1432: 1432- سکوت خدا

دلگرمی
دلگرمی
1432: 1432- سکوت خدا
Loading
/

دلگرمی

موضوع : سکوت خدا

 

سلام سلامی پر از محبت به شما خوبان. امیدوارم هرجا که هستین خوب و خوش و سلامت باشین. با قسمتی دیگر از برنامه دلگرمی در خدمت شما هستم خوشحال میشم که با برنامه امروز ما همراه باشید چون میخوایم در مورد سکوت خدا در مواقع بحرانی صحبت کنیم برنامه امروز همراه باشید

موزیک

سکوت گاهی دلنشین اما گاهی برای ما میتونه ترسناک باشه اما وحشتناک تر از اون زمانی که خدا در بحران های زندگی ما سکوت میکنه اونجاست که شک و ترس در دل ما راه پیدا می کند زمان هایی که چیزی مثل خوره به جونت میافته و دائم با خودت میگی من چه کاربدی کردم که دیگه صدایی از خدا نمی شنوم خداوندا فقط به من بگو من چه کار اشتباهی کردم فقط کلمه ای با من حرف بزن فقط نشونم بده حتی یک نشونه کوچیک اما لطفاً سکوت نکن. خدایا یه چیزی بگو. زمان هایی که بیشتر از از هر موقع دیگه نیاز داریم که خدا معجزه ای کنه و ما رو عبور بده. اما هر چقدر خدا رو صدا میزنی بازهم جوابت سکوته. خودم برای سال های متوالی در این شرایط قرار داشتم انگار همه درها به روی من بسته شده بود و من دائم با اشک و التماس از خدا میخواستم که فقط حضورش رو برمن نمایان کنه اما انگار درهای آسمان هم به روی من بسته شده بود این زجر آور ترین برهه زندگی من بود. یادمه دائم در دعاهام به خدا التماس میکردم که فقط چیزی بگو. گاهی با خودم فکر میکردم حتماً مرتکب گناه یا اشتباه شدم که صدای خدا رو نمی شنوم. گاهی هم گله مند بودم که چرا من؟ چرا این همه بلا باید سر من بیاد؟ من که از نظر خودم کار اشتباهی مرتکب نشدم. تو اون روزها احساسات مختلف و متناقضی رو تجربه کردم تا اینکه بالاخره به یک ثبات رسیدم. وقتی به دقت کتاب مقدس رو میخوندم متوجه شدم که خدا در زندگی مردان و زنان ایمان هم در برهه ای سکوت اختیار کرده. وقتی فهمیدم که فقط من در این شرایط نبودم این به من امید داد و فهمیدم سکوت هم یکی از روش های خداست. من بعد از اون سکوت طولانی خداوند خیلی تغییر کردم خیلی در ایمانم پخته تر شدم صبر و تحمل م نسبت به قبل قابل قیاس نبود و درک من از مسائل خیلی عمیق تر شد بله خدا سکوت میکنه چون از سکوت هدفی برای ما داره. اجازه بدید به زندگی مردی در کتاب مقدس نگاهی بندازیم. راستش زمانیکه آسمان زندگی من در سکوت بود زندگی این مرد من رو جذب خودش کرد. احتمالاً حدس زدید که این مرد ایوب هست. ایوب در زمان خودش مرد کامل و صالحی بود و همه از اون به نیک نامی یاد می کردند

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]

1431: 1431- احساسات آسیب دیده

دلگرمی
دلگرمی
1431: 1431- احساسات آسیب دیده
Loading
/

 

 درود فراوان بر شما خوبان. شما به برنامه دلگرمی گوش میکنید. برنامه ای که با هدفِ دادن امید و دلگرمی به قلب های شما عزیزان تهیه شده و امیدوارم که این سری برنامه ها باعث برکت شما باشه. من مژگان هستم و خوشحالم که امروز هم از طریق این برنامه در خدمت شما خواهم بود. امروز قراره در مورد احساسات آسیب دیده صحبت کنیم. پس شما رو تشویق می کنم که با این برنامه همراه باشید

 موزیک

 اگر شما تنه قطع شده یک درخت رو دیده باشین شیار هایی رو در اون می بینید که هر کدوم از این شیارها نشان دهنده یک سال از عمر درخته که حتی محققان گفتن که این شیارها حتی میتونه نشون بده که اون سال پر بارون بوده یا نه؟ یا صاعقه به درخت برخورد کرده؟ و غیره. به همین شکل احساسات ما هم همینطور هست. ما هم بر قلب و احساسات مون زخمهایی داریم که نشون دهنده تجربیات مختلف ما در گذشته است. همه ما فراز و نشیب های مختلفی رو در زندگی تجربه کردیم و میکنیم. اگرچه تجربیات هیچ کدوم از ما شبیه هم نیست اما یک چیز مسلم اینه که هر کدوم از ما توی یه مرحله از زندگی مون با چالش ها آسیب ها شکست ها روبرو شدیم یا خواهیم شد. و بعد آثار مخرب اونها رو درون خودمون احساس می کنیم. ما انسان ها با انواع دردها در زندگی  دست و پنجه نرم میکنیم و گاهی نیاز به کمک داریم تا در مسیر سلامت درونی خودمون به درستی هدایت بشیم. یکی از شایعترین انواع احساسات آسیب دیده، احساس بی ارزشی هست. احساسی مداوم که حس بی کفایتی، حقارت و اضطراب رو درما به وجود میاره. نجوایی درونی که دائم میگه من آدم خوبی نیستم، من مادر خوبی نیستم، من پدر خوبی نیستم، اصلا من هیچی نیستم، هیچکس منو دوست نداره، هرکاری می کنم اشتباهه.

