خانواده ما

35: خانواده ما قسمت 35- همنشین

خانواده ما
خانواده ما
35: خانواده ما قسمت 35- همنشین
Loading
/

یک بار دیگه می‌خوام ازتون خواهش کنم که حتماً نظرات و پیشنهادات و انتقادات خودتون رو از طریق راه‌های ارتباطی رادیوی جهانی پارس برای ما ارسال کنید

حامد:

من هم  یادآوری می‌کنم که این برنامه مال شماست و برای شماست  و برای اینکه مفید واقع بشه ما  می‌خوایم نظرات و انتقادات  شما عزیزان رو استفاده کنیم لطفاً اگر موضوع خاصی مد نظرتون هست حتماً با ما در میون بذارید و مطمئن باشید که حتماً بهش توجه میشه خوب آرزوی عزیزم  شروع کنیم؟

 آرزو:

  چشم آقا /  شروع می‌کنم //

 اول از همه یه چند تا سوال ازت می‌پرسم /حامد جان چقدر به ارتباطات اهمیت میدی؟ اجازه بده سوالمو یه جور دیگه بپرسم تا حالا به آدمای دوروبرت به دوستایی که انتخاب می‌کنی / باهاشون همنشینی می‌کنی دقت کردی / آیا این افراد و انتخاب می‌کنی اصلاً برات مهم نیست که با چه کسانی نشست و برخاست می‌کنی؟

البته الان سوال‌های مشابه زیادی توی ذهنمه که شاید بارها و بارها از خودمون پرسیده باشیم یا شایدهم اصلاً بهش دقت نکرده باشیم  در حالی که خیلی مهمن و گاهی سرنوشت ما رو رقم می‌زنن//

حامد:

همیشه من سعی کردم کسایی که کنارشون هستم یا به عنوان دوست انتخاب می‌کنم حداقل با معیاره و ارزش‌های خودم همخونی داشته باشن شاید از اولش به این فکر نمی‌کنم که آدم خوبیه یا آدم بدیه آخه از قضاوت خوشم نمیاد، بیشتر سعی می‌کنم از روی سلیقه خودم انتخاب بشن البته تا جایی که از دستم بر بیاد چون می‌دونی اون چیزی که دوستات هستن نمایی از توئه قطعاً این جمله رو شنیدی که  میگه اگر با ۵ نفر دوستی می‌کنی که ورزشکاران شیشمی  تویی یا اگر با ۵ نفر  دوستی که بیزینس منن و پولدارن شیشمی تویی و متاسفانه اگر با ۵ تا معتاد  همنشین بشی قطعاً ششمی تویی 

به خاطر همینه که من سعی می‌کنم نسبت به اهدافی که دارم و ارزش‌هایی که دارم دوستامو انتخاب کنم چون ما دوستمونو خودمون انتخاب می‌کنیم برعکس خانواده‌مون

وقتی ما در یک خانواده‌ای به دنیا میایم محل تولد ملیت پدر مادرمون و اینکه چطور آدمایی هستند مگه کجا بزرگ میشیم و نمی‌تونیم انتخاب کنیم اما مسلماً اگر سعی کنیم در محیط‌های بهتر قرار

‌بگیریم و یاد بگیریم که خوبی چیه و بدی چیه می‌تونیم دوستان و همنشینان بعدیمون رو خودمون انتخاب بکنیم یا پس باید به بهترین شکل این کارو انجام بدیم 

ارزو:

ببین به نظر من معیارهای دوستیابی توی سن‌های مختلف متفاوته مثلاً در دوره نوجوانی معیار دوست خوب این بود که حتماً نماز بخونه روزه بگیره و اینکه هر حرفی که بزرگترا بهش می‌زنن رو بدون چون و چرا بدون اینکه به درست یا غلطش فکر بکنه  ، قبول کنه و یک سری تفکرات بیهوده و پوچ رو توی مغز ما فرو می‌کردند هر کسی باهاش مخالفت می‌کرد اساساً بچه خوبی نبود و ما نباید باهاش رفت و آمد می‌کردیم البته من چون آدم کنجکاوی هستم و به قول تو دوست دارم آدما رو اونجوری که هستم بپذیرم و اگر تونستم و احساس کردم یه کسی داره یک اشتباهی می‌کنه  سعی می‌کنم با رفتار درست خودم بهش اینو نشون بدم و  نکردم حالا نه که راه بیفتم هر کاری اونا کردن منم انجام بدما نه منظورم این نیست

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]
خانواده ما

34: خانواده ما قسمت 34- سخاوتمندی

خانواده ما
خانواده ما
34: خانواده ما قسمت 34- سخاوتمندی
Loading
/

 آمین که شادی همیشه مهمون دل‌های شما باشه ویادتون نره که این برنامه برنامه شماست و ما ازتون می‌خوایم که  از طریق، راه‌های ارتباطی رادیو جهانی پارس نظرات و پیشنهادات خودتون رو برای ما ارسال کنید 

 حامد:

 ما همیشه بی‌صبرانه منتظر شنیدن و خوندن انتقادات پیشنهادات و نظرات شما عزیزان هستیم تا بتونیم برنامه بهتر و پرمحتواتری رو برای شما عزیزان تولید کنیم اگر موضوع خاصی مد نظرتون هست که می‌خواید راجع بهش صحبت بشه حتماً برای ما ارسال کنید

ارزو:

راستی حامد برنامه اون صندوق مالی که قرار بود با همکارات درست کنی به کجا رسید

حامد:

