آرزو:

 سلامی به گرمای آفتاب تابستان به شما همراهان همیشگی برنامه خانواده ی ما/

من آرزو هستم به همراه حامد عزیز/ یکبار دیگه مهمون دل های مهربون شما عزیزان هستیم//

حامد:

منم حامدم وسلام عرض می کنم خدمت شما همه ی همراهان همیشگی برنامه خانواده ما /

آرزو:

 همیشه نگرانی آینده دغدغه اصلی من و حامد  بوده//

حامد:

حتی فکر کنم  دغدغه ی / هر پدر مادری تویی تمام دنیا //

آرزو:

 واقعا خیلی وقتها / ما از ترس آینده / حالمون خراب میشه//

حامد:

 چه جمله ی قشنگی /  ترس از آینده حالمون رو خراب میکنه / یعنی هم از نظر روحی میتونه تاثیر بزاره / و هم زمان حالمون رو ازمون بگیره/ و ما دیگه نمیتونیم در زندگی/  از لحظه و زمان حالمون  / اون لذتی که باید رو ببریم و داشته باشیم//

آرزو:

 شروع به برنامه ریزی های دقیق و پشت سر هم برای آینده/  باعث شده تا تو حساس ترین لحظات/  همه چیز به هم بریزه/ اون لحظه احساس عجز و ناتوانی می تونه راه نفس کشیدن رو هم سخت کنه/ چون  نگرانی یا ترس از آینده / پشت هرکسی میتونه بلرزونه//

 حامد :

خیلی وقتا شده برای فلان مشکل یا مسئله که هنوز برامون اتفاق نیفتاده / جوری غمباد گرفتیم که انگار اون اتفاق افتاده و دیگه کاری از دستمون بر نمیاد// 

آرزو :

یا حتی بعضی از این مشکلات وقتی برامون اتفاق می افتاد/ اونقدری که فکر می‌کردیم مسئله بزرگ و  وحشتناکی نبوده/  و ما فقط با نگرانی های بیهوده ازاون مشکل/  یک غول برای خودمون ساخته بودیم و/ امروز حتی در خاطرمون هم نیست که اصلا بابت چه چیزی نگران بودیم//

حامد :

دقیقا همونی که من بهش میگم ترس از آینده/

ولی اکثر مواقع توی لحظه آخر همه چیز عوض میشه/ من به اون لحظات میگم / دقایق طلایی/ و این اتفاقات غالبا از راهی به وجود میاد  که حتی به فکرمون هم خطور نمیکنه//

// فقط ما چند روز یا چند ماه قبلش برای خودمان یک برزخ بزرگ درست میکنیم

آرزو:یادمه وقتیکه میخواستیم خونمون رو تو کشور ترکیه بخریم نصف پول  رو  به دلار پرداخت کرده بودیم و نصف دیگه رو به دلار برای موقع انتقال سند آماده کرده بودیم که یکدفعه /  اون روز دلار ارزشش نصف شد و ما نصف پولمون رو از دست دادیم/ دیگه نمیدونستم چی رو باید بفروشیم /یا به چه کسی برای قرض گرفتن رو بندازیم / ولی به طور معجزه آسایی همه چیز توی روز آخر درست شد/ و ما الان دو ساله که تو خونه داریم زندگی میکنم //

حامد:

 وای /یادمه چقدر استرس داشتم/  ولی همیشه آرزو بهم میگفت غصه نخور خدا حواسش بهمون هست/

به قول مولانا/

/ هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر

/ آرامتر از آهو / بی باک تر از شیرم

هر لحظه که می کوشم/ در کار کنم تدبیر /

رنج از پی رنج  آبد / زنجیر پی زنجیر/ 

آرزو :

وقتی میبینی یه شخصیت بزرگی مثل مولانا درباره آینده اینقدر جامع توضیح میده / آدم دلش قرص میشه و نگرانیش ازبین میره / حالا فکرشو بکن که / دو هزار سال پیش ما در کلام داشتیم که/

پرندگان آسمان را بنگرید که نه می کارند و نه می دروند ونه در انبار ذخیره میکند و پدر آسمانی شما به آنها روزی می دهد آیا شما بس با ارزش تر از آنها نیستید؟ کیست از شما که بتواند با نگرانی ساعتی به عمر خود بیفزاید ؟

(متی: ۶، ۲۵-۲۷) 

واژه پس/ به ما صراحتاً دستور میده که هرگز نباید نگرانی و ترس از آینده داشته باشیم  /و به خاطر نیازهایی که در آینده داریم نگران نباشیم / خداوند خالق ماست و تمام نیازهای ما رو میدونه/  و اونها رو در زمان مقرر برای ما فراهم می‌کنه //

حامد:

مطمئن باشیم که خدا برای هیچ کسی بد نمیخواد / و آیه به ما تاکید می کنه که نگران فردا نباشید/

 خدا نیاز همه مخلوقات شو برآورده می کنه حتی گیاهان و پرندگان رو / حالا اینکه ما فکر کنیم خدا نیازهای ما رو که فرزندان خود میدونه فراموش میکنه / کاملاً دور از منطقه //

آرزو:

خداوندا/ کمک کن تا واکنش من در برابر ترس/  ایمان در تو و اطاعت از کلام تو باشد/ کمک کن همیشه به یاد داشته باشم که همه چیز در کنترل توست / پس می توانم در تو آرامی بیابم /  آمین //

حامد :

 آمین / آرامشی  بی پایان براتون آرزومندم //

آرزو :

تا درودی دیگر/ بدرود //

[/av_textblock]