 احساس طرد شدگی، احساس حقارت، احساس گناه و احساس ترس عمیق ترین احساساتی هستن که میتونن جراحت زیادی بر روح ما وارد کنن. دشمن ما شیطان در میانه دردها و رنج های ما به دنبال فرصت هست تا ضربه ای مهلک به ما بزنه و مارو از پا دربیاره. اولین کاری که با ما میکنه اینه که عزت نفس ما رو تضعیف میکنه تا مارو دربند خودش نگه داره و از آزادی و شفای خدا محروم کنه. اجازه بدید داستانی در این مورد براتون تعریف کنم خودم سالها پیش از این داستان خیلی برکت گرفتم.

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]

1430: 1430- بهانه

دلگرمی
دلگرمی
1430: 1430- بهانه
Loading
/

 

 درود خداوند بر شما همراهان گرامی امیدوارم هرجای این این کره خاکی که هستین خوب و خوش و سلامت باشین مژگان هستم و با یک قسمت دیگه از برنامه دلگرمی در خدمت شما خواهم بود امیدوارم که برنامه امروز ما برای تو دوست عزیز مفید واقع بشه پس با برنامه امروز ما همراه باشید

 موزیک

 تا حالا کسی رو دیدین که برای شکست ها و ناکامی های زندگیش دائم بهانه تراشی میکنه و همش دنبال مقصر میگرده این افراد نسبت به خودشون حس قربانی بودن دارند خودم هم سال های سال این احساس رو به دوش میکشیدم به نوعی برای انتخابات اشتباه و تجربیات تلخ زندگیم به دنبال مقصر می گشتم و گاهی با خودم میگفتم چقدر من بد شانسم تا اینکه مسیح خداوند شفای خودش رو در من جاری کرد و درس های بزرگی به من داد من امروز یاد گرفتم که قبل از هر تصمیم گیری تا اراده خدا رو دریافت نکردم قدمی بر ندارم همچنین یاد گرفتم که گاهی خدا اجازه میده که ما در شرایط سخت قرار بگیریم تا اون چیزی رو در ماه تغییر بده اتفاقاً در کتاب مقدس هم مردی هست که ۳۸ سال بیمار بود این مرد سالهای زیادی از زندگی درد بارش رو در کنار استخری گذرانیده بود که آب اون شفا بخش بود و بیماران زیادی در اونجا شفا پیدا کرده بودند دقت کنید که اون برای شفا گرفتن تقریباً ۳۸ سال زجر کشیده بود و هر روز امیدش این بود که کسی پیدا بشه که اون رو در استخر بندازد تا شفا پیدا کنه کاری که خیلی از ماها در زندگی انجام میدیم یعنی امید بستن و تکیه کردن به دیگران به امید نجات

  روزی عیسای مسیح که از آنجا عبور می کرد مستقیم به سمت این مرد رفت و ازش سوال کرد آیا می خواهی خوب و سالم شوی ما انتظار داشتیم که اون مرد با هیجان خاصی بگه بله البته که می خوام شفا پیدا کنم ولی در عوض اون مرد شروع کرد به بهانه آوردن که من کسی رو ندارم من بدبختم من تنهام هیچکس نیست که من رو داخل حوض بندازه چقدر من بیچاره م انگار برای هیچکس ارزشی ندارم این جمله ها برای شما آشنا نیست اما عیسای مسیح با وجود بهانه هایی که اون مرد آورد و نشون داد که تکیه اش بیشتر بر انسان هست تا خدا اما او با کلامش اون مرد رو شفا داد چون خدای فیض و رحمت است و نگاهش لبریز از شفقت و مهربانی عزیزان پدر آسمانی ما قادر مطلق و دانای مطلق است اون از تمام مشکلات روحی و جسمی ما بیشتر از هر کسی آگاهه

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]

1429: 1429- معجزه

دلگرمی
دلگرمی
1429: 1429- معجزه
Loading
/

دلگرمی

موضوع : معجزه

 

تا حالا تو شرایطی قرار گرفتیم که با خودتون بگین فقط یک معجزه میتونه همه چیز رو تغییر بده اگر تو این شرایط قرار دارین برنامه امروز ما رو دنبال کنید تا از زندگی اشخاصی بشنویم که از این شرایط عبور کردن

موزیک

درود بر شما همراهان گرامی برنامه دلگرمی خوش اومدین مژگان هستم و خوشحالم که امروز هم دقایقی رو در خدمت شما خواهم بود

