شماره:  1042 

زنان امید

موضوع اجتماعی: بی نظمی نوجوانان

موضوع روحانی: سخن نرم

جمله کلیدی:

نویسنده: مژگان

گوینده: مژگان و نازنین

(صدای پا) و بعد (صدای در)

وای خدا… اینجا رو ببین… دوباره انگار تو اتاقش یه بمب ترکیده… پس کی یاد می‌گیره اتاقشو مرتب کنه؟! دیگه خسته شدم از بس گفتم اتاقتو تمیز کن… بچه‌های مردم اتاقشون از تمیزی برق می‌زنه اون  وقت بچه نوجوان من هنوز که هنوزه لباساشو برعکس در میاره می‌ندازه کف اتاق… از بچه‌ام شانس نیاوردیم…

(موزیک)

نازنین: 

سلامی گرم به شما همراهان و یاران باوفا/ به برنامه زنان امید خوش اومدین/ من نازنین هستم و خوشحالم که امروز هم با یک برنامه دیگه در خدمت شما هستیم//

مژگان: 

منم درود می‌فرستم به شما زنان امید/ مژگان هستم و امروز با یک برنامه بسیار کاربردی برای والدینی که نوجوون دارن در خدمت شما هستیم//

نازنین: 

بله/ تو این برنامه قراره در مورد شلختگی و بی‌نظمی نوجوانان صحبت کنیم// اگر شما هم یه نوجوون توی خونه دارید به احتمال زیاد مثل مادر شاکی اول برنامه از شلختگی اتاقش به ستوه اومدین// احتمالاً هر بار که در اتاق فرزند نوجوانتونو باز می‌کنید آهی سوزناک از ته دل می‌کشید/ و گاهی هم ممکنه سرش غر بزنید و اونو به خاطر بی‌نظمی و شلختگی اتاقش سرزنش کنید و با دیگران مقایسش کنید// اما می‌خوام بهتون بگم که فقط فرزند شما اینطوری نیست خیلی از نوجوونا تو این سن این شکلی هستن//

مژگان: 

خوب حالا می‌خوایم بدونیم که اصلاً علت شلختگی نوجوونا چیه؟! آیا این طبیعیه؟ یا نشون دهنده یک مشکل روحی روانیه؟ آیا شلختگی اتاق نوجوانا رو میشه به سلامت روان اون‌ها ارتباط داد؟ یا اینکه هیچ جای نگرانی نداره؟ خوب می‌خوام همین اول خیالتونو راحت کنم خیلی از متخصصان عقیده دارند که شلختگی نوجوان‌ها نه تنها کاملاً رایجه و تو هر خونه‌ای ممکنه به چشم بخوره/ بلکه خیلی عادی هم هست// پس نگران این نباشین که چرا فرزند شما تمیزی اتاقش هیچ اهمیتی براش نداره/ البته اینو خاطرنشان می‌کنم که اوضاع و محیط خونواده می‌تونه به این موضوع دامن بزنه// مثلاً اگر محیط خونه تنش زا باشه یا والدین الگوی خوبی از نظم به فرزندشون انتقال نداده باشن و مسائلی از این قبیل که در ادامه بهش می‌پردازیم//

نازنین: 

والدین عزیز اگر بدونید که ذهن نوجوون شما به خاطر تغییرات هورمونی و اتفاقاتی که در مغز و بدن اون داره می‌افته/ چقدر پریشونِ و داره بهش فشار میاره که/ دیگه کاری به کارش ندارید// نمی‌دونم شما چند سالتونه/ اما یکم عمیق فکر کنید و به دوران نوجوونی خودتون سفر کنید// سعی کنید به خاطر بیارید که چقدر توی اون دوران گاهی عصبی/ گاهی غمگین/ گاهی خوشحال/ و گاهی افسرده بودین/ بدون هیچ دلیلی// می‌خوام بگم نوجوون شما ممکنه انقدر ذهنش شلوغ و پریشون باشه که/ دیگه شلوغی اتاق براش اهمیتی نداشته باشه// پس سعی کنید خودتونو جای اون بذارید// البته منظورم این نیست که کثیفی اتاقشون رو تایید کنم/ اما هر چیزی راهی داره و باید از راهش وارد شد//

مژگان: 

