شماره: -1084
موضوع اجتماعی : حسرت
موضوع روحانی : مردی که 38 سال مفلوج بود
شخص معروفی برای اولین بار به یه رستوران سلف سرویس دعوت شد وقتی به اونجا رفت و پشت میز مورد نظر نشست دائماً منتظر بود که یه نفر برای گرفتن سفارش بر سر میزش حاضر بشه اما هر چقدر منتظر موند هیچکس نیومد اون به اطراف نگاه کرد و دید که همه مشغول غذا خوردنن اونم سرشو کرد تو گوشی تا بالاخره یکی از راه برسه و سفارششو بگیره همینطور که غرق فضای مجازی بود متوجه شد که مرد میز بغلی هم که بعد از اون وارد رستوران شده بود بشقاب رنگارنگی جلوشو مشغول خوردنه دیگه خونش به جوش اومده بود و حسابی عصبانی شده بود ا خودش میگفت این چه رستوران مزخرفیه چرا اینجا برای مشتری احترام قائل نیستن اونم شخصی مثل من دیگه طاقتش طاق شد و به آقای میز بغلی گفت من خیلی وقته اینجا نشستم ولی هیچکس نیومد از من سفارش بگیره ولی شما که بعد از من اومدین سفارشتونو تحویل دادم مرد تبسمی کرد و گفت قربان اینجا رستوران سلف سرویسه احتمالاً شما دقت نکردین انتهای اون سالن انواع و اقسام غذاها روی میز هستن و میتونید هر چقدر که میخواید بردارید و هزینهشو پرداخت کنید و با خودتون سر میز بیارید فکر کنم چون مشغول چک کردن گوشیتون بودین متوجه نشدین شخص معروف با شنیدن این جمله کمی جا خورد و به فکر فرو رفت با خودش فکر کرد که زندگی دقیقاً مثل یه رستوران سلف سرویسه همه چیز برای لذت بردن مهیاست اما متاسفانه بعضی افراد انقدر محو تماشای خوشبختی دیگرانند فراموش میکنند هر اون چیزی که بقیه از اون بهره میبرند میتونه در اختیار اونها هم باشه
تیتراژ
مژگان درود خداوند بر شما شنوندگان عزیز به برنامه زنان امید خوش اومدین امیدوارم هرجا که هستین حال دلتون خوب باشه و از شنیدن این برنامه لذت ببرید
نازنین منم درود میفرستم به شما خوبان و خوشحالم که امروز از طریق این برنامه با شما عزیزان هستیم امروز قراره در مورد حسرت خوردن صحبت کنیم
مژگان حقیقت اینه که همه ما تو زندگی از نعمتهایی برخورداریم که شاید برامون عادی شده یا اصلاً بهشون توجهی نداریم در عوض به آسایش و رفاه و شادی ظاهری زندگی دیگران نگاه میکنیم و آه میکشیم و با خودمون میگیم چرا زندگی انقدر ناعادلانه است خدا هدایا و برکاتی رو برای همه ما قرار داده درست مثل اون میز سلف سرویس ما همه این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم که از اونا استفاده کنیم و ازشون لذت ببریم یا برعکس با تلخی و غرغر و شکایت حسرت زندگی دیگران رو بخوریم
نازنین برای همه ما تو زندگی پیش اومده که حسرت زندگیه دیگرانو خورده باشیم به نظرتون چرا گاهی از دیدن شادی و پیشرفت دیگران ناراحت میشیم چه دلیلی پشت این احساس وجود دارد آیا قضاوت ما فقط از روی ظاهر قضاوت مطمئنی خوب باید بگم یکی از مهمترین دلایل ناامنیهای درون ما و حسرت خوردن مون اینه که واقعیت زندگیمونو با ظاهر زندگی دیگران مقایسه میکنیم اون آقا معروف زمانی عصبانی شد که خودشو با مرد میز بغلی مقایسه کرد و احساس کرد که مورد ناعدالتی بیاحترامی قرار گرفته در صورتی که واقعیت چیز دیگهای بود