نشستیم ببینیم که کی همه برنامه‌شون منظم میشه تو این هفته حتما کاروشو انجام میدیم

یادمه آخرین بار همه کنار هم بدون اینکه برنامه‌ریزی داشته باشیم برای یکی از دوستامون که مشکل مالی داشت پول جمع کردیم ولی چون همه چیز یهویی شد اونجوری که باید و شاید نتونستیم به موقع کارشو را بندازیم بعد تصمیم گرفتیم که یه جمعی رو از قبل تشکیل بدیم که برای روز مبادا آماده باشیم 

البته اگر بتونیم میخوایم این جمع رو بزرگتر کنیم که فقط محدود به جمع خودمون نشه 

ارزو:

چقدر خوب میشه

 منم میتونم شرکت کنم ؟

حامد:

اره چرا که نه ؟

حتما خیلی هم میتونی کمک کنی الان دنبال یه اسم خوبیم برای صندوق مون اگه می تونی یه اسم خوب براش پیدا کن\ 

ارزو:

صندوق دوستی چطوره؟

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]
خانواده ما

33: خانواده ما قسمت 33- دخالت والدین در مسائل زناشویی فرزند

خانواده ما
خانواده ما
33: خانواده ما قسمت 33- دخالت والدین در مسائل زناشویی فرزند
Loading
/

منم آرزوی شادی و سلامتی برای همه شما  دوستان و شنوندگان عزیزم دارم و قبل از اینکه بریم سراغ بحث امروز ازتون می‌خوام که حتماً نظرات پیشنهادات و انتقادات خودتون رو از طریق راه‌های ارتباطی رادیو جهانی پارس برای ما ارسال کنید مطمئنم که شما هم مثل ما دوست دارین که تجربیاتتون رو در اختیار دیگران قرار بدین تا اون‌ها هم بتونن بدون اینکه از اتفاقی ضربه بخورند یا حادثه ناگواری براشون پیش بیاد با استفاده از تجربه شما اتفاقات زندگی رو به خوبی پشت سر بذارن و بدونن که فقط اون‌ها نیستن که مسائل مختلف رو تجربه می‌کنن و باهاش مواجه میشن

حامد:

بله دقیقاً همینطوره این برنامه برای شماست و ما امیدواریم که مورد توجه شما قرار بگیره و شما هم در بهبود برنامه به ما کمک کنید

 آرزو:

از دیروز تا حالا خبری به من رسیده که بابتش خیلی ناراحتم و حس خیلی بدی دارم یکی از دوستان نزدیکم متاسفانه از همسرش  جدا شد  نکته جالب توجه اینه که مینا و همسرش خیلی همدیگرو دوست داشتن و ازدواجشون یک ازدواج عاشقانه بود از دیروز دارم بهش فکر می‌کنم که چرا اینجوری شد البته کم و بیش در جریان اتفاقات مابین  اونها هستم متاسفانه مینا جان  حریم خصوصی بین خودش و همسرش رو تبدیل به یک حریم عمومی کرده  به خصوص برای خانواده خودش یعنی پدر و مادرش و این خیلی بده و به طور اصولی رعایت نکردن حریم خصوصی یکی از بزرگترین عوامل ایجاد اختلاف بین زن و شوهره

 حامد:

بله من هم از شنیدن این خبر خیلی متاسف شدم خیلی زوج خوب و دوست داشتنی بودن هنوز روز عروسیشون رو یادمه چقدر عاشقانه همدیگرو نگاه می‌کردند و حتی بعد از اون هم بین ما  به خاطر عشق و علاقه معروف بودن

آرزو:

چون مینا از دوست‌های خیلی قدیمی منه من با خانواده‌اش هم آشنا  هستم بارها بهش گفته بودم که اگر که اختلافی بین تو و همسرت به وجود میاد بین خودتون حل کنید اگر دعوا می‌کنین یا اختلاف نظری دارید سریع نرو همه رو برای خانواده  یا اطرافیان تعریف کن تو شوهرتو دوست داری همسرتو دوست داری و  تو چند ساعت بعد و حتی همون لحظه یا فردای اون روز همه چی رو فراموش می‌کنی ولی پدر و مادر و خانواده تو و اطرافیانت حرف‌هایی رو که تو بیان می‌کنی رو فراموش نمی‌کنن و در بهترین حالت فقط رفتار خودشون نسبت به همسرت عوض میشه و یا حتی بدتر از اون ممکنه انقدر پیش تو بدگویی کنن که روی رفتار تو هم تاثیر بزار یا راهکارهایی رو به اشتباه بهت ارائه بدن چرا که اون‌ها خانواده تو هستند و تو رو دوست دارن همش دارن به این فکر می‌کنن که چیکار کنم فرزند من ضرر نکنه یا پیروز میدون باشه در حالی که زندگی زناشویی اصلاً میدون جنگ نیست و اختلاف نظر همیشه وجود داره و زن و شوهر ممکنه دعوا کنن و گاهاً این دعوا ممکنه سنگین هم باشه اما همه ما می‌دونیم که خیلی وقتا در کوتاه‌ترین زمان ممکن این بین زن و شوهر حل میشه و همه چی فراموش میشه 

حامد:

دقیقاً همین طوره که میگی حتی اگرم یه مسئله حل نشدنی وجود داشته باشه که خودمون به تنهایی قادر به حل اون مسئله نیستیم  می‌تونیم به یک شخص سومی مراجعه کنیم که بی‌طرفه یعنی هیچ پیش زمینه ذهنی و احساسی نسبت به هیچ کدوم از ما نداره مثل روانشناس درسته که بعضی مسائل نیاز به یک متخصص داره ولی باید بدونیم که  اون متخصص‌ها پدر و مادر و خانواده ما نمی‌تونن باشن 