چند سال پیش یکی از دوستام تعریف میکرد که تو دوران پناهندگی روزهایی رو میگذروندن که تو سختی زیادی قرار داشتن. دوتا بچه کوچیک داشت و صاحب خونه تو سرمای زمستون میخواست اونها رو از خونش بلند کنه و خونش رو بفروشه. دوستم میگفت تازه ما ۳ تا کرایه خونه ام به صاحب خونه بدهکار بودیم. اصلا مونده بودیم چطور در عرض دو هفته باید این هزینه گزافو پرداخت کنیم. خلاصه میگه که توی اون روزها فقط دست به دعا بودیم و از خدا می خواستیم که معجزه کنه و ما رو از این شرایط نجات بده. یه روز یک مشتری برای بازدید از خونه میاد و وقتی شرایط سخت اونها رو میبینه سخت متاثر میشه وقتی که از خونه بیرون رفتن یک ساعت بعد برگشتن و فقط تا ده دقیقه این زن و شوهر خَیِر مشما های خرید رو از پایین به خونه اونا می آوردن. دوستم میگفت حیرت زده جلوی در ایستاده بودم و از دیدن این حجم از محبت خدا و محبت این زن و شوهر مسن خشکم زده بود. اونا هر چیزی که فکرشو کنی برای ما خرید بودن و حتی فردای آن روز هم با چند کیسه لباس به خونه ما اومدن. هفته بعد خونه ما به فروش رفت و صاحب خونه اون سه تا کرایه رو به ما بخشید. و ما هم یه خونه با موقعیت خیلی بهتر برامون مهیا شد

 بله عزیزان وقتی که ما در طوفان ها و سختی های زندگی توکل و اعتماد مونو در خدا قرار میدیم اونوقته که شاهد معجزات عظیمش خواهیم بود. داستان دوستم منو به یاد زنی در کتاب مقدس میندازه زنی که به تازگی بیوه شده بود و به خاطر بدهی همسرش طلبکارها می خواستند پسرهاشو به عنوان برده ازش بگیرن. اما این زن هم مثل دوست من از خدا طلب کمک میکنه و بعد به سراغ نبی خدا الیشع میره

و بهش میگه تو میدونی که همسر من مرد خدا ترسی بود، اما حالا اون مرده و ما گرفتاره طلبکارها شدیم و اینها می خوان که پسرهای منو ازم بگیرن.

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]

1428: 1428- فریبکاری

دلگرمی
دلگرمی
1428: 1428- فریبکاری
Loading
/

 درود خداوند بر شما همراهان گرامی. شما به برنامه دلگرمی گوش می کنین. مژگان هستم و خوشحالم که از طریق این برنامه دقایقی رو با شما خواهم بود. امروز در این برنامه قراره در مورد فریبکاری صحبت کنیم. با برنامه امروز ما همراه باشید

 

 موزیک

 

 تا حالا شده در اطراف تون کسانی رو ببینید که با فریبکاری، با کارهای نادرست، با اشتباهات بزرگ و یا حتی فساد اخلاقی، به نظر افراد موفقی بیان؟؟ من به شخصه افراد زیادی رو دیدم که با ناراستی به مدارج بالایی از موفقیت دست پیدا کردن. حتی در کلیسا کسانی رو دیدم که اشتباهات بزرگی دارند اما در عین حال در زندگی و خدمت موفق به نظر میان. خیلی اوقات با ناراحتی در دعاهام به خدا میگفتم خدایا تو که میدونی این شخص چقدر اشتباهات بزرگی داره و چقدر به دیگران در این جایگاه آسیب میرسونه پس چرا اجازه میدی در این جایگاه باقی بمونه؟ چرا به نظر میاد که افراد فریبکار موفق تر از افراد درستکار هستند؟

این جمله ها برای شما آشنا نیستند؟ میدونین.. یعقوب نمونه خوبی از کسانی هست که قواعد اخلاقی رو زیر پا میزارن ولی به خاطر دعوتی که تو زندگی دارن شاهد موفقیت هستن.

یعقوب پسر اسحاق بود و حتی معنی اسم اون هم فریبکار بود. عملاً تو زندگیش موقعیت برادرش رو دزدید و سر برادر و پدرش رو کلاه گذاشت. اون با فریب، حق نخست زادگی برادرش رو دزدید. در واقع جاه‌طلبی جایگزین دید روحانی اون شد.

بعضی مواقع ما به خاطر تاخیر در انجام وعده های خدا عصبی میشیم، چون میخوایم همه چیز فوری و به هر قیمتی انجام بشه. و اینجاست که ممکنه دست به عمل اشتباهی بزنیم. درست مثل یعقوب. او با همدستی مادرش خودش رو به شکله برادرش عیسو درآورد چون اسحاق به شدت بیمار بود و چشماش تار شده بود. و نمیتونست خوب تشخیص بده. یعقوب با فریبکاری به جای عیسو نزد پدرش رفت و پدرش هم اون رو برکت داد.

راستش هضم کردن این موضوع یکم دشواره… آدم دروغ بگه، فریب کاری کنه، اونوقت برکت هم بگیره!!! البته درسته که برکت ارزشمندی به سوی اون سرازیر شد، اما این به این معنا نبود که خدا فریبکاری اون رو نادیده بگیره. شاید افراد با ناراستی و تقلب بتونن میانبر بزنن و پیشرفت‌هایی بکنن ولی سرانجام محصول تلخی که کاشتن رو درو خواهند کرد. یعقوب در قبال پدر و برادرش با فریبکاری عمل کرد و محصول عمل خودش رو به صورت خیانت و تقلب دیگران در قبال خودش درو کرد. وقتی که یعقوب از دست برادرش فرار کرد به سرزمینی دور نزد دایی خودش ساکن شد و دیری نگذشت که عاشق و شیدای دختر کوچیکه دایی ش، به اسم راحیل شد. وقتی راحیل رو از دایی خودش خواستگاری کرد، پدر راحیل این شرط رو گذاشت که یعقوب باید هفت سال برای اون کار کنه و بعد از هفت سال میتونه با راحیل ازدواج کنه. یعقوب قبول کرد و هفت سال برای دایی ش کار کرد اما… شب عروسی فهمید که لابان یعنی داییش، دخترِ بزرگش لیه رو به او داده. پس یعقوب مجبور شد هفت سال دیگه کار کنه تا زن محبوبش رو بدست بیاره. جالبه یعقوبِ فریبکار حالا از کس دیگه ای فریب میخوره. در واقع اون چیزی رو که کاشته بود درو کرد.

