شماره: -1080-

موضوع اجتماعی: میانجیگری

موضوع روحانی: حبقوق نبی عبرانی /مردی از دوران باستان با مشکلات امروزی

جمله کلیدی:

اشکهایم را در مَشک خود می‌نهی!/ آیا آنها در دفترِ تو نیست؟

تگ: میاجیگری/واسطه/ پاسخ خداوند/ آشتی / ایمان/ تجربه

آیات: ایوب

۴:۴۰: ۵:۴۲-۶/.. (حبقوق (۲:۲-۴)/ به مزمور (8-11:56

نویسنده: نازنین

گوینده:نازنین و مژگان وآرش

 

نازنین:

درود و صد درود به برنامه زنان امید خوش اومدید. من نازنین هستم و خوشحالم که یه بار دیگه  همراه با شما عزیزان هستیم. به  صدای این بچه‌ها گوش کنید…

مهتاب

: سارا،  زود باش توپمو برگردون، من داشتم باهاش بازی می‌کردم.

سارا

خب که چی حالا الان من دارم باهاش بازی میکنم

مهتاب: تو همیشه اسباب‌بازی‌هامو می‌گیری. این عادلانه نیست.

سارا

گریه ‌کن کوچولو توپتو میخوای! خب، بیا و بگیرش!

مهتاب:

ازت متنفرم! همین حالا بدش به من! من به مامانم می‌گم.

سارا

: می‌خوای منو مجبور کنی؟تو می‌ری و به مامانت می‌گی، چون خیلی ترسویی و نمیتونی رو پای خودت وایستی. گریه‌کن، گریه‌کن…

شکیبا:

آیا تا حالا شده شاهد همچین  بحثی باشید؟ نه تنها بچه‌ها، بلکه بزرگسالان هم دعوا می‌کنن و همدیگرو آزار می‌دن و همدیگرو زخمی می‌کنن. کشورها هم همین کار را می‌کنند… شاید شما هم این کار را بکنید، یا شاید مجبور باشید با آن زندگی کنید.

مژگان: سلام به شما خوبان من هم مژگان هستم و جناب شکیبا  همونطور که میدونید /دوست و مشاور ما هم امروز اینجا با ما هستن  امروز ما قصد داریم درباره مینجیگری صحبت کنیم. خوش آمدید آقای شکیبا.

شکیبا:

 ممنون مژگان جان، و سلام به شما و شنوندگان پر امید.بیاین با این سوال شروع کنیم/ میانجی یا واسطه چه کسیه؟ شخصیه که بین تو گروه یا افرادی قرار داره و سعی می‌کنه که این  دو نفر یا دو گروه را دوباره به هم نزدیک کنه. می‌تونید آنها رو صلح‌ساز  بنامیم/کسانی که صلح برقرار میکنن.

نازنین:

  به نظرم راهه خوبیه – به جای  دیدن دعوا و آسیب دیدن احساسات دیگران،بینشون صلح  ایجاد کنیم.

شکیبا:

 بیایید به مهتاب و سارا برگردیم؛ فکر می‌کنید آنها خودشان می‌تونن مشکلشونو حل کنن؟

نازنین: نه، چون سارا بزرگ‌تره و توپ دست اونه و میتونه زور بگه به نظرم مهتاب به کسی نیاز داره که ازش حمایت کنه. یا فکر می‌کنم کسی بزرگتر از سارا باید بیاید و توپ و بگیره و به مهتاب بده.

مژگان:

 اما این کار باعث دوست شدن دوباره آنها نمی‌شه، مگه نه؟ آنها به کسی نیاز دارن که به آنها کمک کنه تا راه منصفانه‌ای برای به اشتراک گذاشتن توپ پیدا کنن.