آرزو:

البته منظور حامد جان دقیقاً اینه که درسته که پدر و مادرها تجربه زندگی زناشویی دارند و خیلی اتفاقات رو توی زندگی پشت سر گذاشتند  اما چون نمی‌تونن به صورت کاملاً بی‌طرف و بدون  در نظر گرفتنه احساساتشون نسبت به فرزندشون موقعیت رو تحلیل کنند و راهکار مناسبی در اختیار ما قرار بدن گزینه مناسبی برای مشورت و مشاوره نیستن و بهتره که ما این حریم خصوصی رو حفظ بکنیم به قول حامد جان با همون شخص ثالث که روانشناس و  مشاور خانواده س مشورت بکنیم و خوب فکر کنیم و حساب شده عمل کنیم و البته یادمون باشه که لازم نیست همه جزئیاتو ریز به ریز تعریف کنیم مشاور کار خودشو بلدهو همین که در جریان قرار بگیره که کلیات موضوع چیه کافیه 

حامد:

مسلماً  در دوران نامزدی و ابتدای ازدواج تازه عروس و تازه دوماد هیچ تجربه‌ای از زندگی مشترک ندارن و حتی اگر ازدواج عاشقانه‌ای هم داشته باشن مرتکب اشتباهات خیلی زیادی میشن می‌تونن از مشاوره‌های قبل از ازدواج یا بعد از ازدواج استفاده کنن کتاب بخونن پادکست‌های مختلف گوش کنن خوشبختانه خیلی راه‌های زیادی هست که  امروزه ما در اختیار داریم و قدیما اصلاً همچین چیزهایی وجود نداشته 

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]
خانواده ما

32: خانواده ما قسمت 32 – دروغ

خانواده ما
خانواده ما
32: خانواده ما قسمت 32 - دروغ
Loading
/

امروز می‌خوام یه دونه داستان بگم از یه موضوعی که توی اطرافیان همه ما ها امکان داره اتفاق افتاده باشه

یکی از دوستای من همیشه از اینکه زندگیه گذشتش دوباره براش اتفاق نیفته مواظب بود تا کسی از اون خاطرات و اتفاقات با خبره نشه حداقل کسایی که جدیدا وارد زندگیش می شدن چون ماها که می دونستیم و از گذشته اون با خبر بودیم ولی حتی دوست نداشت ماها هم چیزی از اون روز ها بهش یاد اور بشیم 

با یک اقا پسری که همکارش بوده قرار بود ازدواج کنن ولی استرس اینکه اگر اون پسره از گذشته دوستم چیزی به پرسه یا بفهمه داشت اونو دیونه می کرد و هر روز حالش بد و بدتر میشد

منم همیشه بهش می گفتم که ببین فلانی بالاخره که چی اگه یروزی بفهمه چی؟بهتر نیست همه چیزو از زبون خودت بشنوه ؟

ولی گوشش بدهکار نبود که نبود خلاصه سرتونو درد نیارم این به همین کاراش ادامه داد تا یک روز از منم خواست براش به اون پسره دروغ بگم که دیگه کاسه صبرم سرریز شد و بهش گفتم داری باخود چیکار میکنی خودت به کنار داری اطرافیانتم مجبور به دروغ میکنی منم گفتم اینجور نمی شه موبایلشو گرفتم از گوشیه خودش زنگ زدم به نامزدشو یه قرار سه نفره گذاشتم اونم گفت چشم می رسونم خودمو! 

حامد:

حالا چرا سه نفره؟

آرزو:

چون می دونستم نمی گه

تلفنشو ازم گرفت گفت ارزو بدبختم کردی این چه کاری بود اخه  

منم بهش گفت اونی که داره بدبختت میکنه دروغ گفتنته

اگه امروز همه ی ماجرا رو براش تعریف نکنی چون از زبون منم بهش دروغ گفتی  خودم همه چیزو براش تعریف میکنم 

خیلی ترسیده بود و مدام میگفت اگه همه چیز و بفهمه منو ول میکنه

منم بهش میگفتم اگه الان ولت کنه خیلی بهتره از اینکه با یه بچه ولت کنه

دروغ/ دروغ میاره تا اخر عمرت فقط هی داری دروغ میگی که دروغ قبلیتو درست کنی بیچاره

حامد:

خوب بعدش چی شد حقیقتو گفت؟

ارزو:

اره از ترس اینکه من نگم خودش گفت بعد نامزدش  گفته بود که یه چیزهای فهمیده بوده و از اینکه دوستم اینرو ازش مخفی کرده بوده خیلی نارحت بود قرار بود اگه نمی گفت پسره نامزدیشونو بهم بزنه

 ولی چون خودش براش توضیح داده بوده از بابت دروغ گفتنش عذر خواهی کرده بود دوستمو بخشید الانم شش ساله که دارن باهم زندگی می کنن

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]
خانواده ما

31: خانواده ما قسمت 31 – وفای به عهد

خانواده ما
خانواده ما
31: خانواده ما قسمت 31 - وفای به عهد
Loading
/

یادته قول داده بودی که اگه قراردادتو ببندی یک هفته می ریم مسافرت؟

حامد:

کدوم قرارداد و؟

 آرزو:

همون قراردادی که برای کار منتظرش بودی دیگه زیرش نزن!!!