مژگان البته مقایسه کردن به خودی خودش بد نیست چون باعث میشه ما پیشرفت کنیم بهتر تصمیم بگیریم و زندگی پربارتری داشته باشیم اما اشکال کار جاییه که ما تمام داشتههای خودمونو یا حداقل بیشترشو ادیده میگیریم و به داشتههای دیگران چشم میدوزیم و دائم فکر میکنیم که بقیه از شما جلوترن موفقترن خوشحالترن و شما از همه اونا عقبتریم خب واقعیت اینه که چنین طرز تفکری ما رو روز به روز تلختر و افسردهتر میکنه مقایسه بیش از حد باعث به وجود اومدن احساس حسادت در ما میشه و ما رو توی چرخه معیوب میندازه و چرخه حسرت زندگی دیگران رو خوردن بهترین راه برای نابودی زندگیمونه حالا شاید با خودتون بگین من همین الان توی این چرخه گیر کردم باید بدونید که خوشبختانه شما میتونید با حس حسادت و حسرت مبارزه کنید و مسیر زندگیتونو به کل عوض کنید
نازنین میدونین حسرت خوردن چطور در ما به وجود میاد موقعی که ما کسی رو میبینیم که موفقیتها مهارتها ویژگیها و دارایی داره که ما هم میخوایم اونو داشته باشیم اما نداریم احساس حسرت در ما به وجود میاد یا میشه گفت این احساس تحریک میشه فکر میکنم این شرایط برای همه ما لااقل یک بار تو زندگی پیش اومده خب تا به اینجای کار احساس حسرت کاملاً طبیعیه و نه گناه و نه اشتباه اما اینجا یه اما وجود داره اما اگر به این احساس خوراک بدیم اجازه بدیم که دائم فکر ما رو مشغول کنه و منجر به نشخوار فکری و خودخوری بشه و یا اگر باعث بشه که ما از اون شخص فاصله بگیریم و باهاش بدرفتاری کنیم اینجا دیگه طبیعی نیست و ما داریم اشتباه عمل میکنیم
مژگان به نکته جالبی اشاره کردی نازنین بعضی موقع اصلاً اون افراد روحشونم خبر نداره که چرا دوست یا فامیلشون ۱ دفعه باهاش قطع ارتباط میکنن
پس واقعاً دوری کردن از اشخاصی که ما شون حسادت میکنیم و حسرت زندگیشونو میخوریم باعث میشه که همونطور که نازنین جان گفت به این احساس خوراک بدیم و اونو تقویت کنیم و میدونین که اگر احساس حسادت دائم تقویت بشه به دنبال اون ضعف ها و گناههای دیگهای مثل طمع تلخی خشم عصبانیت بدخواهی و غیر در ما شکل میگیره و ممکنه در طول چند سال شخصیت ما رو به کل عوض کنه و به خودمون بیایم و ببینیم که حسابی تنها و منزوی شدیم
نازنین دقیقاً همینطوره ژگان همینطور که داشتی صحبت میکردی یاد یه عزیزی افتادم که نزدیکی ما زندگی میکرد این شخص خیلی خیلی ندگی دیگرانو رصد میکرد و با کمبودای خودش مقایسه میکرد اون دائم میگفت چرا فلانی اینو داره اونو داره من ندارم مگه من چیم از اون کمتره مگه اون فرد لایقی و من نالایق و بدیش این بود که پیش هر کس مینشست این حرفا رو میزد اما هنوز چند ماه از زندگیش تو اون محل نگذشته بود که همه باهاش قطع ارتباط کردن ولی اون میدونست مشکل کار کجاست و فکر میکرد همه بهش حسادت میکنن اون شخص روز به روز لختر مضطربتر و نگرانتر از قبل بود و به جایی رسید که جسمش به شدت درگیر شد سلامت قلبش به خطر افتاد و دچار یک بیماری خود ایمنی شد