شکیبا:

بزرگسالان اغلب خودشون رو در موقعیت‌هایی مپیدا میکنن که نمی‌تونن راهی برای خروج از دعوا ببینن. این تو ازدواج‌ها و خانواده‌ها هم اتفاق می‌افته، نه؟… و در دوستی‌ها… و در روابط کاری. پس چطور می‌تونید به آنها کمک کنید تا دوباره دوست شن؟

نازنین:

فکر می‌کنم آنها اول باید بخوان که مشکلشونو حل کنن/ نه اینکه فقط راه خودشونو برن.  آنها باید به شما اعتماد کنن که منصف باشید و به آنها کمک کنید  تا مشکلشونو حل کنن. پس فرض کنیم آنها حاضرن شما رو به عنوان میانجی قبول کنن – چه قوانینی برای صحبت کردن از طریق مشکل وضع می‌کنید؟

شکیبا:

 مهمه که آنها با یکدیگر با احترام رفتار کنن. این به این معناست که صحبت‌ها توهین‌آمیز نباشه، همدیگرو با القاب دیگه صدا نزنن. آنها باید بدون قطع کردن حرف همدیگه به یکدیگر گوش بدن و بدون داد زدن یا تهدید کردن یا بی‌ادبی صحبت کننن. یه میانجی می‌تونه از آنها بخواد که به قوانینی مثل اینها موافقت کنن و اگر قوانین رو زیر پا گذاشتن، به آنها یادآوری کنه

برای مثال  دوستان نزدیکی دارم که زوج بسیار موقی هم هستن/زیبا شکایت می‌کرد که شوهرش به اندازه کافی به او کمک نمی‌کنه. اول  از شخصی که شکایت داشت – یعنی زیبا- خواستم که صحبت کنه، و کامران همسرش باید گوش میداد  و بعد با کلمات خودش میگفت چه چیزی رو شنیده . نیازی نبود با او موافق باشه، فقط  کافی بود که نشون بده به حرف‌های او گوش داده و احساسات او را درک کرده. وقتی زیبا تایید کرد که او رو درک کرده، نوبت کامران بود که صحبت کنه. او هم ممکن بود شکایاتی داشته باشه! او باید میگفت چه احساسی داره و بعد زیبا هم همین کار و میکرد/آن رو با کلمات خودش بیان میکرد.

و در نهایت من که اونجا میانجی بودم/تونستم فکر هر دوی آنها رو به زبان ساده بیان کنم. گاهی اوقات به این ‘شستشوی زبان’ یا ‘شستن کلمات’ می‌گن؛ بیان کردن واقعیت‌ها به زبان ساده بدون احساسات… بدون کلمات سرزنش‌آمیز و آزاردهنده.

برای مثال، به هر دوی آنها گفتم، ‘پس،  من این را درست فهمیدم؟ …وقتی کامران از سر کار میاد و اولین کاری که میکنه می‌نشینه رادیو گوش میده، وتو کارای خونه یا پخت و پز شام کمک نمی‌کنه، زیبا فکر می‌کنه او متوجه این نیست که اون چقدر کار داره. او احساس آزردگی و عصبانیت می‌کنه.

اما کامران می‌گه که اون بعد از کار خسته اس و نیاز به استراحت داره. اون احساس می‌کنه که زیبا متوجه این نیست که چقدر سخت کار می‌کنه واحساس افسردگی می‌کنه.

مژگان: باشه – وقتی آنها متوجه شدن که په احساسی بعد چه اتفاقی می‌افته؟

شکیبا:

خب، بستگی داره. گاهی اوقات یکی متوجه می‌شه که باید عذرخواهی کنه. گاهی اوقاتم هر دوی آنها باید این کار را بکنن! مثلا بعد از شاف سازی کامران گفت، ‘متاسفم، نمی‌دونستم که با این کار تو همچین  احساسی میکنی. می‌دونم که تو برای ما خیلی سخت کار می‌کنی و منم میخوام به تو کمک کنم – اما نه وقتی که تازه به خانه آمدم و خستم

یا زیبا که آروم تر شده بود گفت ‘منم متاسفم، می‌دونم که تو تمام روز سخت کار می‌کنی و می‌بینم که وقتی به خانه می‌آیی می‌خوای استراحت کنی. اما درست هممون موقعست که من واقعاً به کمکت نیاز دارم.’