حامد:

نه زیرش نمی‌خوام بزنم فقط می‌خوام ببینم در مورد چی داریم صحبت می‌کنیم و من قرار بود چیکار بکنم؟

آرزو:

به به شما اصل داستان یادت رفته بعد من توقع داشتم قولت یادت مونده باشه؟

هیچی دیگه!!!!

حامد:

نه من خیلی برام مهمه که اون چیزی که گفتمو انجام بدم این یکی از مهم‌ترین قانون های منه

 حالا اگه یادم رفته ممنون میشم که یاداوری کنی؟

حتی اگه توام کوتاه بیایی من دوست ندارم که حرفم رو هوا باشه 

لطفا بهم بگو!!!!

ارزو:

نه فقط داشتم اذیتت می کردم 

چون می دوستم خیلی قول و قرار برات مهمه گفتم یه خورده اذیتت کنم 

البته شده که یه وقتایی به خاطر شرایط نتونی اون کاری که میخوای و انجام بدی ولی همیشه سیع کردی که که کاری که میگی و انجام بدی و بنظر من این یکی از خصوصیات توئه که من خیلی دوسش دارم

حامد:

یه ذره دیگه ادامه داده بودی سکته می‌کردم همش داشتم به این فکر می‌کردم شده یه وقتایی نتونم کاری قول دادمو انجام بدم ولی دیگه نشده بود تا حالا قولی که دادم فراموش کرده باشم

ممنونم البته شوخی سختی بود ولی باحال بود

توهم این ویژگی رو داری البته احساس می‌کنم این نقطه اشتراکمونه

وفای به عهد خیلی مهمه !!!

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]
خانواده ما

30: خانواده ما قسمت 30- شکرگزاری

خانواده ما
خانواده ما
30: خانواده ما قسمت 30- شکرگزاری
Loading
/

حامد:

سلام به زیبای هر صبح که آغاز گر روزی جدید و شادمانی  تازه خواهد بود

 و شامگاهی که باعث ارامش می شود به شما همه شنوندگان عزیز

من حامدم هستم و به همراه ارزو عزیزم یکبار دیگه مهمون دلهای سبزتون هستم

 ارزو :

منم هم ارزو هستم و درود می فرستم خدمت همه شما همراهان جان

امروز داشتم عکسهای قدیمیمونو نگاه می‌کردم 

یه دونه از این عکس‌ها بود که با اولین گوشی موبایل هوشمندی  که خریده بودم و جلوی آینه گرفته بودم 

کاملاً تو اون عکس پیدا بود که چقدر از داشتن یه همچین چیزی خوشحالم

 ذوق توی چشام داشت از عکس می‌زد بیرون !!

انقدر اون عکس حس خوبی داشت و بهم  و آرامش  می داد که دلم از نگاه کردن بهش سیر نمی شد

همینطور که محو نگاه کردن به قشنگیای این عکس بودم ناگهان با خودم به این فکر کردم این عکس داره بهم میگه من به  خیلی از ارزو هام رسیدم مثل همین گوشی قدیمی که تو عکس دستمه

بعد یه لحظه دور و برمو نگاه کردم دیدم چقدر چیزهایی که الان برام اتفاق افتاده یا کنارشم یا دارمشون آرزویی بوده که من تو گذشته داشتم و من اونقدری که باید شکرگزار  نعمت‌هام بشم نبودم 

تو یکی از برنامه‌های گذشته گفته بودی خیلی از چیزهایی که ما الان داریم آرزویی بوده که در گذشته داشتیم و فقط باید یادمون نره که از اون لحظه و از اون چیزهایی که داریم قدردان باشیم و شکرگزار داشتن اونها باشیم 

چون این شکرگزاری به ما حس شادی رو میده اگر ما همیشه بخواهیم غصه چیزهایی که نداریم یا قراره بعداً بهش برسیم یا اصلاً نرسیم رو بخوریم همیشه غمگین خواهیم بود

 ولی وقتی که شکرگزار و قدردان چیزهایی که داریم باشیم باعث  می شه همیشه خوشحال بمونیم 

:حامد

چقدر این موضوع رو من دوست دارم برای بحث

شکرگزاری!!

 به نظر من یکی از بزرگترین نعمت‌هایی که خدا بهمون داده نعمت شکرگزاریه 

چون این باعث میشه ما از لحظه لحظه زندگیمون لذت ببریم

در تمام دنیا می‌بینیم که  آدم‌های بزرگ همیشه  همینو میگن 

که اگر می‌خوای زندگی قشنگی داشته باشی اگر می‌خوای از تمام زیبایی زندگیت لذت ببری شکرگزار باش

اینستاگرام یه آپشن جدیدی داره که استوری‌های گذشتتو به صورت یک کلیپ برات آماده می‌کنه و بهت پیشنهاد میده که اینو می‌تونی پست کنی

دیدم یک استوری مال ۴ سال پیش بوده که تازه هدفون جدیدمو گرفته بودم و اونو استوری کرده بودم و نوشته بودم برای پرواز کردن تو نیاز به بال‌ داری من بالمو به دست  آوردم 

یه لحظه یاد اون روزا افتادم که من ۴ سال حسرت داشتن یه همچین هدفونیو برای کارم داشتم و اون روز به خواستم رسیدم رفتم توی استودیو اون هدفون ورداشتمش گفتم خدایا  شکرت 

و دوباره هدفونمو بغل کردم بوسیدمش  و از اینکه دارمش انقدر خوشحال شدمو انقدر ذوق کرده بودم که انگار روز اولیه که اونو خریدم

