیق
ب- آقا مرشد چرا قیافه ات تو همه / مگه حالا چی شده
م- بچه مرشد/ چی میخواستی بدتر از این بشه / پسر آخه این چه کاری بود کردی؟/ معلوم نیست چه کوفتی زدی چشات داره آلبالو گیلاس میچینه
ب- خوب آقا مرشد بده مگه / غصه هامو فراموش کردم بی خیال دنیا شدم/ الان شاد شادم/ چه اشکالی داره
م- اشکالش اینه که این حال حال خوبی نیست / این حالت بی حسیه/ انگار زخمتو بی حس کردی / اما درمونش که نکردی/ زخمت بازه همچی که بی حسیش بگذره دوباره درده بسراغت میاد/ بذار از سرت بپره اونموقع ببین حالت چطوره
ب- آقا مرشد
م- جون مرشد
ب -اگه راستشو بخوای داره کم کم اثرش از سرم میپره/ یه درد عجیبی داره تو کله ام میپیچه/ حس میکنم یه غمی مثل کوه رو دلم نشسته / بخدا دیگه خسته شدم / اونقدر فشار روم هست که نمیدونم چه کنم /
م- بچه مرشد
ب- جونم آقا مرشد
م- پسر راهش این نیست / باس بهم قول بدی که دیگه تو اون پارک نری
ب- بروی چشم آقا مرشد هرچی که شما بگی
م- اونیکه میتونه دردتو درمان کنه و دلتو شاد کنه تو پارک/ فروشنده نیست
ب- پس کجاست آقا مرشد؟
م- پردمونو ببین
ب- آقا مرشد / ایشون که عیسی مسیحه / ولی این زن کیه که کنار چاه داره با عیسی صحبت میکنه و انگار داره یه کوزه بهش آب میده
م- بچه مرشد
ب- جونم آقا مرشد
م- این زن سامریه / به عیسی مسیح آب داد بخوره ولی عیسی بهش گفت من خودم آب حیاتم / من اون آبیم که هر کس از من بخوره دیگه تشنه اش نمیشه / حالا بچه مرشد حکایت توئه
ب- چطور آقا مرشد ؟
م- اگه بخوای درد ها و غمهاتو با چیزای دنیوی / مثل الکل ، مواد مخدر خوشی های زود گذر و شهوتهای دنیا درمون کنی / نه تنها درمون نمیشن بلکه وضعیتت بدتر و دردناک تر میشه
ب- پس چیکار کنم مرشد
م- عیسی مسیح درمون دردهای توست/ چنگ بزن به دامن عیسی مسیح یادته سری پیش اون خانمه گوشه ردای عیسی رو گرفت تا شفا پیدا کنه
ب- آره مرشد خوب یادمه
م- تو هم دستتو بسوی عیسی دراز کن نه فروشنده های توی پارک
ب- آقا مرشد میشه بریم سراغ پردمون ببینیم چیه حکایت این زن سامری؟
م- بچه مرشد بریم سراغ پردمون
ب- بریم آقا مرشد.
م- بچه مرشد عیسی مسیح و شاگرداش بنابه دلایلی روانه جلیل بودند بخاطر همین از مسیر سامره میگذشتن
ب- سامره دیگه کجا بود آقا مرشد
م- سامره یه منطقه ای در یهودیه بود در کرانه باختری که قوم بنی اسرائیل بدیده تحقیر بهشون نگاه میکردند و هر کسی با سامریا مراوده نمیکرد/ یجورائی اونا رو نجس میدونستن
ب- واسه چی مرشد
م- سامریا اگرچه یهودی بودند اما با اقوام بت پرست آمیخته بودند / ضمنا بعضی از اصول یهودیا رو قبول نداشتند مثلا پرستش در هیکل اورشلیم رو نمیپذیرفتن واسه همین یهودیای افراطی باهاشون زیاد خوب نبودن
ب- خوب آقا مرشد میگفتی عیسی و شاگرداش از مسیرسامره میگذشتن / چی شد اونموقع
م- بچه مرشد این چاه رو که میبینی اسمش هست چاه یعقوب / نزدیک قطعه زمینی که یعقوب به یوسف داده بود
ب – خوب چه جالب
م- عیسی مسیح اینجا که رسید کنار چاه نشست تا شاگرداش برن خوراک تهیه کنند
ب- خوب بعدش
م- هیچی زنی از مردمان سامره برای کشیدن آب اومد/ عیسی مسیح هم جرعه ای اب از این زن درخواست کرد
ب- زنه چیکار کرد مرشد؟
م- زنه تعجب کرد / دید یه مرد یهودی ازش آب میخواد و اونو نجس نمیبینه / واسه همین از عیسی سئوال کرد چه چی شده که از من که سامریم آب میخوای؟
ب- عیسی چی گفت مرشد؟
م- گفتش اگر میدونستی که چه کسی از تو آب میخواد/ تو خودت ازش آب میخواستی و اون بهت آب زنده میداد
ب- یعنی چی آب زنده از کجا میخواست این آب رو بیاره ؟
م- اتفاقا اون زن هم همینو پرسید/ گفت سرورم چاه عمیقه و شما سطل نداری جطوری میخوای بمن اب بدی؟
ب- خوب عیسی چی گفت
م- گفت / هر کس از این آب بنوشه باز هم تشنه میشه / اما هر کس از اون آبی که من بهش میدم بنوشه هرگزتشنه نخواهد شد / بلکه آبی که من میدهم در او چشمه ای میشود که تا به حیات جاویدان جوشانه
ب- آقا مرشد
م- جون مرشد
ب- آقا مرشد منظور عیسی مسیح چی بود ؟ معنی این چیزا رو من نفهمیدم
م- بچه مرشد مگه یادت رفته که عیسی در قالب مثلها حرف میزد/ یکی از اسمهای عیسی مسیح آب حیات هستش / منظور عیسی خودش و کلامش بود که اگر کسی دریافت کنه درون قلب اون شخص چشمه ای میشه که دیگران هم میتونن از این اب حیات که همون کلام خداونده بهره مند باشن
ب- آها که اینطور / چقدر جالب/ خوب پس زنه چی گفت؟
م- گفت سرورم بمن از این اب بده که دیگه تشنه ام نشه و سر چاه نیام / عیسی هم بهش گفت برو شوهرتو صدا کن و بیا
ب- شوهرشو؟
م- آره زنم گفت که شوهر ندارم/ اولش فکر کرد عیسی خبر نداره / اما عیسی بهش گفت راست گفتی که شوهر نداری پنج تا شوهر داشتی اینم که الان داری شوهرت نیست / زنه اولش جا خورد و به عیسی گفت که میبینم که نبی هستی/
ب- نبی یعنی پیغمبر
م- یجورائی آره/ انموقع کسائی که بدستور و اذن خدا از غیب خبر میدادن یا پیشگوئی میکردن و با خدا رابطه داشتن بهشون میگفتن نبی و به حرفها و پیشگوئی هاشون هم میگفتن نبوت
ب- اها / خوب چی شد
م- عیسی مسیح بهش گفت که پرستندگان راستین، پدر را در روح و راستی پرستش خواهند کرد
ب- آقا مرشد در روح و راستی یعنی چی؟
م- بچه مرشد پرستشی که تحت هدایت روح القدس باشه/ در راستی و صداقت فقط برای ستایش معبود بدور از هر گونه ریا / بدور از هر نوع حساب کتاب زمینی / بدون اینکه در قید و بند چیزهای زمینی باشی
ب- آقا مرشد یعنی بی ریا و خالص / خوب زنه چی گفت مرشد؟
م- یهودیا منتظر یه پادشاه موعود بودن که قرار بود بیاد و اونا رو نجات بده بهش هم میگفتن ماشیح یا همون مسیح/ زنه گفت : اگه مسیح بیاید همه چیز را برای ما بیان خواهد کرد / عیسی هم گفت من که با تو سخن میگویم/ همانم
ب- پس اون پادشاه موعود یهودیا همین عیسی بود/ درسته مرشد؟
م- بلی که درسته / عیسی مسیح پادشاه موعود و نجات دهنده تمام اقوام و ملتها بوده و هست
ب- خوب زنه چیکار کرد مرشد؟
م- هیچی زنه کوزه رو گذاشت و رفت تو شهر و گفت بیائید ببینید این شخص هر چی که تا الان کرده بودم برای من باز گفت /آیا ممکن نیست او مسیح باشد؟
ب- مردم شهر حرف زنه رو قبول کردن
م- اولش کنجکاو شدن و راه افتادن ببینن که این شخص کیه که این زن در موردش حرف میزنه
ب- لا بد وقتی عیسی رو دیدن برق عیسی اونا رو هم گرفت
م- دقیقا / وقتی اومدن و پا صحبتهای عیسی مسیح نشستند بسیاری از سامریان اون شهر به عیسی ایمان آوردند
ب- ببین یه زنه که رفته سر چاه آب بیاره باعث چی شد؟
م- پادشاهی خدا همینه دیگه بچه مرشد/ خیلی از چیزائی که در وحله اول بنظر اتفاق و تصادف میاد/ بعد که درست نگاهش میکنی میبینی که اراده و نقشه خدا بوده
ب- خوب مرشد تعریف کن چی بسر اون مردم اومد/