دقیقاً.. یکی دیگه از عوامل شلوغی اتاق نوجوان‌ها به این خاطره که/ والدینِ سختگیر و سلطه جویی دارن// اگر شما جزو والدینی هستین که خیلی بکن نکن توی حرفاتون به چشم می‌خوره و با تحکم صحبت می‌کنید/ اگر دائم غرغر می‌کنید و به افراد خونواده دستور می‌دید/ روی صحبتم با شماست// نوجوون شما حالا دیگه داره مستقل می‌شه/ اون اتاقشو قلمرو خودش می‌دونه و می‌خواد قوانین خودشو اونجا اعمال کنه// شاید براتون پیش اومده که به نوجوونتون میگین: “پاشو اتاقتو تمیز کن/ آخه تو چرا انقدر شلخته ای؟” اون وقت اونم میگه: “اتاق خودمه من همینجوری توش راحتم اگه ناراحتی اینجا نیا”// اگر شما هم این جمله رو زیاد از فرزندتون می‌شنوین/ کمی ملایم تر باهاش صحبت کنید و میدون جنگ تو خونه به راه نندازید// اون فقط می‌خواد به شما بگه که داره بزرگ میشه//

نازنین: 

درسته.. مرتب نکردن اتاق یکی از راه‌هاییه که به نوجوان کمک می‌کنه قلمروشو تو خونه مشخص کنه/ و به بقیه اثبات کنه که اونجا قلمرو اونه و کسی حق وارد شدن یا تمیز کردنشو نداره// خلاصه که می‌خوام بدونید این دوران گذراست و اگر به درستی در این دوران با فرزندتون رفتار کنین بعدش می‌بینین که چقدر تغییر می‌کنه/ و گاهی فکر می‌کنید که اصلاً یه آدم دیگه شده// امروز براتون یه سری راهکار داریم که تو این سفر چند ساله ی چالش برانگیز می‌تونه براتون کاربردی باشه// اولین و مهم‌ترین کاری که میتونین در حق نوجوونتون بکنین اینه که درکش کنید// همونطور که گفتم دوران نوجوونیِ خودتونو به یاد بیارین/ اونا تو این دوران گاهی بی‌حوصله و پرخاشگر میشن// پس بهشون بفهمونین که حالشو درک می‌کنین و از نوجوونی خودتون براش تعریف کنید/ اینطوری روابطتون هم نزدیک تر می‌شه//

مژگان: 

مراقب کلماتتون باشین/ اونا دیگه یه بچه کوچیک و رام نیستن/ الان دیگه دارن پا به بزرگسالی می‌ذارن و باید خیلی مراقب احترام به شخصیتشون باشیم// شما باید با یک لحن و کلمات مناسب با اونا صحبت کنید/ تا اونا برای انجام اون کار ترغیب بشن// مثلاً اگر وارد اتاقش می‌شین و می‌بینین که وسایلش همه جا ریخته نگین:” تو چقدر شلخته‌ای/ دیگه از دستت خسته شدم” به جاش می‌تونیم بگیم:” اگر اتاقت تمیز و مرتب باشه خودتم حس خوبی داری” اگر مدام بهش غر بزنید و اون جمله‌های کلیشه‌ای و تکراری رو دائم تکرار کنید/ اون وقت نوجوونتون هم جبهه می‌گیره و بدتر لجبازی می‌کنه// پس نه تنها رفتارش تغییر نمی‌کنه بلکه/ بدترم میشه و روابطتون هم خدشه‌دار می‌شه//

نازنین: 

دقیقاً همینطوره/ یه چیز دیگه هم که من توی بعضی والدین دیدم اینه که خودشون خیلی منظم نیستن/ اما انتظار دارن فرزندشون همه جا رو برق بندازه// البته متاسفانه بعضی والدین زیر بار این حرف نمیرن و میگن ما هیچ وقت اینطوری نبودیم// مثلاً من کسی رو می‌شناسم که وقتی مهمون خونشون می‌خواست بره خونه به معنای واقعی برق می‌زد اما/ وقتی خودشون بودن اون شکلی نبود// اون خانم هم به شدت روی فرزنداش فشار می‌آورد که باید اتاقتون برق بزنه در صورتی که اتاق خودش بیشتر اوقات نامرتب بود// عزیزان اگر شما والدین مرتبی نبودین یا نیستین نوجوونتون رو متهم به شلختگی و بی‌نظمی نکنید/ اون زیر دست‌های شما بزرگ شده و به هر حال از شما الگوبرداری کرده//  پس باید انتظاراتتون رو کمی پایین بیارین و به جاش الگوی خوبی برای اونا باشین//

مژگان 

بیش از حد برای نوجوانتون قانون تعیین نکنین!!! اتاق یه نوجوون دنیای شخصی اونه// جایی که توش احساس امنیت می‌کنه و اونو متعلق به خودش می‌دونه// اگر شما نمی‌تونید این به هم ریختگی رو تحمل کنید/ با زبون خوش باهاش صحبت کنید و احساستونو براش توضیح بدید// اما اگر بخواید با تحکم و دستور قوانین سخت وضع کنید/ باور کنید که اوضاع بدتر و بدتر می‌شه/ و اونم شروع به لجبازی با شما می‌کنه// وقتی یه نوجوون تو دنیای شخصیش احساس امنیت نکنه/ اون وقت رو به دنیای بیرون می‌بره// پس خیلی دقت کنید و بیش از حد وارد حوزه شخصیش نشید// قبل از وارد شدن به اتاقش در بزنید و منتظر جواب بمونید و به مرزهاش احترام بزارید//

نازنین:

 بله… و این احترام به حق و حقوق فرزند نوجوانتون خیلی نکته مهمیه/ که متاسفانه تو فرهنگ ما کمتر بهش پرداخته می‌شه// حتی تمیز کردن اتاقش بدون اجازه خودش وارد شدن به حریم شخصی اونه و نوعی بی‌احترامی تلقی میشه// نه تنها این بلکه/ شما بیشتر اونو تبدیل به فردی بی نظم و بی‌مسئولیت می‌کنید// جمع کردن اتاق اون وظیفه شما نیست!!! شما فقط وظایفشو بهش یادآوری کنید اما/ خیلی فشار نیارید// مهم اینه که ریخت و پاشا تو حیطه خودش باشه و به نقاط دیگه خونه گسترش پیدا نکنه// باور کنید که نوجونتون نمی‌خواد با شلختگی‌هاش شما رو آزار بده// در واقع علت اصلی این آشفتگی و شلختگی اینه  که ذهن و فکر اونا جای دیگه‌ایه

مژگان: 

دوران نوجوونی دوران خیلی پیچیده‌ایه.. ساختار مغز و ساختار بدن و هورمون‌ها داره تغییر می‌کنه و این تغییر آسون نیست// یه نوجوون از نگرانی و اضطراب زیادی برخورداره و سطح انرژیش به شدت کاهش پیدا می‌کنه/ و پسمونده انرژی احساسش اونقدری نیست که بتونه در مورد رفتار روزانه‌اش به اندازه کافی دقت کنه// ذهنش انقدر پریشونه که فکر می‌کنه اهمیتی نداره اگر جورابای کثیفش کنار تختش باشه// لطفاً تو این دوران کمی صبورتر باشید// می‌دونم که برای ما والدین هم این دوران خیلی سخت و چالش برانگیزه چون/ خودم در حال حاضر دارم باهاش دست و پنجه نرم می‌کنم و می‌فهمم که این دوران برای ما هم گاهی اوقات غیر قابل تحمل می‌شه// اما اینم فصلی از زندگی مائه/ که می‌تونیم با بالا بردن آگاهیمون از بروز خیلی از تنش‌ها و چالش‌ها جلوگیری کنیم//

نازنین: 

درسته… داشتن آگاهی و اطلاعات لازم اهمیت زیادی تو این دوران داره// اگر والدین بدونن که در فکر و جسم فرزند نوجوونشون چه اتفاقاتی در حال رخ دادنه/ دیگه کمتر ازش می‌رنجن و بهتر درکش می‌کنن// می‌دونن که نباید طوری صحبت کنن که نوجوون هم عکس‌العمل خشن و تندی از خودش نشون بده// می‌دونن که وقتی نوجوون داد می‌زنه قصدش بی‌احترامی نیست// اون به خاطر تغییراتی که تو بدنش به وجود اومده رفتاراش گاهی کاملاً غیرقابل پیش‌بینیه/ طوری که خودشونم تعجب می‌کنن// اگر تو این دوران بتونید یک مشاور معتمد داشته باشید کمک بسیار بزرگی به خودتون و نوجوانتون کردین/ ولی اگر شرایطشو ندارید حداقل کاری که می‌تونید کنید مطالعه و بالا بردن آگاهی در این زمینه هست// اگر هم کسی رو می‌شناسید که فرزند نوجوان داره/ این برنامه رو براش بفرستید تا آگاهی رو به هم هدیه کنیم و جامعه سالم‌تری داشته باشیم//