 بعد به دور و برم که نگاه کردم همسرم و دیدمفرزندم و دیدمسلامتیشون سلامتیم و اینقدر چیزهای زیبایی بود که حتی نمی تونست بشمرم 

چطور من اینا رو ندیده بودم چطور می تونستم با اینهمه آرزوهای برآورده شده من غمگین باشم 

ماها خیلی وقت ها فقط باید به دور رو برمون بهتر نگاه کنیم تا بدونیم که چقدر ادمه خوشبختیم هستیم

ارزو:

شکرگزاری فقط این نیست که ما از خدا بخاطر نعمتهایش تشکر کنیم چون اون اصلا نیازی به تشکر کردن ما نداره اون می خواد که من و تو خوشحال باشیم 

شکرگزاری خیلی وقت باعث یادآوری همین چیزهاست 

که تو این رو بدونی  که خوشبختی اون چیزهایی نیست که قرار بدست بیاری خوشبختی دقیقا اون چیزهایی هست الان داریشون وباید هروز اونها رو شکر کنی که هروز بهت یادآوری بشه که تو چقدر خوشبختی 

سلامتی داشتن همسر و فرزندت شرایطی که داری و می تونی ازش لذت ببری همه اینها ملزوم شکر گزاریه 

یه وقت های که با سیروان میریم پارک و اون داره بازی می کنه میگم خدایا شکرت که فرزندم داره بازی می کنه و سالمه

ما ها خیلی وقت ها بجای اینکه شکر گزار چیزهایی که داریم باشیم در حسرت چیزهایی می شم که می خوایم داشته باشیم 

و این باعث میشه که بجای لذت از اون لحظه غصه نداشته هامون بخوریم

البته ذات انسان این طور که کمال گراست ولی چیزی که باعث میشه این ویژگی ما رو افسرده نکنه دقیقا همین که ما شکر گزار داشته هامون هم باشیم

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]
خانواده ما

29: خانواده ما قسمت 29- احترام به پدر و مادر

خانواده ما
خانواده ما
29: خانواده ما قسمت 29- احترام به پدر و مادر
Loading
/

ارزو:

سلامی به زیبایی طلوع آفتاب یک روز زیبا و پر امید بر شما  همه ی همراهان جان من آرزو هستم به همراه حامد عزیزم باز هم با یک برنامه دیگه از سری برنامه های خانواده ما در خدمت شما عزیزان هستیم 

حامد

من هم حامد هستم و درود می فرستم به شما همراهان همیشگی برنامه خانواده ما

ارزو:

حامد به نظرت احترام به پدر و مادر یعنی چی ؟ واصلا چرا ما باید به پدر مادرمون احترام بذاریم؟

حامد:

یه توضیحی هست در مورد رابطه فرزند با والدین برای اینکه شما بتونید مراحل تربیتی رو انجام بدین باید یک احترامی از طرف فرزند به والدین وجود داشته باشه 

رابطه خودمونو با سیروان نگاه کن اگر سیروان هیچ احترامی برای ما قائل نباشه اصلا حرف‌های ما رو گوش نمی ده پس میشه گفت احترام به پدر مادر یعنی گوش دادن به حرف اونها

البته این احترام توی زمان‌های مختلف شکل‌های مختلفی داشته یه وقتی بوده که مثلاً می‌گفتن تو نباید جلوی پدرت خواسته‌هاتو بگی یا باید پای مادرتو بوس کنی یا نباید پاتو دراز کنی یا جلوی پدرت غذا نخوری

ولی الان بیشتره پدر مادر ها رابطه خیلی صمیمانه تری با فرزنداشون دارن و اصطلاحا باهاشون دوستن

ارزو:

پس میشه گفت احترام فرزندان نسبت به والدینشون کمتر از گذشته شده و این اصلا خوب نیست 

حامد:

هم آره هم نه !!!!

خیلی وقتها پدر مادرا باید احترام خودشونو خودشون نگه دارن  تا  فرزندشون هم بهشون احترام بذاره

اگه بخوام مثال بزنم اول پدر و مادر باید به هم احترام بذارند  تا فرزندشون هم اینو ببینه و اونم بهشون احترام بذاره

یا اینکه نباید  از جایگاهشون هیچ وقت به عنوان ابزار تحمیل استفاده کنن

رعایت این دو اصل خیلی توی بوجود آمدن احترام فرزند نسبت به والیدینش موثره!!! 

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]
خانواده ما

28: خانواده ما قسمت 28- آداب تربیت کودک

خانواده ما
خانواده ما
28: خانواده ما قسمت 28- آداب تربیت کودک
Loading
/

حامد:

سلام و درود عرض می‌کنم خدمت شما همه همراهان عزیز باز هم با یک برنامه دیگر از برنامه‌های خانواده ما مهمون دل‌های گرم شما عزیزان هستیم من حامد هستم به همراه آرزوی عزیزم این بار می‌خوایم در مورد آداب تربیت کودک با هم صحبت کنیم

آرزو:

من هم  آرزو هستم و درود می‌فرستم خدمت شما همه عزیزان شنونده 

به نظرم این بحث برای تمام پدر و مادرهای دنیا  می تونه مهمه باشه

حامد:

همیشه رابطه من با سیروان به عنوان یه پدر اینطوری بوده که سعی  کردم اون چیزی که اون از من می‌خواد یا اون لحظه احساس می‌کنه باشم