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]

1427: 1427- شنا خلاف جریان آب

دلگرمی
دلگرمی
1427: 1427- شنا خلاف جریان آب
Loading
/

 

 مثل کبریت کشیدن در باد

 زندگی دشوار است…

من خلاف جهت آب شنا کردن را

 مثل یک معجزه باور دارم!!

آخرین دانه کبریتم را

می کشم در این باد

 هرچه بادا باد!!!

 

موزیک

 درود بر شما همراهان گرامی به برنامه دلگرمی خوش اومدین. مژگان هستم و خوشحالم که از طریق این برنامه با شما خواهم بود. شعری که در اول برنامه شنیدین از سهراب سپهری عزیز بود. گاهی اوقات اطاعت از خدا و انجام کار درست تو این دنیای پر از گناه مثل شنا کردن بر خلاف آب رودخونه سخت و طاقت فرسا می‌شه. دکتر علی شریعتی یه جمله زیبایی داشتند که می‌گفت: برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه قدرت و جرات لازم است وگرنه هر ماهی مرده‌ای هم می‌تواند از طرف جریان آب حرکت کنه. واقعیت همینه!!! این کار نیاز به جرات و شهامت زیادی داره.

برای خود من در زندگی بارها و بارها پیش اومده که بخوام بر خلاف آب رودخانه حرکت کنم. گاهی موفق شدم و گاهی هم شکست خوردم. اما بعضی جاها باید این جسارت رو داشته باشیم. مثلاً روزهایی رو در ایران به خاطر میارم که تازه به مسیح ایمان آورده بودم اون روزا روزای سختی برام بود. تمام اطرافیانم غیر ایماندار بودن و انجام بعضی کارها برخلاف اعتقاد جدید من بود و من در اون شرایط دو راه داشتم یا باید سازش می‌کردم و اجازه می‌دادم ترس‌هام به من غلبه کنه یا باید روی اعتقادم می ایستادم و از کلام خدا پیروی می‌کردم و این کار برای من درست مثل شنا کردن بر خلاف جهت آب رودخانه بود. خوشبختانه من با وجود ترس‌های بسیارم حتی با وجود طرد شدن از سمت دوستان و خانواده اما، روی اعتقادم ایستادم و خداوند هم در این مسیر من رو بسیار برکت داد و آرامش و تسلی ش بر من قرار داد.

موزیک

ما در کتاب مقدس هم مردی رو می‌بینیم که روی اعتقاداتش ایستاد و همرنگ جماعت نشد و در نتیجه اون و خانواده‌اش از یک بلای مهلک نجات پیدا کردن…. و اون شخص کسی نبود جز نوح… اون در دوره‌ای زندگی می‌کرد که پلیدی همه جا رو فرا گرفته بود و همه مردم اطرافش فاسد بودن و هیچکس در بین اون‌ها به خدای حقیقی اعتقادی نداشت. طوریکه خدا از آفرینش انسان متاسف و محزون میشه. زندگی در چنین محیطی فراتر از تصور سخت و دردناکه. و قابل حدسِ که نوح و خانواده اش احتمالا خیلی تنها و طرد شده بودن. اما کلام خدا میگه که نوح مرد پرهیزکاری بود و زندگی مطیعانه و رابطه نزدیکی با خداوند داشت. و خدا هم اونو مورد لطف خودش قرار میده. علیرغم افزایش روزافزون شرارت بر روی زمین یک مرد متمایز وجود داشت که روی اعتقاداتش ایستاده بود و حتی با وجود تنها ماندن و طرد شدن باز هم به کار درست ادامه داد پس لطف خدای متعال شمل حال او شد. خداوند تصمیم داشت تا همه انسان ها رو برای شرارت شون تنبیه و نابود کنه به جز… خانواده نوح که در راستی ایستاده بودند

پس خداوند نقشه شو برای نوح بازگو میکنه و ازش میخاد که یک کشتی غول پیکر بسازه. اون هم تو مکانی که به دریا نزدیک نیست!!! اما نوح چنان اعتمادی به خدا داشت که بی چون و چرا و بدون هیچ سوالی اطاعت کرد. مطمئناً مردم اون زمان نوح و خانواده‌اش را افرادی کوته فکر و نادان میدانستند و موقعی که اون‌ها کشتی رو می‌ساختند بدون تردید نه تنها مورد تمسخر قرار می‌گرفتن بلکه اونا رو تهدید هم می‌کردند. اون‌ها تلاش های نوح رو ابلهانه می‌دیدند نمی‌تونستند درک کنند که چرا نوح این همه وقت و انرژیشو برای این کار هدر میده  و با خشونت باهاشون رفتار می‌کردن

 نوح با مسئولیت سنگینی روبرو بود این کشتی یه کشتی معمولی نبود نه خمیدگی و انحنایی داشت و نه سکان. بیشتر شبیه یک جعبه بزرگ بود و تقریباً به اندازه یک زمین فوتبال طول داشت.. می‌تونید تصور کنید که چقدر این کار سخت و طاقت فرسا بود؟! تازه ساختن این کشتی یه ماه و دو ماه نبود ده‌ها سال طول کشید تا کاملاً ساخته بشه اون‌ها باید درختان رو قطع می‌کردند و چوب‌های بریده شده رو تراش می‌دادند باید قیر درست می‌کردند و تمام کارهای جزئی دیگش سال‌ها یکی بعد از دیگری می‌گذشت و کشتی کم کم شکل می‌گرفت چیزی که برای من جالبه اینه که چطور نور در طی این همه سال ناامید و دلسرد نشد و سرسختانه به کارش ادامه می‌داد نه تنها خودش بلکه تمام اعضای خانواده‌اش و حتی عروس‌ها. به علاوه کار نوح به همین جا ختم نمی‌شد بلکه اون باید با شهامتِ تمام به جامعه شریر و خدا نشناس آن زمان هشدار می‌داد که از راه‌های زشت و پلیدشان بازگردند. هرچند که مردم اون زمان چنان غرق در گناه بودند که هشدارهای نوح رو نادیده گرفتند، اما نوح و خانواده‌اش هیچ وقت ناامید نشدند. اون‌ها با صبر و پایداری و با قلبی مطیع به ساختن کشتی ادامه دادند. و ثمرش رو هم دیدندو از طوفان مهلک جون سالم به در بردن

موزیک

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]

1426: 1426- تلافی

دلگرمی
دلگرمی
1426: 1426- تلافی
Loading
/

 

تا حالا تو زندگی با آبروت بازی شده بهت ظلم شده کسی پول تو خورده در حقت بی عدالتی کرده شده که توی کاری استحقاق دریافت پاداش داشته باشی اما با پارتی بازی به شخص بی لیاقت داده باشنش تا حالا مورد تبعیض قرار گرفتین خوب تو این شرایط اولین میلی که در ما ایجاد میشه اینه که دوست داریم اون بلایی که سرم آوردن سر خودشون بیاد و این حس رو تجربه کنن با برنامه امروز ما همراه باشید تا قدری در مورد تلافی کردن صحبت کنیم

موزیک

درود بر شما همراهان گرامی خوشحالم که با برنامه امروز ما همراه هستین همونطور که اول برنامه گفتم موضوع برنامه امروز ما تلافی کردن هست که فکر کنم همه ما آدما به طرق های مختلف تجربش کردیم وقتی از سمت کسی یا کسانی مورد ظلم قرار می گیریم اولین واکنش ما خشم هست و این طبیعیه ولی در اینجا عکسهای عمل ما خیلی مهمه در واقع ما دوتا راه داری یا شخص و به خدا بسپاریم تا خدا عدالتش جاری کنه یا خودمون نقشه میکشیم که چطور یه بلایی سره اون شخص بیاریم میدونین به اعتقاد من انتقام یا تلافی کردن مثل یک چاقوی بی دسته میمونه که وقتی تو دست میگیری که یه نفر رو باهاش زخمی کنی اول دست خودت زخمی میشه در واقع شخصی که در فکر انتقام و تلافی کردن هست این مسئله خیلی ذهنش رو درگیر میکنه وقتی که توی ذهنت تلخی بکاری خشم درو می کنی عصبانیت درو می کنی  بیماری‌های جسمی درو می کنی این تلخی و خشم از درون مثل خوره وجودت رو میخوره و بعد تو اونو به خانواده و اطرافیان و عزیزانت انتقال میدی شاید اصلاً آن طرف راحت داره زندگیشو میکنه و ککش هم نمیگزه ولی تو قبل از اینکه به اون ضرر بزنی به خودت و عزیزانت آسیب زدی و جالب اینجاست ست که اکثراً فکر میکنن انتقام حالشون رو خوب میکنه اما آیا این واقعیت داره واقعاً کسی رو دیدین که با انتقام حالش خوب بشه میدونین وقتی اشخاصی که انتقام گرفتن رو مورد بررسی قرار دادن و متوجه شدن که این افراد نه تنها حال دلشون خوب نشد که بدتر هم شد تازه حس محکومیت هم روی دوششون سنگینی میکنه می خوام یه داستان براتون تعریف کنم داستان کشاورزی که یک مزرعه بزرگ گندم داشت موقع برداشت محصول بود شبی از شبها روباهی وارد گندم زار شد و بخش کوچکی از مزرعه رو لگد مال کرد و به کشاورز کمی ضرر زد پیرمرد که حسابی عصبانی شده بود تصمیم به انتقام از روباه گرفت بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و مقداری پوشال رو به روغن آغشته کرد و به دوم روباه بست و آتیش زد روباه همینطور که می سوخت به این طرف اون طرف می دوید و کشاورز هم به دنبالش میتونین حدس بزنین چه اتفاقی افتاد تو این تعقیب و گریز تمام مزرعه سوخت و خاکستر شد بله عزیزان گاهی آتیش انتقام دامن خود ما رو میگیره حالا شاید وقتی اسم انتقام یا تلافی کردن میاد توی ذهنتون یاد ضرب و شتم یا کارهای خیلی بزرگ می‌افتین و میگین نه من هیچ وقت همچین کاری نمیکنم اما اگر روی رفتارامون دقیق بشیم میبینیم که خیلی جاها ما هم انتقام گرفتیم مثلاً