مژگان: 

بله دقیقاً… ما سعی می‌کنیم که در برنامه‌های آینده از یک کارشناس و متخصص دعوت کنیم تا/ در مورد مبحث مهم نوجوونی بیشتر آگاهی کسب کنیم// یادتون باشه توی این دوران قوی ترین ابزار برای غلبه بر چالش‌ها و مشکلات /زبون نرم و با محبته و می‌تونه آب روی آتیش نوجوونتون باشه// پس اصلاً ازش غافل نشید// خوب عزیزان شنونده تا من برم دو تا چای خوش طعم برای خودم و نازنین جان بریزم شما هم به این سرود زیبا گوش بسپارید و اگه دوست داشتین با یه فنجون چای برگردین تا در ادامه در مورد “زبان نرم” صحبت کنیم// با ما همراه باشید

موزیک

نازنین: 

دوستان عزیز به ادامه برنامه زنان امید خوش اومدین/ امیدوارم که از شنیدن این سرود لذت برده باشید// در بخش قبلی در مورد بی‌نظمی دوران نوجوونی صحبت کردیم و گفتیم که توی این دوران خیلی باید مراقب کلاممون باشیم چون/ کلام محبت آمیز می‌تونه خشم یک نفرو در جا خاموش کنه و مثل آب روی آتیش می‌مونه// پس اگر می‌خواهید فرزندان دلبندتون از این مرحله از زندگی به سلامت عبور کنن/ حتماً تکنیک کلام محبت آمیز رو تمرین کنید//

مژگان: 

کافیه یه بار امتحانش کنید// وقتی که فرزندتون یا هر کدوم از اعضای خانواده عصبانی و خشمگین هستن اون لحظه با زبون نرم و محبت آمیز باهاشون صحبت کنین یا حتی در آغوش بگیرینشون/ و بعد ببینید اون شخص چه عکس العملی نشون میده!!! مطمئن باشید که خشمش فروکش می‌کنه// امثال سلیمان باب ۱۵ آیه ۱ میگه “جواب نرم خشم را برمی‌گرداند اما سخن تند غضب را برمی‌انگیزد” این آیه به وضوح میگه اگر می‌خوای خشم کسی فروکش کنه به نرمی و ملایمت بهش جواب بده اما/ اگر تو هم جواب تند و تیز بدی اون وقته که یه دعوای حسابی تو راهه

نازنین: 

درسته نه فقط در مورد فرزندانتون بلکه/ در مواجهه با دیگران هم سعی کنید با ملایمت و سخن نرم جوابشونو بدین// امروز می‌خواهیم از زنی براتون بگیم که با زبون نرم و ملایم/ جون خودشو همسرشو مردمشو نجات میده// اسم این زن ابیجایل هست و در کتاب اول سموئیل باب ۲۵ در مورد این زن نوشته شده// زمانی که داوود از دست شائول فرار می‌کرد به همراه یارانش که حدوداً ۴۰۰ نفر بودن به بیابان فاران میرن// در اونجا مردی زندگی می‌کرد که بسیار ثروتمند بود اون ۳۰۰۰ گوسفند و هزار تا بز داشت// کار اون پشم چینی بود و از قضای روزگار کارشم حسابی گرفته بود// اسم اون مرد نابال بود// اون همسری داشت زیبا و فهمیده که اسمش ابیجال بود/ درست برعکس همسرش که مرد تند خو و بدرفتاری بود

مژگان: 

داوود و افرادش با نابال مهربون بودن و تو نگهداری گوسفنداش بهش کمک کردن// چند وقت بعد داوود چند نفر از افرادشو می‌فرسته تا از نابال خواهشی کنن// افراد داوود پیش نابال میرن که با خادماش در حال پشم چینی بود/ روز عید بود و نابال خوردنی‌های خوب فراوانی داشت// افراد داوود پیغامش رو به اون رسوندند و گفتند “ما با تو مهربون بودیم و به مراقبت از گوسفندات کمک کردیم حالا از تو خواهش می‌کنیم که کمی خوراک به ما بدهی” نابال هم در جواب میگه: داوود دیگه کیه ؟برای چی باید غذای خودم و خادمامو به یکی دیگه بدم؟ من اصلاً داوود نمی‌شناسم!!! وقتی افراد داوود برگشتند و پیغام نابال رو بهش دادن/ داوود سخت خشمگین شد و به افرادش گفت شمشیرهاتونو ببندید و راه افتادن تا نابال و افرادشو بکشن

