وقت قصه
وقت قصه
3004: 3004-ایران
Loading
/

VAGHTE GHESE-3004-iran

سامان لبخندی میزنه و از جیب خودش یه نخ سیگار بر می داره و روشن میکنه. پاهاشو روی هم میذاره و شروع میکنه به خوندن شعر : 

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم ،  

در میان لاله و گل آشیانی داشتم ،

 گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار ، 

 پای آن سرو روان اشک روانی داشتم …

نویسنده سعید

گوینده سیامک