مثلاً شخصی پشت سر ما به دروغ حرف زده و وقتی به گوش ما میرسه خونمون به جوش میاد و حسابی عصبانی میشیم این عصبانیت مثل خوره به جون ما میوفته پس ما هم خیلی نامحسوس با چند نفر پشت سر اون شخص حرف میزنیم تا اونو تو ذهن بقیه خراب کنیم اگر صادقانه بخواهیم فکر می کنیم این حرکت ما در واقع تلافی کردن و انتقام گرفتن در کتاب عبرانیان بابت ده آیه ۳۰ خداوند اینطور میگه انتقام از آن من است من هستم که سزا خواهم داد و من قوم خود را داوری خواهم کرد اینجا خدا خیلی واضح میگه این سهم منه اینجا جایی که من باید عمل کنم اما خیلی اوقات ما به صدای خدا گوش نمی کنیم و گاهی انقدر به حس انتقام و تلافی کردن در درونمون خوراک میدیم که به جایی میرسیم که تا انتقاممونو نگیریم دلمون خنک نمیشه در نتیجه وارد حیطه خدا میشیم و به جای خدا عمل می کنیم و بعد که تو دردسر می افتیم میگم خدایا تو کجایی چرا انقدر بلا سر من میاد حالا ممکنه الان با خودتون بگین میدونی فلانی با من چیکار کرده چطور میتونم انقدر راحت ببخشمش اصلاً چرا باید این کارو بکنم میدونین خود من که الان با شما صحبت می کنم خیلی تو زندگیم مورد بی عدالتی و ظلم قرار گرفتم واقعیت اینه که تلافی و انتقام فقط حال خودمونو بدتر میکنه مطمئن باشید که خدا خدای عادلی هست و عدالتش رو در زمانش برقرار میکنه حتی اگر شما نبینید که اون شخص چطور تاوان اشتباهش را پرداخت کرده اما مطمئن باشید هر کسی هر چیزی به کاره همون را درو می کنه اگر بدی درو کنه اگر ظلم درو کنه اگر بی عدالتی درو کنه همون ها رو برداشت میکنه و یک روزی یه جایی تاوانش رو پرداخت میکنه ما باید به جای انتقام خشم رو به خدا تقدیم کنیم به خدا بگید که چقدر عصبانی هستید چقدر دل شکسته هستید و از خدا بخواهید تا اون عمل بکنه ما نبا

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]

1425: 1425- سخن سنجیده

دلگرمی
دلگرمی
1425: 1425- سخن سنجیده
Loading
/

 سلام سلامی پر از محبت به شما عزیزان خداوند به قسمتی دیگر از برنامه دلگرمی خوش اومدین و دعای من این هست که از این برنامه برکت بگیرید امروز قراره در مورد سخن سنجیده صحبت کنیم پس با برنامه امروز ما همراه باشید

 موزیک

 حتما برای شما هم پیش اومده که حرفی زدید که خیلی زود از گفتن اون پشیمون شدید و خواستید فوراً اون رو پس بگیرید اما دیگه کار از کار گذشته

 بدون شک برای همه ما دست کم یک بار این اتفاق افتاده چون این طبیعت بشره که گاهی از روی احساسات و بدون فکر چیزی بگه که بعد پشیمون بشه

 یادم میاد چند سال پیش روزی برای خرید به بازار رفته بودم همینطور که رد میشدم دیدم که یک مغازه تخفیف های خوبی گذاشته از این اجناس تخفیفی من یک گردنبد خیلی زیبا پیدا کردم که جنسش هم عالی بود و قیمتش هم خیلی مناسب بود اونو خریدم و تمام مدت هم با ذوق و شوق بهش نگاه می کردم و از خریدم خوشحال بودم وقتی توی یک مغازه دیگه داشتم می چرخیدم به طور اتفاقی یکی از دوستانم رو دیدم یکم که صحبت کردیم چشمش به گردنبد من افتاد و خیلی از اون خوشش اومد من یک دفعه بهش گفتم میخوای برای تو باشه من میرم یکی دیگه میخرم اما باور کنید زمانی که نصف جمله رو گفته بودم از حرفم پشیمون شدم و استرس تمام وجودم را گرفت اما خوب خیلی دیر شده بود پس مجبور شدم گردنبد عزیزم رو بدم و با عجله به سمت اون مغازه دویدم اما خبری از اون مدل گردنبد نبود من اون روز گردنبد محبوبم رو از دست دادم اما به جاش درس بزرگی گرفتم یاد گرفتم که قبل از صحبت کردن باید به قول قدیمی ها حرفم را مزه مزه کنم باید قبل از حرف زدن به عواقبش فکر کنم

در کتاب امثال سلیمان یک آیه زیبا هست که من به شخصه خیلی دوستش دارم میگه سخن سنجیده مثل سیب طلاس در سینی نقره چقدر زیبا سلیمان یعنی شخصی که این آیه رو با هدایت روح القدس نوشته خودش زمانی با یک حرف سنجیده زندگی خودش و یک ملت رو تغییر داد یک روز خدا از سلیمان سوال کرد که میخوای چه چیزی به تو بدم سلیمان اول خداروشکر میکنه برای محبت عظیمش که اجازه داد پادشاه قومش باشه و بعد از خدا طلب حکمت و معرفت میکنه تا بتونه قوم رو به درستی حکمرانی کنه و خداوند به اون میگه به خاطر اینکه از من مال و ثروت و شوکت یا جان دشمنانت رو نطلبیدی و حتی عمر دراز از من نخواستی بلکه حکمت و معرفت ازم خواستی تا قوم من رو هدایت و رهبری کنی پس من چنان مال و ثروت و شوکت به تو می بخشم که هیچ پادشاهی مثل تو از آن برخوردار نبوده و نخواهد بود