مژگان خیلی متاسفم از این بابت بله مسلماً وقتی ما جلوی یک مشکل کوچیک رو نگیریم تبدیل به یک فاجعه میشه اگر وقتی حسرت زندگی یکی دیگه رو میخوریم همون لحظه به خودمون اعلام کنیم منم چیزایی دارم که دیگران آرزو دارند اونو داشته باشن و همون لحظه بابت شکرگزاری کنیم این احساس رو در جا خفه کردین اما اگر بهش توجه نکنین یا برعکس بهش خیلی توجه کنید و دائم اونو تو ذهنتون مرور کنین یعنی دارین به اون احساس خوراک میدین و اون بزرگتر و بزرگتر میشه و دیگه به جایی میرسه که نمیتونین اونو کنترل کنین مثل عزیزی که نازنین جان گفت هر روز تلخ تر میشیم تنهاتر میشیم و آسیبهای روحی و جسمی میبینیم
نازنین دقیقاً حالا میخوام یه مثالی بزنم که شاید برای همتون ملموس باشه احتمالاً برای هر کدوم از شما پیش اومده که وقتی وارد فضای مجازی مخصوصاً اینستاگرام که این روزا خیلی طرفدار پیدا کرده شدین با سیلی از ستها و استوریهای جورواجور از دوستان و اقوام و آشنایان شدیم بعد با خودتون گفتین خوش به حالشون چقدر زن و شوهرای دیگه خوشبخت و رمانتیکن فلانی همش تو مسافرت و خوش گذرونیه ولی من بیچاره فقط تو این چهار دیواری بحم به شب میرسه نگاه کن چقدر بچههاشون آروم و مودبن الا بچههای منو ببین چقدر بقیه خوشبختن ولی من بیچاره شاید این جملهها برای شما هم آشنا باشه میدونم اما به یه چیزی میخوام توجه کنی تا حالا کسی رو دیدین که از ضعفها و مشکلاتش استوری بذاره تا حالا کسی رو دیدین ه از جنبههای بد زندگی خودش رابطه خدشهدار شده با همسرش یا فرزنداش پست بذاره من که تا حالا همچین چیزی ندیدم
مژگان خیلی جالب بود نازنین منم ندیدم خوب راستشو بخواین منم مدتی تو دام مقایسه زندگی خودم با اطرافیام از طریق همین اینستاگرام افتادم طوری که هر بار ارد این برنامه میشدم واقعاً حالم بد میشد اما مدتی بعد متوجه شدم که خیلی از استوریا ظاهرنماییه البته سوء تفاهم نشه دوستان ن فقط در مورد بعضیام میگم مثلاً جهایی رو میشناختم که تو مواجهه باهاشون اصلاً روابط خوبی با هم نداشتن ما اگر استوریاشونو نگاه میکردی فکر میکردی از اونا عاشقتر اصلاً وجود نداره مدتی گذشت تا فهمیدم که بعضی از افراد عی میکنند کمبودهاشونو از طریق همین استوریها یا پستها ور دیگهای جلوه بدن تو به دیگران بفهمونن که چقدر خوشبخت و شادند در صورتی که گر ما احساس خوشبختی میکنیم اگر احساس شادی میکنیم چه دلیلی داره که بخوایم اونا تو بوق و کرنا کنیم چرا باید خوشبختیمو فریاد بزنم البته من مخالف استوری نیستم همه ی حرفم اینه هر چیزی که میبینید رو باور نکنید
نازنین همینطوره در واقع ما فقط قسمتی از زندگی دیگران رو میبینیم قسمتی که اونا گلچین کردند ویرایش کردم تا کاملاً زیبا و درخشان به نظر برسه پس هر بار که حسرت زندگی دیگران رو میخوریم یادتون باشه که شما فقط بخش کوچیکی از زندگی اونا رو میبینیم بخشی که حتی معلوم نیست حقیقیه یا نه به جای این به این فکر کنید که شما چه چیزهایی دارین که خیلیا تو حسرتشن مثل نعمت سلامتی که برای خیلیامون انقدر عادیه که تا یه مریضی به سراغمون نیاد حتی متوجهش نمیشی یا مثلاً شاید فرزندانی که شما دارین آرزوی خیلی از افراد باشه که برای بچهدار شدن دارند تلاش میکنند شاید دارایی شما یا محیط یا کشوری که توش زندگی میکنیم آرزوی خیلی از آدما باشه و خیلی چیزای دیگه فقط کافیه روی اینا تمرکز کنیم و ببینیم که روحیاتتون چقدر تغییر میکنه