معمولاً، وقتی آنها یکدیگر رو درک کنن، می‌تونید با هم کار کنید تا بفهمید مشکل واقعی چیه؟

مسایل فرهنگی هم می تونن تو یک اختلاف اثرگذار باشن. گاهی اوقات یه موضوع مذهبی یا مسایل مربوط به آداب و رسوم و فرهنگ روی یک اختلاف اثرگذار هستند. به همین دلیل باید شناخت لازم رو از پس زمینه های فرهنگی دو طرف پیدا کنیم و ببینیم تو فرهنگ آنها چه راهکارهایی بهتر جواب می ده/که البته

گاهی اوقات عوامل خارجی هم اثرگذار هستن. مثلا تو اختلاف زن و شوهر ممکنه والدین آنها به عنوان عامل خارجی در این اختلاف تأثیرگذار باشن. باید این عواملو شناسایی و کمک کنیم عوامل خارجی اثر کمتری روی موضوع مورد اختلاف داشته باشن.

.

مژگان:

یه جورایی ما فقط انگشت اتهام مون و به سمت طرف مقابل نمیگیریم/میبینیم که مشکل  فقط از اون نیست یا شاید چیزی شبیه به… ما یک مشکل داریم… ما هر دو تو پایان روز خسته ایم، غذا باید پخته شه، بچه‌ها گرسنه و بدخلق شدن، و هر دوی ما به نیازهای خودمون فکر می‌کنیم.

نازنین:

به نظرم این خوبه – آنها دست از سرزنش کردن همدیگه برمیدارن و می‌گن، ‘ما یک مشکل داریم – چطور می‌توانیم با هم اونو حل کنیم؟’

شکیبا:

درسته! و بعد می‌تونید شروع به حل مشکل کنید. میانجی می‌تونه از هر کدام از آنها بپرسه که چه چیزی به آنها کمک می‌کنه،. ما درباره تبادل فکر صحبت می‌کنیم – فقط ارائه ایده‌های زیاد، صرف‌نظر از اینکه چقدر احمقانه یا غیرعملی به نظر برسن. چند ایده خنده‌دارم ممکنه آنها رو بخندونه و بخشی از تنش رو برطرف کنه. اگه تو آن زن بودی، چه پیشنهادی می‌دادی؟

مژگان:

 (نظر شخصی)یا بیایید بچه‌ها رو بخوابونیم/ لباس‌های خوب بپوشیم و با هم برای غذا خوردن بریم بیرون! (خنده)

شکیبا:

 فکر نمی‌کنم این ایده خوبی باشه، نه؟

مژگان:

نه البته که نه – اما ممکنه آنها رو بخندونه.

نازنین: ‘

یا: ‘چطوره که من  بعد از ظهر غذا بپزم و قبل از اینکه شما بیایید خونه به بچه‌ها غذا بدم؟’

شکیبا

در اصل هدف میانجی گری هدف اینه که فرد بی طرفی دو نفر را پای میز مذاکره بیاره و مذاکره رو مدیریت کنه تا دو نفر بتوانن به سازش پایداری برسن. میانجی قرار نیست خودش قضاوت کنه یا راه حلی پیشنهاد بده بلکه می خواد دو نفر مذاکره درستی داشته باشن

میانجی همچنین  باید مشاهده گر خوبی باشه و رفتارها، احساسات و زبان بدن طرفین رو به خوبی ببینه باید استراتژی داشته باشه و تو  موقعیت های مختلف بدونه که چطور می تونه طرفین رو به سمت توافق سوق بده//

مژگان

ممنون از شما آقای شکیبای عزیز که با صبوری و مثل همیشه متال ها و داستاناتون که از تو دل زندگی همه ما سرچشمه میگیره بهمون پیزای جدید یاد دادید که مطمینم یه جای این زندگی حتما ب دردمون میخوره و دونستنش خالی از لطف نیست.

شکیبا: ممنون از شما دوستان عزیز که منو قابل دونستید که اینجا باشم با شما و شنوندگان پر امیدتون//باشه که تمام بانوان کشورم سرشار از امید و زندگی باشن.