بله عزیزان می بینیم که یک شخص با کلام و سخن سنجیده چطور باعث برکت در زندگی خودش و دیگران میشه در ادامه میخوام داستان کسی رو تعریف کنم که با حرف نسنجیده چطور خودش رو و خانواده اش رو بدبخت میکنه 

موزیک

  همونطور که گفتم قراره داستان شخصی رو براتون تعریف کنم که با یک حرف نسنجیده یک فاجعه به بار میاره در زمان داوران شخصی بود یفتاح نام در آن زمان بعد از اینکه یفتاح داور اسرائیل شد  برای خدا نذر کرد و گفت ای خداوند اگر عمونیان را به دست من تسلیم کنی وقتی که سلامت به خانه برگردم هرچه از در خانه ام به استقبال من بیرون آید از آن تو خواهد بود من آن را به عنوان قربانی تمام‌سوز تقدیم خواهم کرد

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]

1424: 1424- خدای وفادار

دلگرمی
دلگرمی
1424: 1424- خدای وفادار
Loading
/

درود بر شما همراهان عزیز به برنامه دلگرمی خوش اومدین مژگان هستم و خیلی خوشحالم که امروز از طریق این برنامه با شما عزیزان خواهم بود

تا حالا شده کسی یا کسانی اعتقادات قلبی شما رو نادیده بگیرند بی‌ارزش به حساب بیارند آیا شده در اوضاع و شرایط بحرانی ایمان و باور شما به سخره گرفته بشه یا حتی تحقیر بشه اگر اینطوره برنامه امروز برای شماست با ما همراه باشید

موزیک

یادم میاد سال‌ها پیش همسرم جایی کار می‌کرد که صاحب کارش مردی مستبد و زورگو بود اون از اعتقاد همسرم یعنی از مسیحی بودن اون باخبر بود و گاه و بیگاه سر این موضوع چالش هایی به وجود می‌آورد اونو اذیت می‌کرد همسرم سوال‌های زیادی تو اون شرایط سخت به کار کردن ادامه داد تا اینکه یک روز چالش بزرگی بین همسرم و صاحب کارش ایجاد می‌شه و صاحب کار بعد از کلی اهانت و توهین به شخصیت و اعتقاد همسرم اونو اخراج کرد و بهش گفت مگه نگفتی که خدای تو خدای محبته پس برو به اون بگو که خرج زن و بچه‌تو بده و برات کار پیدا کنه به این ترتیب همسر من بیکار شد و حتی صاحب کارش حقوق اون ماهش رو هم پرداخت نکرد با وجود دو بچه کوچیک شرایط وحشتناکی داشتیم و نمی‌دونستیم چه کار باید بکنیم بعد از چند هفته فشار مالی از یک طرف و فشار روحی و روانی از طرف دیگه عرصه رو برای ما تنگ کرده بود اون روز رو به خوبی به خاطر دارم هر دو با دلی شکسته نزد خداوند زانو زدیم و شروع به دعا کردیم و از خدا خواستیم که عدالتش رو جاری کنه و راهی رو برای ما باز کنه تو همون حالت حضور خدا رو با تمام وجود حس کردم و آرامش عجیب در قلب من جاری شد نه تنها من بلکه همسرم هم همین حس رو داشت فردای اون روز به طرز معجزه آسایی کاری بسیار عالی  در شهر دیگه‌ای مهیا شد و ما که پول جابجایی نداشتیم با معجزه خداوند پولی برامون مهیا شد که فراتر از تصورمون بود و ما به شهر دیگه‌ای نقل مکان کردیم و همسرم تا به امروز در اون شرکت کار می‌کنه و اتفاقاً صاحب کار خیلی خوبی هم داره بله عزیزان خدای ما خدای عادل و وفاداره

موزیک

ماجرای همسرم منو به یاد مردی در کتاب مقدس انداخت به اسم حزقیای پادشاه اون پادشاه قوم یهودا بود پادشاهی خوب و عادل و خداشناس از قضا روزی پادشاه قوم آشور یعنی سنهاریب پادشاه و مردم یهودا رو به خاطر ایمان به یهوه خدای حقیقی به سخره می‌گیره و شروع به تهدید می‌کنه میگه نشنیدین که آشوریان بقیه قوم‌ها رو با تمام خدایانشون از بین بردند و از دست خدایانشون هم هیچ کاری بر نیومده پس شما هم به خدای خودتون دل خوش نکنید چون توکلتون بیخود و پوچه حزقیا بعد از شنیدن و خوندن این نامه تهدیدآمیز به حضور خدا میره و دعا می‌کنه

بعد از دعای اون خداوند با حزقیا صحبت می‌کنه و بهش میگه نترس چون پادشاه آشور هیچ کاری نمی‌تونه انجام بده چون من خداوند خدای قادر مطلق هستم آشور رو به سزای اعمالش می‌رسونم و از شما محافظت کرده نجاتتون می‌بخشم و همون شب فرشته خداوند ۱۸۵ هزار تن از سربازان آشور رو کشت و فردای اون روز وقتی سنهارب پادشاه آشور اجساد رو دید عقب نشینی کرد و چند وقت بعد هم پسرانش پدر خودٍشونو کشتن بله دوستان خداوند گفت و انجام شد اون عدالت خودش رو جاری کرد

موزیک

مزمور 

موزیک

خوب دوست عزیزم تو در چه شرایطی هستی آیا خودت رو در شرایط مشابه می بینی آیا توهین‌های دیگران که باور و اعتقاداتتون رو بی‌ارزش می‌شمارند شما رو آزار میده می‌خوام تشویقتون کنم که برای خداوند و اعتقاداتتون بایستید چون خدا هم برای شما می‌ایسته اما در وقت و زمان خودش عمل می‌کنه دوست عزیزم دعای من برای شما این هست که در تنگی‌ها در حملات در نامهربانی‌ها در ظلم و ستم‌ها همه چیز رو به خدای عادل بسپاریم و ما فقط سهم انسانی خودمون رو انجام بدیم و باقی کارها رو به دستان پرتوان و قادر خداوند بسپاریم

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]

1423: 1423- آرامش در طوفان

دلگرمی
دلگرمی
1423: 1423- آرامش در طوفان
Loading
/

 

درود بی‌کران بر شما شنوندگان گرامی شما به برنامه دلگرمی گوش می‌کنید برنامه‌ای که با هدف بخشیدن امید و دلگرمی به شما تهیه شده من مژگان هستم و بسیار خوشحالم که امروز از طریق این برنامه با شما خواهم بود اکثر ما این روزها به این فکر می‌کنیم که انگار حال دنیا خوب نیست مشکلات در هر نقطه از دنیا به یک صورت بروز پیدا می‌کنه از شرایط سخت کشور عزیزمون ایران گرفته تا پناهندگانی که سال های طولانی در ترکیه گیر افتادند و غیره و غیره اما امروز می‌خوایم بدونیم چطور می‌تونیم در میون این همه مشکل آرامش داشته باشیم پس تشویقتون می‌کنم که با برنامه امروز دلگرمی همراه باشید

 موزیک

 همه ما انسان‌ها به نوعی درگیر مشکلات خودمون هستیم و هر کدوم فکر می‌کنیم که مشکل ما بزرگتر از مشکل دیگری هست و وقتی به آمارها و اخبار سر می‌زنیم انگار حال ما بدتر و بدتر می‌شه تقریباً یک میلیارد و یکصد میلیون نفر در جهان در فقر شدید به سر می‌برند سالانه ۱۴ میلیون کودک در جهان بر اثر گرسنگی جان می‌سپارند کشورها به جان هم افتادند گرچه جنگ سرد پایان یافته اما آتیش جنگ و منازعات منطقه‌ای در همه نقاط جهان زبانه می‌کشه و غیره و غیره حالا سوال اینجاست که در میان این همه فشار و ترس و نگرانی و احساس ناامنی چطور میشه آروم بود یا یه زندگی آروم داشت؟ شما تا حالا از نزدیک دریای طوفانی رو دیدین؟ یا تجربه کردین؟

یادم میاد یکی از اقوامم  سال‌ها  پیش با کشتی به سمت استرالیا حرکت کردند وقتی برام از طوفان‌های اقیانوس تعریف می‌کرد حتی از شنیدنش هم وحشت کرده بودم می‌گفت که وحشتناک‌ترین لحظه‌های زندگیش رو سپری کرده لحظه‌هایی که مرگ رو جلوی چشمانش می‌دید

بارون سیل آسا، رعد و برق‌های وحشتناک و تاریکی عمیق.. باد تقریبا با سرعت ۱۰۰ یا ۱۵۰ کیلومتر در ساعت می‌وزید. امواج نور تا ۱۰ یا ۲۰ متر ارتفاع داشتن. با هر موجی که می‌زد نمی‌دونم چند متر به هوا پرتاب می‌شدیم و بعد آب تمام کشتی رو می‌گرفت. هر کس به یه قسمت از کشتی چسبیده بود و با صدای بلند فریاد می‌کشید، بعضی‌ها با صدای بلند گریه می‌کردن، بعضی‌ها هم از خدا کمک می‌خواستن. کشتی مثل یک قوطی کبریت در دریای پهناور به به این طرف و اون طرف پرتاب می‌شد اما، تصور کنید ۳۰  متر پایین‌تر از سطح دریا آیا طوفانی وجود داشت همه چیز در عمق دریا آروم و بی سر و صدا هست نه صدایی نه نگرانی..

عیسی مسیح برای ما حکم این دریا رو داره. وقتی که در او باشیم طوفان‌های زندگی ما  رو نمی‌بترسونه. احساس ناامنی و نگرانی نمی‌کنیم چون وقتی در او باشیم آرامش اون تمام زندگی ما رو پر می‌سازه. در انجیل یوحنا باب ۱۴ آیه ۲۷ عیسی مسیح اینطور می‌فرماید :”برای شما آرامش به جا می‌گذارم آرامش خود را به شما می‌دهم آنچه من به شما می‌دهم نه چنان است که جهان به شما می‌دهد دل شما مضطرب و هراسان نباشد” عزیزان اراده خدا برای ما داشتن یک زندگی بدون نگرانی و پر از آرامشه. با وجود سختی‌ها و مشکلات و طوفان‌های زندگی خداوند به ما میگه” آرام باش” خدا ما رو دعوت به یک زندگی آروم می‌کنه. ما باید بدونیم که خدا نیکوست و اراده او هم نیکوست اون خدای دانای مطلقه اون می‌دونه داره چه کار می‌کنه اون در وعده‌هاش امینه و دلسوزه. پس وقتی میگه آرام باش باید ایمان داشته باشیم که خدا دستانش در عمله.

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]