مژگان بله دقیقاً اتفاقا پادزهر حسرت همین شکرگزاری و قناعت هستو به جز این باید توجه داشته باشیم که افراد موفق بدون زحمت هرگز به این نقطه نرسیدن من بعضیا رو دیدم که و زندگی هیچ حرکتی نمیکنن هیچ مهارت تازهای کسب نمیکنم هیچ راه تازهای رو امتحان نمیکنن و فقط یه گوشه نشستن و آه میکشن تا بالاخره یکی پیدا بشه و دست اونا رو بگیره مثل اون آقایی که داستانشو اول برنامه شنیدیم اون آقا نشسته بود تا کسی پیدا بشه و بیاد جلوش غذا بزاره ولی حتی به خودش زحمت نداد که بلند شه و از پرسنل اونجا سوال بپرسه این سرگذشت خیلی از ما آدماست این نوع حسرت بسیار مخربه ما باید برای رسیدن به خوشبختی و موفقیت خودمون هم تلاش کنیم و قدم برداریم البته توقعمون همیشه از آدمای اطراف نیست بلکه بیشتر اوقات از خدا متوقعیم که اون توی زندگی ما کار کنه ما رو برکت بده ما رو خوشبخت کنه و اگر خلاف این باشه به شدت از خدا و دیگران آزرده خاطر میشیم
نازنین بله دقیقاً همینطوره دوستان عزیز اگر در طول برنامه براتون سوالی پیش میاد یا دوست دارین مطلبی رو با ما و عزیزان در میون بزاریم میتونید از طریق واتساپ به شماره ۰۰۳۱۶۳۸۹۸۹۸۹۸ با ما در تماس باشید خوب میریم که یه میان برنامه داشته باشیم و من و مژگان جانم یه گلویی تازه کنیم و در ادامه داستان شخصی رو براتون تعریف میکنیم که با حرفهای مژگان جان مرتبطه شخصی که بدون هیچ تلاشی یه جا نشسته و انتظار کمک داره پس در ادامه همراه ما باشید
موزیک
شنوندگان گرامی به ادامه برنامه زنان امید خوش برگشتیم امیدوارم که از شنیدن این سرود لذت برده باشید خوب در بخش قبلی در مورد حسرت خوردن صحبت کردیم و در آخر هم گفتیم که به جای اینکه یه جا بشینیم و از دیگران انتظار داشته باشیم یا اینکه فقیتهای دیگران رو نظارهگر باشیم و حسرت بخوریم لازمه که خودمون هم قدمی برداریم و برای خوشبختی و موفقیت تلاش کنیم اتفاقا در کتاب مقدس شخصی رو داریم که این خصوصیت رو داره که داستانش رو براتون تعریف میکنیم
نازنین تو انجیل یوحنا باب ۵ آیات ۱ تا ۱۸ داستان مرد علیلی رو میبینیم که ۳۸ سال زمین گیر بود روزی عیسای مسیح برای یکی از اعیاد یهود به اورشلیم رفت تو اورشلیم کنار دروازه گوسفند حوضی بود که در کنار اون گروه زیادی از افراد علیل نابینا شل و مفلوج خوابیده بودند یهودیا معتقد بودند که هرزگاهی شتهای از طرف خدا داخل این حوض میشه و آب رو حرکت میده ولین کسی که بعد از حرکت آب وارد حوض میشد از هر یماری و مرضی که داشت شفا پیدا میکرد در بین اون افراد مردی بود که ۳۸ سال زمینگیر بود وقتی عیسی او رو اونجا دید و متوجه شد که خیلی وقته به این حال دچار شده ازش پرسید آیا میخواهی سلامت خود را بازیابی مرد علیل گفت رورم کسی را ندارم که چون آب به حرکت میآید مرا ه داخل حوض برد و تا خود را به آنجا میرسانم دیگری پیش از من داخل شده است عیسی به او گفت برخیز بستر خود را برگیر و راه برو آن مرد در همان دم سلامت خود را بازیافت و بستر خود را برگرفته راه رفتن آغاز کرد