نازنین

من که کلی برکت گرفتم/

دوستان عزیز امیدوارم که تا اینجای برنامه برکت گرفته باشید/اگر در مورد این برنامه سوالی داری میتوانید هم اکنون / سوالاتتون را از طریق واتساپ به شماره 0031-638-989898 و یا از طریق وبسایت (با مشخص کردن نام برنامه) برای ما ارسال کنید/ و من و نازنین جان هم یه گلویی تازه کنیم بعد از چند دقیقه استراحت با بخش دوم برنامه در خدمت شما هستیم

 

میان برنامه

مژگان

به برنامه ی خودتون زنان امید خوش اومدید/ تو بخش اول راجع به میاجیگری صحبت کردیم و دیدیم چطور میتونم صلح رو بین یه گروه یا افراد برقرار کنیم/ حالا بیاین ببنیم چطور میتونیم بین ایمان و تجربمون آشتی و صلح برقرار کنیم.امروز میخوایم لز…

حبقوق نبی عبرانی /مردی از دوران باستان با مشکلات امروزی / زندگی و دنیای حبقوق شباهت اندکی با زندگی و دنیای ما داشته صحبت کنیم .علی رغم این تفاوت غیر قابل تصور بین دوران حبقوق و روزگار ما، بین زندگی او با شما یا من او درگیر بسیاری از همان سؤالات روحانی بوده که الان ما با آنها در گیریم و در مهمترین و عمیق ترین سطح تقریباً یکی هستیم

نازنین.

حبقوق نبی تمام این حقایق را در مورد خدا می دونست و به آنها ایمان داشت ولی مشکل این بود که نمی توانست بگه که کدام یک از این امور صرفاً به خاطر وقوع آنها در زندگی و دنیای او حقیقت دارن. به نظر می رسه که شناخت حبقوق از خدا با اتفاقاتی که در اطراف خود می دید در تناقض بود و این نکته موجب پریشانی او میشد همان طور که لایتون فورد مبشر پس از مرگ پسر ۲۲ ساله خودش گفته بود مشکل ما آشتی دادن ایمان ما با تجربه هامونه. شما چگونه یا این مشکل کنار میاید؟

مژگان

حل این مشکل به آسونی و به سرعت امکان پذیرنیست/ حبقوق در اواخر باب اول کتاب خودش به اصطلاح پا در هوا مونده. خدا همه چیز را به فوریت بر او آشکار نکرده ولی پا در هوا ماندن از یک جهت خود نوعی راه حله/ چون تنها تو این حالته که حبقوق می تونه همچننان به کشمکش خودش با خدا ادامه بده. وقتی تجربه های شما ظاهراً در تضاد با ایمانتون قرار می گیره/مثلا دپار مشکل میشید یا بعضی از لحظه ها یا اخبار حاتون و دگرگون میمنه/به خودت میگی ای بابا پس خدا کجاست تو این شرایط/ چرا جوابمو نمیده/ ساده ترین راه اینه که ایمان خودتو رها کنی و با ناامیدی و عصبانیت از خدا روی برگردونی ولی راه بهتر و البته سخت تر اینه که مثل حبقوق با مشکلات دست و پنجه نرم کنید و از ترک ایمان یا انکار تجربه های خودتون سر باز نزنید

نازنبن.

 اینجا یه نکته ی کلیدی وجود داره در تمام مدتی که حبقوق سؤالات خودشو رو مطرح می کنه و شکایتهای خودشو به زبان میاره، او در حال دعا کردنه. حبقوق تنها در مورد کشمکشها و تردیدهای روحانی خودش صحبت نمیکنه بلکه با خدا در مورد آنها حرف میزنه و دوست داره آنها رو در حضور خدا ترک کنه و خودش رو به دستان خدائی بسپاره که راههایش گاهی اوقات خارج از قوه ادراک اونه/

عزیزان اعمال خداوند همیشه برای ما قابل فهم یا قانع کننده نیستن. ما باید نسبت به این تفکر که همه چیز را درک کردیم و اقدام و دخالت خدا رو تو هر واقعه بخصوصی دقیقاً میدونیم بسیار مواظب باشیم. ما حق نداریم که خدا را از سر و کار داشتن با جهان و امور آن کنار بذاریم.