م- خیلیاشون به عیسی مسیح ایمان آوردن و از عیسی خواستن که پیششون بمونه/ عیسی هم دو روز پیششون موند و باهاشون وقت گذروند/ بعدا اونا به زن گفتن دیگه فقط بخاطر گفته های تو ایمان نمیاریم/ بلکه سخنان او را شنیدیم و میدانیم که این مرد براستی نجات دهنده عالم است
ب- آقا مرشد مگه تو حرفهای عیسی چی بود که هر کی مشنید جذب کلامش میشد؟
م- بچه مرشد
ب- جونم آقا مرشد
م- همون آب حیات که به اون خانمه گفت ها
ب- آها / که هر که ازش بنوشه تشنه نمیشه؟
م- شیر مادرت حلالت باشه / اره خودشه / کلام عیسی کلام زنده خداست/ اصلا یکی دیگه از اسامی عیسی مسیح کلمه خداست/ اون کلام روح داره زنده است و درون انسان جون میگیره/ زمین نیکو و بذر کلام یادته
ب- بلی مرشد خیلی خوب یادمه
م- همون دیگه /این کلام به زمین نیکو که میرسه بار میاره/ بچه مرشد
ب- جونم آقا مرشد/
م- خوب حالا یه سئوال/ علمای دین اونموقع مگه از کلام خدا نمیگفتن / پس چرا تاثیر چندانی نداشت؟
ب- آقا مرشد فکر میکنم یجورائی خالص نبودن
م- دقیقا/ عیسی مسیح بخاطر این کلامش نفوذ داشت چون حرف و کلامش با هم میخوند / به چیزائی که میگفت اول خودش عمل میکرد/ خودشو از کسی بالاتر نشون نمیداد در حالی که مقام الوهیت داشت/ به کسائی که همه مردم از جمله علمای دین فخر میفروختن و بچشم تحقیر نگاه میکردن ، ارزش قائل میشد احترام میکرد و بهشون محبت میکرد
ب- هاااااااا مرشد میگن که از محبت خارها گل میشود
م- بله/ مردمی که از طرف اکثریت جامعه تحقیر میشدن و طرد میشدن عیسی مسیح فروتنانه باهاشون مراوده میکرد و وقتی حرف میزد کلامش به روح و روان اونا مینشست و قلباشونو لمس میکرد
ب- آقا مرشد بنظرت عیسی مسیح با این کارش به شاگرداش هم درس نمیداد؟
م- فهمیدم خیلی حواست جمعِ/ افرین بچه مرشد / دوست دارم اینم تو بگی که عیسی به شاگرداش که ماها هم جزوشون محسوب میشیم چه درسی داد؟
ب- آقا مرشد ما میبینیم که عیسی با مردم همهٔ نژادها مهربونه. و ما هم باید همین طور باشیم. ما نباید فکر کنیم که برخی از مردم بد هستند فقط به این دلیل که از نژاد مخصوصین. عیسی میخواهد که همهٔ مردم حقیقتی را که اونارو به سوی زندگی ابدی هدایت میکنه ، بدونن و ما هم باید بخواهیم که به دیگران در یادگیری حقیقت، کمک کنیم.
م- و اینکه عیسی مسیح برای نجات تمام انسانها از هر قوم و نژادی اومده و همه در حضور اون برابرند
ب- از هر قوم و نژاد و ملیتی
م- باریکلا بچه مرشد / آفرین/ شیر مادرت حلالت/دلمو شاد کردی / حالا بهم بگو ببینم حالت الان چطوره؟
ب- آقا مرشد یه حال و هوای خاصی دارم قلبم با کلام عیسی آروم میگیره
م- خوب اینائی که شنیدی خوب بودن یا اونائی که از پارک گرفته بودی
آب- آقا مرشد شرمندم نکن / معلومه فرقشون مثل بهشت و جهنمه/ چند لحظه بی حسم کرد و یه شادی مصنوعی و گذرا / همچی که کنار رفت قلبم بیشتر گرفت / اما کلام خدا درون آدم ریشه میندازه و کار میکنه
م- آره دیگه این همون چشمه ایه که عیسی مسیح به اون زنه گفت / همون آبی که اگر ازش بنوشی دیگه تشنه ات نمیشه حالا گرفتی منظور عیسی چی بود؟
ب- چه جورم آقا مرشد/حسابی شیر فهم شدم
م- پی باس بهم قول بدی که دور و بر اون چیز میزا رو قلم بکشی
ب- آقا مرشد / قول مردونه / مطمئن باش
م- خدا رو شکر بخاطر کلامش که روشنگر قلبهای ماست/ خوب عزیزان معرکه امروزمونم به آخر رسید تا یه معرکه دیگه و یه برنامه دیگه همتونو به دستان پر توان عیسی مسیح میسپارم
Leave A Comment