مژگان
حکایت این مرد میتونه حکایت زندگی خیلی از ماها باشه بعضی از ماها انگار که سالیان سال که زمین گیریم و منتظر یه معجزه نشستیم این مرد سال ها تو چرخه درد و رنج و ناامیدی گیر افتاده و تنها راه نجاتشو حوض بیت حسدا میدونه اما آیا اون جای درستی دنبال جوابش میگشت شما چطور دوست عزیز شما هم سالهاست که با یک درد و مشکل داری دست و پنجه نرم میکنی آیا با وجود اینکه راههایی که به فکرت میرسه رو امتحان کردی بازم رنج میکشی شاید کاملاً ناامید شدی خوب اون مرد علیل هم ر بار که میدید یه نفر داخل حوض شده و شفا گرفته احتمالاً زم حسرت فرصتهای از دست رفته رو میخورد شاید این حسو داشت که انگار برکت همیشه برای بقیه جاریه من فقط باید نظارهگر خوشبختی دیگران باشم اما من چی س من چی میشم تا کی باید با آه و افسوس به زندگی دیگران نگاه کنم تا کی باید حسرت فرصتهای از دست رفته رو بخورم چرا هیچکس به فکر من نیست چرا همیشه سهم من از زندگی بدبختی و افسوس
نازنین
خوب تو همچین فضایی که این مرد همیشه از دیگران عقب میموند انگار بقیه براش قیبهایی بودن که تو دور مسابقات ز اون جلو میافتادن و اون هیچ یاوری نداشت که تو این مسابقه از دیگران جلو بیفته آیا زندگی برای شما تبدیل به عرصه رقابت با بقیه شده آیا با دیدن پیشرفت دیگران احساس عقب افتادن و دور موندن از هدف بهتون دست میده آیا دیگران براتون یه تهدید به حساب میان یا یه مانع اگر اینطوره شاید داستان امروز برای شما کاربردی باشه اون مرد زمینگیر منتظر حرکت آب بود انتظاری که سالها ه دوش میکشید اما آیا انتظار اون به جا و درست بود آیا جای درستی قرار داشت اون به یک شی امید بسته بود آیا این مرد تا به حال به درگاه خدا دعا کرده بود رچند جواب این سوال رو نمیدونیم اما چیزی که مشخصه اینه که ایمانی که به اون آب داشت بیشتر از ایمانش به خدا بود
البته این اتفاق فقط مختص اون مرد نبود همه ما افرادی رو دیدیم که چنان به اشیا مثل زری مامزادهها درختهایی که مقدس میدونن و بهش پارچه وصل میکنن گرفته تا اعتقاد به گاو و خورشید و صنعت دست خدا شما چطور دوست عزیز کجا داری انتظار میکشی از چه چیزی انتظار تغییر داری امیدت رو بر چه کسی یا چه چیزی بستی اگر به جای انتظار درست ر انتظار وقوع حادثهای هستیم جای درستی قرار ندارین ما باید به جای اینکه انتظار یک واقعه یا رخداد و بکشیم باید منتظر خدا و عمل قریب الوقوع اون باشیم
مژگان
بله انتظار برای خدا و توی این داستان هم یسی خداوند رو میبینیم که وارد صحنه میشه عیسی ما رو به حال خودمون رها نمیکنه بلکه با ورود به به زندانهایی که شاید سالها اسیر اون باشیم فرصت زندگی دوباره رو به ما میده یک شروع دوباره اون مرد ۳۸ سال تو این وضعیت ه سر میبرد و حاضر نبود هیچ تغییری تو زندگیش به وجود بیاره کارش فقط شده بود حسرت و تلخی اما با این وجود عیسی خودش پا به زندگی اون گذاشت به ملاقاتش رفت و اونو از این وضعیت رها کرد وقتی یسی از اون مرد سوال کرد که میخوای شفا پیدا کنی اون به جای اینکه مشتاقانه این دعوتو قبول کنه شروع به برانگیختن حس ترحمه اطرافیان و ایسا کرد کلی عذر و بهونه آورد که کسی نیست منو توی این آب بندازه به نظرم این مرد اصلاً نفهمید عیسی چی گفت اون بهش گفت میتونم تو رو شفا بدم اما اون مرد هنوز چشمش به آب بود تا شفا رو دریافت کنه با این وجود عیسای خداوند از سر رحم و شفقتش اون مردو درجا شفا داد و اون سالم و سرحال به راه افتاد خبر خوش برای همه ما اینه که خدای ما آکنده از محبته به همه ما فرصت میده و خواست اون برای همه ما شفا و آزادی و شادی و سلامتیه کافیه که اعتمادمونو انتظارمونو بر خود خدا بزاریم نه بر هیچ انسانی نه بر هیچ اشیایی چرا که در این صورت سال های سال توی یک چرخه باطل میافتیم
نازنین
دقیقاً همینطوره ی میشد اگه اون مرد به جای انتظار و تلف کردن عمرش کنار اون حوض تو معبد خدا نتظار میکشید شاید این همه سال تو حسرت و رد و رنج باقی نمیموند در مورد ما هم همینطوره عزیزان امروز خودتونو به چالش بکشین فکر کنید ببینید آیا تو زندگی تو چرخه باطلی افتادین برای چیزی تلاش میکنین که قدرت تغییرشو ندارین شاید برای رهایی خیلی راهها را امتحان کردیم و خیلی انتظار کشیدیم اما امروز فکر کنید ببینید کجا و برای چه چیزی انتظار کشیدید آیا چیزی غیر از خداست اگر اینطوره مکانتونو طرز فکرتونو عوض کنید شاید بهتر باشه به جای دراز کشیدن کنار حوض پا به معبد خدا بزاریم
مژگان
بله و نه تنها این بلکه به جای دراز کشیدن و انتظار یک معجزه و حسرت خوردن و آه کشیدن برای خوشبختی دیگران شاید باید کاری انجام بدید شاید اون مرد زمین گیر بود ا فکر میکنید تو اون زمان هیچ کس دیگهای اون مشکلو نداشت یعنی همه افراد زمین گیر سال های سال کنار اون حوض وقتشونو تلف کردن میدونین ا میتونیم برای ضعفها و کاستیهامون بهونههای بسیاری بیاریم اما فقط خودمونو گول زدیم وقتشه که اگر در این شرایط هستیم حتی شده لنگ لنگان به جای نگاه کردن به زندگی دیگران و حسرت خوردن حرکتی انجام بدیم از خدا بخواهیم که ما رو هدایت کنه که چه قدمی به سوی شفا و آزادی و سلامتی میتونیم برداریم مطمئنم با حرکت و بیرون اومدن از این شرایط معجزات و برکات خدا رو میبینیم
نازنین
آمین خب دوستان عزیز خیلی دوست دارم که این بحث شیرین رو ادامه بدیم اما وقت برنامه ما به پایان رسیده شما برای ما از تجربیاتتون بگین اگر مثل این مرد سالها جای نادرستی و به چیز نادرستی تکیه کردین و انتظار کشیدین برای ما از تجربتون بنویسین تا باعث برکت ما و دیگر عزیزان بشه ما میتونید از طریق
مژگان
شنوندگان گرامی لحظههاتون سرشار از آرامی خداوند تا درودی دیگر بدرود
نازنین
بدرود عزیزان
Leave a Reply
Want to join the discussion?Feel free to contribute!
موضوضعات مرتبط هست و خیلی خوبه
نوع نگاه خیلی خوب هست
ولی یکم معمولی هست
فکر میکنم- اگر کسی موضوعات معمولی رو ندونه
و ما هم اگر با سرنگ توی خونش وارد کنیم باز تاثیری نداره
و به سمت اطلاعات علمی ، اجتماعی توام با روحانی پیش بریم بهتره
متشکرم