مژگان

بله یکی از بزرگترین پاسخهائی که تاکنون در تمام ادبیات جهانی به معضل رنج داده شده در کتاب ایوب بیان شده است. ایوب هر چند بیگناه و بی عیبه/ اما با این وجود گرفتار مصیبتهای وحشتناکی میشه/ دوستانش مطمئن هستن که این وضعیت داوری و عدالت خدا است ) ولی ما هم مثل ایوب می دونیم که چنین واکنشی به هیچ وجه توجیه واقعی موضوع نیست. ایوب برای یافتن جواب فریاد بر می آوره. او با اعتراض از خدا می خواد که براش توضیح بده که چه کرده . در طول ۳۷ باب از کتاب ایوب این تنش غم انگیز شکل می گیره و تو این حال تمام جوابهائی که دوستان پرهیز کار و دیندار ایوب برای این موضوع ارائه دادن در پی این بوده که توجیهی برای مصیبتهای ایوب پیدا کنن و خدا را از هرگونه خطا و اشتباهی مبرا کنن، اما همه این جوابها یکی پس از دیگری مثل حباب ترکیدن

نازنین.

بالاخره تو باب ۳۸ خود خدا از میان گردباد به سخن میاد. پاسخ خداوند به درخواستهای غم انگیز ایوب برای توضیح مسئله، با مطرح کردن سؤالات و ابهامات بیشماری شروع میشه که در مورد رموز و اعجاب خلقت برای ایوب مطرح میشه وقتی که زمین را بنیاد نهادم کجا بودی؟… آیا تو از ابتدای عمر خود صبح را فرمان داده ای؟… آیا باران را پدری است،

یا کیست که قطرات شبنم را تولید کرده باشد؟ راهِ مکان تقسیم نور کجاست،

یا محل انتشار باد شرقی بر زمین؟

مژگان

اما در کمال تعجب پاسخ خدا واقعاً بنده رنجور خود رو قانع می کنه.

خدا هیچ جوابی به ایوب نمی ده ولی این موضوع دیگه برای ایوب اهمیتی نداره چرا که او خداوند رو دیده

«اینک من ناچیز هستم؛ تو را چه پاسخ گویم؟

دست بر دهان خویش می‌گذارم.

5یک بار سخن گفتم، و دیگر نخواهم گفت؛

بلکه دو بار، و دیگر نخواهم افزود.»

دست خود را به دهانم گذاشته ام…..

گوشِ من دربارۀ تو شنیده بود،

اما حال چشمانم تو را می‌بیند؛

6از این رو از خویشتن کراهت دارم،

و در خاک و خاکستر توبه می‌کنم.»و در خاک و خاکستر توبه مینمایم (ایوب ۴:۴۰: ۵:۴۲-۶)

نازنین

شاید این ملاقات برای من و شما هم کافی باشه، چرا که شناختن خدا بهتر از اینه که تمام جوابهای مربوط به مشکلات رو بدونیم

و اینکه خدا آنها رو ذر زمان خودش بر ما مکشوف میسازه و آشکار میکنه. اگر امید ما اینه که خدا هیچ وقت ما رو رها نمیکنه ایمان ما بدین معنیه که ما هم هیچ گاه از خدا نا امید نمی شیم.

و سرانجام خدا پاسخ حبقوق رو می ده

پس خداوند مرا جواب داد و گفت:

آنگاه خداوند مرا پاسخ داد:

«رؤیا را بنویس و آن را بر لوحها به‌روشنی بیان دار،

تا نداکننده با آن بدود.

3زیرا زمان مقرر برای تحقق رؤیا هنوز نرسیده،

ولی به سوی مقصد می‌شتابد و قاصر نخواهد آمد.

اگرچه به طول انجامد، منتظرش بمان،

زیرا که به‌یقین خواهد آمد و تأخیر نخواهد کرد.

4«هان او را که به خویشتن می‌بالد ملاحظه کن!

جان او در اندرونش صالح نیست؛

اما پارسا به ایمان خود زیست خواهد کرد.. (حبقوق (۲:۲-۴)

مژگان

خدا نه تنها جواب حبقوق را میدهه بلکه از طریق او به تقلاهای ما هم جواب می ده: خداوند به نبی خود میگه این را واضح و رسا بیان کن آری جوابی هست آن را چنان بزرگ و واضح بنویس که همه بتوانند حتی با نگاهی سریع آن را بخوانن.»