وقتی لازمه داره مثل یه کودک باهاش بازی کنم

وقتی  هم که لازم داره مثل ع یه بزرگتر تکیه گاهش باشم 

این خیلی مهمه که ماها وقتی می‌خوایم با کودکمون بازی کنیم مثل یک کودک بشیم یعنی دنیا رو از دید اون ببینیم درگیر قواعد و قانون‌ها نباشیم درگیر اینکه کی برنده بشه کی بازنده بشه نباشیمفقط طوری رفتار کنیم تا فرزندمون  از بازی با ما لذت ببره

اما خیلی وقتا بعضی از  دوستانمو می‌بینم که موقع بازی همش می‌خوان به بچه آموزش بدن که این بازی این طوره!! این بازی باید اینجوری انجام بشه!! ولی در واقع اون لحظه داری خلاقیت بچه رو از بین می‌بری

ودر جایی هم که نیازه و بچه ازمون خواسته به شکل بزرگتر رفتار کنیم و تکیه‌گاهش باشیم

رعایت مرز این دو تا بشدت مهمه ما باید جایی که بچه‌مون ازمون می‌خواد به شکل تکیه‌گاه وارد بشیم وجای که ازمون نخواسته خودمونو به عنوان بزرگتر بهش تحمیل نکنیم

آرزو:

اون وقت تربیت بچه چی میشه؟

:حامد

دقیقاً این کارو ما برای تربیت درست بچمون باید انجام بدیم 

چون اون وقته که بچه از ما حرف شنوی داره 

 بایدها و نبایدهایمون خیلی وقت‌ها چیزی رو به بچه یاد نمی ده فقط داریم اونو لجباز بار میاریم 

مثلاً بزار ارزو جان  در مورد خودمون مثال بزنماگه تو نخوای در مورد مهندسی صدا یا میکس و مستر چیزی یاد بگیری هر چقدر من بشینم و به تو بگم که:نه استفاده از این ابزار اینجوریه یا این اشتباه  آیا تو چیزی  یاد می‌گیری ؟

مسلما نه

پس اولین شرطه تاثیر گذاری روی فرزندمون درک درست نیازشه

بقول مولانا:

چون که با کودك سر و کارم فتاد          هم زبان کودکی باید گشاد 

آرزو:

چه جالب  معنی یک سری پرخاشهای سیروان حالا  دارم متوجه میشم

 با اینکه من دارم راه درستو بهش میگم  اما اون لحظه دوست نداره که کسی براش تصمیم بگیره و می خواد خودش اونو تجربه کنه

ما باید فقط مواظب باشیم که اون در خطر نباشه و موارد ایمنی رو رعایت کنیم مثلا وسایل برقی و وسایل برنده رو ازش دور کنیم و محیط امنی براش درست کنیم که بتونه خودش  راحت همه چیزو تجربه کنه و یاد بگیره

و هر چقدر که سن فرزندمون بیشتر می‌شه ما هم می تونیم بیشتر با کاراکتر آدم بزرگه باهاش رفتار کنیم

خیلی و قتها ما یادمون می ره که داریم با یه کودک ۴ یا ۵ ساله صحبت می کنیم 

و توقع درک یه انسان بالغ روازش  داریم 

چون ما می دونیم که این کار درسته فکر می کنیم که مغز کودکم هم میتونه این و درک کنه

ولی اون همه چیزو از نگاه  خودش میبینه 

دنیای اون پر از سوالهای بی جوابه که این کار ما فقط اونو گیج تر و گیج تر می کنه

 پس ما باید حواسمون به این موضوع هم باشه که کودک یک انسان بالغ نیست!!

حامد:

وقتی داریم ورزش می‌کنیم اولش باید به اصطلاح بدنمونو گرم کنیم و اون موقعه است که امادگیه  بدنمون بالاتر میره مغز کودکم اول باید اماده بشه تا بتونه قدرت درک موضوعات مختلف و پیدا  کنه

این آزادی در تجربه بدست آوردن و پیدا کردن مهارت دقیقا همون کاره ما با این کارمون مغز کودک رو اماده یادگیری میکنیم

درسته این خیلی سخته که  ما اینقدر درگیر مسائل تربیتی بچه هامون بشیم

ولی خب  نتیجه ای هم که  می خوایم از این راه بدست میاد

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]
خانواده ما

27: خانواده ما قسمت 27- نام نیک

خانواده ما
خانواده ما
27: خانواده ما قسمت 27- نام نیک
Loading
/

آرزو:

سلامی به بزرگی جلال خداوند به همه شما دوستداران و همراهان برنامه خانواده ما 

حامد:

درود و صد دورد به شما همراهان جان

آرزو جان می‌دونی من چرا موسیقی رو  به عنوان هدفم انتخاب کردم ؟

آرزو:

نه نمی دونمحتما از روی علاقه بوده ؟

حامد:

آره ولی چرا دوسش دارم و چرا انقدر تو زندگیم مهمه ؟

آرز:

خب چرا اینقدر دوسش داری  ؟

حامد:

به خاطر اینکه من از فراموش شدن به شدت می‌ترسم

 موسیقی باعث میشه که حداقل نسل‌های بعدی هم اسم منو به خاطر بیارن و از من یاد کنن

مثلاً من از نسلیم که حتی قمرالملوک وزیری ومرتضی خان نی داوود رو ندیده اما  مثل اکثر فارسی زبان‌ها قطعه مرغ سحرو شنیدیم و حفظیم

 قطعاً نسل بعدی من استاد شجریانو فراموش نخواهد کرد با اینکه با او هم دوره نبوده 

یا حتی قدیمی‌تر کسانی مثل درویش خان غلامحسین بنان موتزارت بتهوون شوپن باخ 

اینا جزوی از تاریخ شدن این‌ها همیشه نامشون جاودانه است 

و من بزرگترین آرزوم اینه که روزی اسم  کنار این بزرگان قرار بگیره و نسل بعد منو از خاطرش نبره 

به نظر من هیچ ثروت و هیچ دولتی نمی‌تونه این مقام  رو برای کسی به وجود بیاره

  کسایی که اسمشونو بردم از نظر اقتصادی آدم های ثروتمندی نبودند صاحب قدرت و دولت هم نبودند ولی چیزی که باعث جاودانگی نام این بزرگان میشده تاثیرشون توی تاریخ بوده 

حامد

ساقی به نور باده برافروز جامِ ما

ارزو

مطرب بگو که کارِ جهان شُد به کامِ ما

حامد

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم

ارزو

ای بی‌خبر ز لذتِ شربِ مدامِ ما

حامد

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ارزو

 ثبت است بر جریدهٔ عالم دوام ما

ارزو وحامد باهم: عالیجناب حافظ

آرزو:

آمین که همینطوره حامد جان ولی همیشه فقط نام نیک نیست که باعث موندگاری میشه بعضیا نامشون به بدی موندگار شده مثل هیتلر ولی مطمئناً توی موسیقی کسی نمی‌تونه هیتلر بشه 

ولی من امیدوارم که نام تو به نیکی موندگار بشه و بهت افتخار می‌کنم 

حامد:

مرسی عزیزم به خاطر دعای خوبی که کردی آره آدم بعضی وقتا باید حواسش باشه که فقط موندگاری نامش به درد نمی‌خوره نام نیکه که موندنش تو تاریخ قشنگه

چقدر این شعر حافظ که باهام خوندیم بهم چسبید  وسطش داشتم کم کم احساساتی می‌شدم اونجایی که میگه 

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق یعنی واقعا درسته ما اگر توی زندگیمون با عشق هر کاری انجام بدیم هم دلمون همیشه زنده هست هم ناممون زنده می مونه موسیقی رو انتخاب کردم به خاطر اینکه روی ستونی به اسم عشق استواره همه نغمه‌ها همه ملودی‌ها ی هر آهنگی که می‌سازی هر سازی که می‌زنی اگر از روی عشق نباشه نه خودت لذت می‌بری نه شنونده ات

آرزو:

 بقول معروف آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند البته این فقط توی موسیقی نیست به نظر من هر کاری رو که با عشق انجام میدی نتیجه خیلی  خوبی داره ولی بیا از بحثمون دور نشیم بحث اصلی ما نام نیکه

یکی از کارهایی که می‌تونیم انجام بدیم برای موندگار اسممون اینه که هرکاری رو چه موسیقی آشپزی نویسندگی و هر چیز دیگه‌ای رو با عشق انجام بدیم ، به نظرت دیگه چه کار میشه کرد که نام نیکی از خودت به جا بزاری؟ 

حامد:

نمی‌دونم سوال سختی یهو پرسیدی اصلاً هیچ حضور ذهن ندارم ولی کمک کردن به دیگران موثر بودن تو زندگی کسی موثر بودن توی جامعه اصلاً به طور کلی آدم به درد بخور بودن باعث میشه که نامت همیشه جاودان بمونه 

هر چقدر مفید بودنت موثرتر باشه تاریخ انقضات بیشتر می‌شه 

آرزو:

منظورت از تاریخ انقضا دقیقاً چیه البته  هممون می‌دونیم تاریخ انقضا چیه ها ، اینکه چرا اینجا به کار بردی رو می‌خوام بدونم 

حامد:

ببین عزیزم تاریخ انقضا تاریخ مفید بودن هر کسیهبه نظر من کسانی که توی تاریخ جاودانن کسایی هستن که اصلا تاریخ انقضا نداشتن

یعنی کاری که کردن یا حرفی که زدن فقط مخصوص زمان خودشون نبوده بلکه برای تمام دورانهاست

اون موقع‌ها که  می‌رفتم محضر استاد لطفی می‌گفت  تمام اهنگ ها دو نوع هستن یک مدل آهنگ‌هایی که مثل سنگن و آهنگ‌هایی که مثل  پر اهنگ‌هایی که مثل پرن به راحتی حرکت می‌کنند و سریع پخش میشن و به همون سرعت هم از یاد میرن

اما آهنگهایی که مثل سنگ سنگینن به سختی به جایی میرسن اما دیگه از یاد کسی نمی رن مثل  آهنگ مرغ سحر از مرتضی خان نی داود

به نظر من ماها هم مثل قطعات موسیقی هستیم اگر برای خودمون همه چیز راحت بگیریم شاید لحظه راحتی داشته باشیم اما آینده ی سختی در انتظارمونه اما اگر لحظه‌مون رو سخت بگیریم آینده جذاب تری در انتظارمونه

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]
خانواده ما

26: خانواده ما قسمت 26- کمک کردن به فقرا با محوریت کودکان کار

خانواده ما
خانواده ما
26: خانواده ما قسمت 26- کمک کردن به فقرا با محوریت کودکان کار
Loading
/

آرزو:

 سلامی به مهربانی برف بر بوسه های باران به شما همه ی همراهان برنامه خانواده ما

آرزو هستم و بار دیگر به همراه حامد عزیز در خدمت شما  عزیزان هستیم      

حامد:

من هم حامد هستم و درود می‌فرستم خدمت شما همه یاران جان و امیدوارم حال دلتون خوب باشه

آرزو:

دقیقاً چقدر خوبه که حال دلمون خوب باشه

و چطور می‌تونیم حال دلمونو خوب نگه داریم یا اصلاً کی  حال دلمون خوبه؟

حامد:

   وقتی وجدانمون آروم باشه اون موقع حال دلمون هم  خوبه 

ولی بعضی وقتا یه چیزایی آدم تو شهر می‌بینه که خیلی حال دلشو بد می‌کنه مثلاً من وقتی

یک کودکی رو میبینم که سر چهارراه مجبوره که کار کنه اصلا نمی شه که حال دلم خوب باشه

یا وقتی که می‌بینم یه پیرزن برای امرار معاشش داره دستفروشی می‌کنه

و تو نمی‌دونی  چه کاری باید بکنی یا اصلا چه کاری از دستت بر میاد حال دلم خوب که نمیشه که هیچ  

عجز و ناتوانی هم 

مثل دو تا دست گلوی آدمو می‌گیره و تبدیل به بغض می‌شه اون موقع است که  حال دل آدم  واقعا بد می شه

آرزو؛

مواجه شدن با  یک کودک کار آدم رو سر یک دوراهی  قرار میده که از یک طرف کودک درخواست می‌کنه که تو بهش کمک مالی کنی یا جنسی که داره می‌فروشه رو بخری از یک طرف دیگه همه مددکارا میگن که نباید شما از کودکان کار جنسی رو بخری یا بهشون پول بدی و میگن

 این کار هیچ کمکی به اون کودک نمی‌کنه و باعث میشه که بیشتر از اون کودک سوء استفاده بشه

و تو نمی دونی باید چیکار کنی هر موقعه من با همچین صحنه هایی مواجه می شوم سریع چهره سیروان میاد جلوی چشمم و می گم اگر خدایی  نخواسته این کودک فرزند من بود دوست داشتم به عنوان مادرش مردم چطور باهاش رفتار کنن

حامد:

دقیقاً این مهم‌ترین نکته است اینکه شما به هیچ وجه نباید اون کودک و نادیده بگیری اگه قراره بهش پول ندی نده !اگه قراره ازش جنس نخری نخر! ولی  بی‌محلش نباید بکنی و این خیلی مهمه که یادمون نره درسته اون توی شرایط خوبی نیست ولی اون هنوز یه کودکه وکاملاً معنی محبتو می‌فهمه

من همیشه سعی کردم که بی‌تفاوت رد نشم و چند لحظه وقتمو به صحبت وشوخی باهاشون می گذرونم     مثل فرزند خودم باهاشون  صحبت می کنم وسعی می‌کنم اصلاً اون لحظه احساس تحقیر نکنه و خودشو یک فرد مهم توی جامعه ببینه این وظیفه هر کسیه که با این معضل اجتماعی برخورد می‌کنه\حالا اگر می‌تونیم به شرایط اون کودک برسیم یا مددکاریو می‌شناسیم که اون کودک رو بهشون معرفی کنیم حتما باید این کارو انجام بدیم

 خیلی وقت‌ها شده که این اتفاقات و این معرفی ها باعث بهبود زندگی این کودکان شده 

 نباید بگیم  

حالا اینکه کار من نیست که یا مددکارا هستن خودشون یا این همه کودک کاروجود داره مگه من یه نفره می‌تونم چه تاثیری  داشته باشم

آرزو:

دقیقاً این خیلی بده که ما بگیم خب من چه تاثیری می‌تونم داشته باشم ما قطعاً موثرترین فرد  توی زندگی اون می تونیم باشیم حتی خیلی وقتا بیشتر از اون چیزی که تصورش  میکنیم

بزار یه داستانی برات بگم 

شاعری بود که در یک کلبه کنار ساحل  زندگی می‌کرد و عادت داشت بعد از ظهرها برای

 پیاده روی به ساحل  بره

اون روز بعد از ظهر که مشغول پیاده رویه روزانش بود فردی رو دید که  کنار موج های ساحل داشت می‌رقصید 

از این که کسی توی اون ساعت مشغول رقصیدن باشه خوشحال میشه و میره به سمتش 

نزدیکتر که میشه میبینه اون فرد نمی رقصه بلکه مرتب هی خم میشه از روی زمین چیزی رو برمیداره رو پرتاب می کنه تو دریا

از اون فرد پرسید چیکار داری می‌کنی جوون ؟

جوون میگه: جزر و مد شده آب داره میره پایین و ستاره‌های دریایی که موندن رو ساحل امکان داره از بین برن من دارم پرتشون می‌کنم تو آب تا زنده بمونن !

مرد شاعر که این کار رو خیلی بیهوده می‌ دید نتونست جلو خودشو بگیره و به جوون گفت:

پسر می‌دونی چند کیلومتر طول این ساحله و چند میلیون تا ستاره الان قراره از آب بیرون بمون

تو یه نفری چه تاثیری می‌تونی داشته باشی؟

جوون با متانت به حرف‌های  شاعر گوش داد و خم شد و از چلو پای مرد شاعر ستاره ی دریایی رو برداشت و با قدرت به پشت موج های دریا  پرتاب کرد و گفت : 

برای این یکی تاثیر داشت!

اون شب مرد شاعر هرچی با خودش کلنجار رفت نتونست برگرده  خونه و کنار اون  جوون تا صبح مشغول پرت کردن ستاره‌های دریایی شد

این حکایت همه ی ماست خیلی وقت‌ها ما شاید نتونیم برای کل دنیا  موثر باشیم ولی قطعاً می‌تونیم برای یک فرد تاثیر شگفت انگیزی رو داشته باشیم

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]