نازنین: 

تو همین گیرودار یکی از افراد نابال که حرف‌های نسنجیده و تحقیرآمیزشو شنیده بود/ این خبرو برای ابیجال همسر نابال آورد و حرف‌های داوودو تایید کرد// ابیجال بی‌درنگ ۲۰۰ قرص نان/ دو مشک شراب/ ۵ گوسفند از پیش آمده /۵ پیمانه غله برشته شده/ ۱۰۰ قرص کشمش فشرده/ و ۲۰۰ قرص انجیر فشرده/ گرفت و روی الاغ گذاشت و به استقبال داوود رفت اما/ به همسرش چیزی نگفت// وقتی که داوود و ابیجال به هم برمی‌خورن ابیجال از الاغ پیاده می‌شه و تعظیم می‌کنه و و میگه “سرورم بگذار تقصیر این کار تنها بر گردن من باشد// تمنا دارم رخصت دهی کنیزت با تو سخن گوید// سرورم به این نابال فرومایه اعتنا مکن زیرا او چنانکه از اسمش پیداست ابله است// نام او نابال است و حماقت با اوست” و در آخرم میگه که این هدیه‌ها برای شما هستند لطفاً اونا رو بردارید و ما رو به خاطر چیزی که رخ داده ببخشید

مژگان: 

حرف های ابیجال مثل آب روی آتیش خشم داوود رو فروکش کرد و اونو حسابی تحت تاثیر قرار داد// داوود به اون زن میگه “متبارک باد یهوه خدای اسرائیل که امروز تو را به ملاقات من فرستاد و حکمت تو و خودت نیز مبارک باشی// زیرا که امروز مرا از خونریزی و انتقام ستاندن بازداشتی// حال به سلامت به خانه‌ات بازگرد/ بدان که سخنت را شنیدم و درخواستت را پذیرفتم” بله عزیزان می بینیم که سخنان دهان ما تا چه اندازه می‌تونه موثر باشه// کلام خدا میگه زبان قدرت مرگ و زندگی داره// و اینجا دیدیم که زبان نابال نزدیک بود سرشو به باد بده و یک فاجعه به بار بیاره اما/ در مقابل زبان نرم ابیجال باعث حیات شد و از اون فاجعه جلوگیری کرد//

نازنین:

بله عزیزان/ پس باید بدونیم کلامی که از دهان ما بیرون میاد چقدر ارزشمند و قدرتمنده// و همه ما این قدرتو داریم که یک نزاع یا دعوا رو با زبونمون خاموش کنیم/ یا اونو شعله ور کنیم// تصمیمش با ماست// بیاید لحظاتی با هم دعا کنیم// مژگان جان میشه شما لطفاً دعا کنی؟

مژگان: 

بله حتماً… خداوندا تو رو شکر می‌کنیم برای حضورت/ ممنون تو هستیم که زندگی های ما رو در بر می‌گیری و هدایت می‌کنی// خداوندا امروز از تو حکمت می‌طلبیم// ای روح القدس تو دهان ما رو مسح کن تا هر کلامی که از اون بیرون میاد برای صلح /برای محبت کردن /برای آرامش بخشیدن و برای جلال نام خداوند باشه// باشه که ما هم بتونیم مثل ابیجایل با حکمت و درایت صحبت کنیم و عمل کنیم// و همچنین برای والدینی دعا می‌کنیم که فرزند نوجوون دارند/ ای خداوند به طور خاص به این اشخاص حکمت بده تا به درستی با فرزندشون رفتار کنن// شکرت می‌کنیم ای خدای زنده که صدای دعای ما را می‌شنوی و عمل می‌کنی// در نام عیسای مسیح آمین

نازنین: 

آمین… خوب دوستان عزیز وقت برنامه امروز ما به اتمام رسیده لطفاً نظراتتونو راجع به برنامه‌ها برامون بفرستید

شما می‌تونید از طریق ایمیل آدرس

و همچنین شماره تلفن

با ما در تماس باشید منتظر نظرات و پیشنهادات شما عزیزان هستیم

مژگان:

عزیزان خداوند تا برنامه آینده شما رو به دستان پرمهر و محبت خداوندمان می‌سپاریم تا برنامه آینده خدانگهدار

 نازنین: 

خدانگهدار دوستان