و پاسخ خدا را می شه این طور تفسیر کرد جهان در عمق خود بی معنی و بی نظم نیست، چنان چه اگر خدا بر آن نظارت و کنترل نداشت، این چنین می بود. زندگی نه هولناکه و نه یک نمایش کمدی مضحک، چنان چه اگر خدا وجود نداشت این چنین میبود/ زندگی چیزی نیست که مکبث شکسپیر آن را «قصه ای که یک راوی ابله وراج و خشمگین آن را روایت کرده و هیچ معنائی نداره توصیف کرده . ما تو رنجها و مصائبمون تنها رها نشدیم که کاری جز گریه و زاری و بی تفاوتی از دستمان برنیاد. به هیچ وجه چنین نیست

نازنین

چون خدا حقیقیه و حقیقتاً حامی و دلسوز ماست و تمام رنجهای ما معنی داره. عزیزان اشکهای ما بیهوده نیستن خدا آنها را جمع می کنه و در دفتر خوددش میزاره/برای همشون جواب داره

تو شمار آوارگیهایم را نگاه می‌داری،

و اشکهایم را در مَشک خود می‌نهی!

آیا آنها در دفترِ تو نیست؟

9پس آنگاه که یاری بخواهم،

دشمنانم واپس خواهند نشست.

این را نیک می‌دانم که خدا با من است.

10آری، بر خدا توکل می‌دارم،

بر خدایی که کلامش را می‌ستایم،

بر خداوندی که کلامش را می‌ستایم.

11و ترسان نخواهم شد؛

آدمی به من چه تواند کرد؟ (به مزمور (8-11:56 و یادمون باشهکه  سؤالات و خواسته هامون با بی تفاوتی و سکوت مواجه نخواهد شد بلکه همه آنها جواب داده خواهند شد.

مژگان

ولی همیشه جوابهای فوری و سریع وجود نداره. خداوند گفته : در وقت معین خود کلام من به حقیقت خواهد پیوست. می تونید با اطمینان به آنچه راجع به آینده میگم اعتماد کنید. ممکن تحقق آنها موكول به آینده ای دور بشه ولی منتظر بمونید چرا که مسلماً تحقق خواهند خدا به روش خود برنامه هاشو رو پیگیری میکنه. او معنی همه چیز را بر ما آشکار خواهد کرد و توضیحاتی را که مشتاق دونستن آنها هستیم به ما خواهد داد. او به تمام تردیدهای ما پایان خواهد داد و همه افکار خسته ما را آرامش خواهد بخشید، ولی در موقع مناسب او نه در وقتی که ما می خواهیم

به نام و قدرت خداوندم عیسی مسیح، مرا آزاد کرده تا من بتوانم خداوند خود عیسی مسیح را بشناسم و بتوانم اراده خدا را انتخاب کرده و انجام دهم.

من به عنوان فرزند خدا که با مسیح در قلمرو آسمانی نشسته‌ام به تمام دشمنان خداوندم عیسی مسیح دستور می‌دهم که بسته شده و ساکت باشند.

من با قدرت و اختیار کامل به شیطان و تمام همکاران او اعلام می‌کنم که دیگر نمی‌توانید هیچگونه درد و ناراحتی در من ایجاد کنید و به هیچ وسیله ای نمی‌توانید مانع انجام کار خداوند در زندگی من شوید

نازنین

بله دوستان عزیز به پایان یکی دیگه از برنامه ی خودتون زنان امید اومدیم. امیدواریم که برکت

کافی گرفته باشید و این برنامه نور خقیقت رو تو قلباتون پر رنگتر کرده باشه.

شما می‌تونین از طریق

شماره واتساپ 98-98-98-638-0031/و یا آدرس

ایمیل info@persianworldradio.com

و همچنین از طریق وبسایت رادیو جهانی پارس با ما در تماس باشید و پیامها و نظرات خودتون رو برای ما ارسال کنید.

یه نکته مهم هم اینه بعد از گوش کردن برنامه در وبسایت / میتونید در کادر پایینش / نظراتتون رو

در مورد همون برنامه برای ما ارسال کنید.

مژگان:

تا درودی

دیگر بدرود

 

1 reply

Leave a Reply

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *