زنان امید 

شماره:  1059

تمامی قدرت در آسمان و زمین که به من سپرده شده را به شما میسپارم

موضوع اجتماعی: ترومای خستگی

موضوع روحانی: قصه ی آه

جمله کلیدی: تمامی قدرت در آسمان و زمین که به من سپرده شده را به شما میسپارم

نویسنده: نازنین

گوینده:نازنین و مژگان

اکو صدا

شکیبا : 

… این نوع دیگری از خستگی ست// من فکر می کنم بسیاری از ما با این خستگی زندگی می کنیم /بدون  اینکه بدونیم چه اتفاقی در حال رخ دادنه // ممکن تمام کارهایی رو که برای یه خواب راحت نیاز داریم رو انجام بدیم اما اغلب صبح  احساس می کنیم که شب سختی رو پشت سر گذاشتیم یا انگار خستگی روز گذشته هنوز تو تنمونه! //

مژگان

 مثل اینکه رو ایریم/ درود من مژگان هستم به برنامه ی خودتون به برنامه ی زنان امید خوش اومدید / امروز به همراه همکار عزیزم نازنین و آقای شکیبا کارشناس برنامه در خدمت شما هستیم و قراره کلی از سخنانشون بهره ببریم/

نازنین:

سلام، من هم نازنین هستم به برنامه ی پر امید زنان امید خوش اومدید.//ممنون که دعوت ما رو قبول کردید و امروز با ما اینجا هستید.//

شکیبا:

 سلام/خواهش میکنم/ اینجا در کنار شما و عزیزان شنونده همیشه خوبه//

مژگان: 

لطف دارید/همون طور که می دونید/ آقای شکیبا مشاور و مددکار هستن و سالهاست که با افرادی که دچار مشکلات روحی و روانی هستن کار می کنن/

آقای شکیبا امیدوارم که بهتر باشید//

کارشناس: 

ممنونم/ راستش / از صبح احساس خستگی شدیدی دارم و احساس میکنم استراحت نکردم/ و این دقیقا موضوعی که که می خوام امروز/راجع بهش باهاتون حرف بزنم//

نازنین: 

مثل اینکه شب های زیادی رو تا دیر وقت بیدار بودید و کار کردید//

کارشناس:

 نه نازنین جان/ این خستگی هیچ ربطی به  شب بیداری نداره. این احساس /تروما یا آسیب خستگی نامیده میشه//

 مژگان:

 منظورتون از ترومای خستگی چیه؟//

کارشناس:

 خوب…/ همونطور که می دونید در حال حاضر تو  شهری که زندگی می کنم / زلزله های وحشتناک و بسیار ترسناکی رخ داده/ به علاوه مردمی که مخالف حکومتن تو خیابونا دیده میشن و امنیت و از شهر ربودن.//

مژگان:

 متاسفم واقعا /این اواخر خبرهای ناگواری از اون مناطق شنیده میشه // به نظر می رسه که اخیرا بلاهای طبیعی و انسانی زیادی تو کشورهای مختلف در حال رخ دادنه / طوفان/ زلزله/سونامی/ سیل/ جنگ و در برخی از نقاط آتش سوزی جنگل ها//

 کارشناس: 

درسته…/ متاسفانه این فجایع ناگوار تاثیر زیادی روی افراد داشته// طی این مدت ازتعداد زیادی از مراجعینم شنیدم که میگن خسته ام/ اما وقتی دلیلشو می پرسم تنها جوابی که میدن اینه که/ نمیدونم!//

نازنین: 

پس این همونی که شما بهش میگین آسیب یا ترامای خستگی//

کارشناس:

 بله ممکن این یکی از دلایلش باشه… /افرادی که بلایای طبیعی و حوادث ناگوار رو پشت سر گذاشتن/ یا در حال حاضر باهاش روبه رو هستن/ اغلب این احساس رو تجربه می کنن// این احساس زمانی در ما شکل میگیره که چیزهای ترسناکی که اطرافمون  اتفاق می افتن و هیچ کنترلی روشون نداریم/ بخشی از روزمره ی ما میشن و باهاشون زندگی می کنیم//

مژگان: 

کاملا درک می کنم /این که وقتی اتفاق بدی افتاده یا استرس داریم نمی تونیم بخوابیم /یا بارها از خواب به دلایل مختلف میپریم… //اما به نظر می رسه شما در مورد خستگی صحبت می کنید که بعد از پایان اون فاجعه هنوز ادامه داره.//

کارشناس: 

مشکل دقیقا همینجاست. از کجا بدونیم که یک فاجعه تموم شده ؟ یا ممکنه کی دوباره اتفاق بیفته؟

 مژگان: 

اوه… حالا میفهمم منظورتون چیه/ راستی زلزله متوقف شده یا هنوز ادامه داره؟//

کارشناس: 

خیلی مطمئن نیستیم/ زلزله ی بزرگی که  چند وقت پیش رخ داد /خونه ها و ساختمونای تجاری و مسکونی زیادی رو تخریب کرد و کشته های زیادی به بار داشت// اما زلزله های کوچیک زیادی بعد از اون شک بزرگ /دل های همه رو به لرزه درآورد//

نازنین: 

واقعا متاسف شدیم  که شما و خواهر/ برادرامون تو همچین شرایطی هستید/برای همه ی شما از پدر آسمانی آرامش و سلامتی طلب می کنیم //

کارشناس:

 واقعا ممنونم ازتون/ آمین که امنیت و آرامش دوباره به زندگی همه برگرده// در حقیقت چیزی که اتفاق افتاد این بود که ما یاد گرفتیم که چگونه از خودمون در برابر خطرات محافظت کنیم/ وقتی در این شرایط قرار داریم بدن ما همچنان از ما مراقبت و دفاع می کنه//

  مژگان:

جالب به نظر میاد/ یعنی میگید بدن ما به حالت آماده باش در می یاد و حال تدافعی به خودش میگره و از ما محافظت میکنه؟//  

کارشناس:

دقیقا درسته/ خداوند بدن ما رو با این سیستم ایمنی که ترس نام داره آفریده/ زمانی که ما احساس ترس می کنیم/ بدن هورمون خاصی به اسم آدرنالین ترشح می کنه که ما رو برای مبارزه با خطر آماده می کنه/ اینکه به جای امن فرار کنیم /مبارزه کنیم/یا بی حرکت بمونیم/ که بهش پاسخ جنگ یا گریز میگیم//

نازنین:

 بذارید مطمئن بشم که درست متوجه شدم یا نه؟/ چند وقت پیش تو جایی بودم که راستش یکم ترسیده بودم و کسی اون اطراف نبود/ / ضربان قلبم تندتر شد ه بود و سریع تر نفس می کشیدم/ یعنی تو اون حالت بدن من آدرنالین ترشح کرده که منو آماده کنه، درسته؟//

کارشناس: 

دقیقا همینطوره/ قلب و ریه های شما با همدیگه همکاری میکنن تا انرژی مضاعفی که شما برای دویدن، مبارزه یا بی حرکت موندن احتیاج دارید  رو به شما بدن//

مژگان: 

خب  حالا با ترامای خستگی چیکار میشه کرد؟ 

کارشناس: 

معمولا وقتی ما میخوابیم سیستم ایمنی ترس متوقف میشه/ بدن به حالت استراحت میره/ ضربان قلبون آروم تر میشه و به خواب عمیق فرو میریم// در حالی که اگر خطراتی رو پشت سر گذاشته باشیم/ سیستم ایمنی ترس متوقف نمیشه// مثلا در مورد خودم متوجه شدم/ بعد از زلزله ی بزرگی که افتاد هربار با تپش قلب از خواب میپرم/ میدونم که گوشهام با شنیدن کوچکترین صدایی شبیه به اون لحظه زلزله رو برام تداعی میکنه/ پس بدون اینکه بدونم / بدنم من رو برای فرار یا انجماد آماده میکنه//این صدا میتونه حتی کامیون بزرگ زباله باشه یا صدای باد که به پنجره ی خونه می خوره/بدن تا مدت ها تو این وضعیت باقی میمونه//

نازنین: 

این اتفاق فقط تو شب می افته؟//

کارشناس: 

نه/ این اتفاق فقط تو شب پیش نمیاد بلکه ممکن در طول روز هم ممکن رخ بده// اما در طول روز می تونم کنترل رو بدست بگیرم وخودم رو اروم کنم//زمانی که غرش یک کامیون رو میشنوم، به ارومی به خودم می گم، “مشکلی نیست… زلزله ای در حال رخ دادن نیست و به خودم یاداوری میکنم این فقط صدای یه کامیونه.» /ضربان قلبم  کند می شه و تنفسم آروم آروم به حالت نرمال برمیگرده//

مژگان: 

این جمله ها رو  تو شب هم میگید و با خودتون تکرار میکنید؟ //

کارشناس: 

 چیزی شبیه به این… اما مشکل اینه که تو اون حالت/ من کاملا بیدار هستم و  بدنم اماده  ی عمل  و زمان زیادی طول می کشه تا دوباره به خواب برم// زمانی که بارها و بارها این اتفاق تو شب تکرار میشه /صبح روز بعد احساس میکنم که تمام شب سخت کار کردم ، و حقیقت اینه که بدنم  واقعا کار کرده و فعال بوده//. واقعا خسته کننده  ست که مدام بدنمون در حالت آماده و گارد باشه/هر بار که از ترس می پریم آدرنالین تو بدنمون ترشح میشه و ما آماده میکنه برای اقدام کردن/ ولی در کل کنترلش تو شب سخت تره و عادتی که شکستنش سخت و زمان بره//.

.نازنین:

 چند ماه قبل بود / ویدیویی از یه خانواده ی سیل زده دیدم  که از ترس و دلهره ی زیاد تصمیم گرفته بودن با همون لباسای بیرونشون بخوابن تا موقع نیاز آماده ی فرار باشن //

! کارشناس:

شرایط آسونی نیست اصلا/ باید خیلی درمونده و خسته باشن

نازنین:

 شما گفتید این همچنین زمانی اتقاق می افته که ما دچار آسیب های شخصی شده باشیم. میشه راجع بهش بیشتر توضیح بدید؟//

کارشناس: 

بله حتما/ بذارید راجع به یکی از دوستانم مریم بهتون بگم// چند وقته پیش مریم درباره ی احساس خستگی مفرطی که باهاش دست و پنجه نرم می کرد حرف میزد/ ازش سوال کردم چرا این خستگی تمام بدنشو فرا گرفته و مدت هاست که گریبان گیرش شده/ بهم گفت:/ برای من همه اینا از بچگیم سرچشمه میگیره/ پدرم همیشه مست بود و دیر وقت برمیگشت خونه، از اونجایی که بچه ی بزرگ خانواده بودم وقتی میرسید خونه داد میزد  و از تخت پرتم میکرد پایین که پاشم و کار کنم// اگر عصبانی بود فحاشی میکرد و هلم میداد و کتکم میزد// بهم گفت که حتی توانایی اینو پیدا کرده بوده که از صدای پای پدرش بفهمه که اون لحظه چه مودی داره/ عصبانی یا خوشحال؟/ اتاق خواهرش تنها نقطه ی امنی بود که پدرش وارد نمیشد//

مژگان: 

متاسفانه داستانی غمگین و درد آوریه  که خیلیم  برامون غریبه نیست!//

کارشناس: 

با این حال که آلان به عنوان یه انسان بالغ زندگی خودشو داره و تو اون خونه زندگی نمی کنه/ ولی عادت گوش دادن توشب و منتظر خطر بودن هنوز همراهشه// برای سال ها روزهای خودشو با خستگی شروع کرد/ می گفت گوشهاش هنوز به صدای پا حساسن و با کوچیکترین صدا از خواب بیدار میشه/. بعضی وقت هام مثل نوجونیه که دیر میره خونه//

نازنین: 

به نظرم سال ها برای بیدار موندن زمان طولانی و فرسایشیه/ تلاشی برای شکستن اون عادت کرد یا نه؟//

کارشناس:

همین سوالو ازش پرسیدم می گفت: /خیلی بهتره و کمتر از قبل براش اتفاق می افته// مدتی بود که از قرص خواب کمک میگرفت ولی تصمیم گرفت که با یه مشاور در میون بذاره که تو گذشته چه اتفاقی براش افتاده و به مرور زمان یاد گرفت که باهاش راه بیاد و راحت تر باهاش مواجه بشه// البته این به این معنی نیست که کاملا این مشکل حل شده ولی خیلی کمتر از قبل براش اتفاق می افته/ متوجه شده که چه طور میتونه خودشو آروم کنه / هر وقت  که این حس بهش دست میده شروع به دعا کردن میکنه، که خیلی آرامش دهنده اس و برای یه خواب راحت آمادش میکنه//

مژگان: 

شمام از قرص خواب کمک گرفتید؟//

کارشناس:

 در حال حاضر نمی خوام و نمی تونم که از قرص خواب استفاده کنم/ چون خطر هنوز رد نشده/هنوز پس لرزه های زیادی هست که باید بتونم به موقع وارد عمل بشم// سعی کردم از راه های خونگی و دستورعملای گیاهی برای خواب استفاده کنم /ولی آلان وقتی بیدار میشم دعا می کنم، می نویسم یا مطلبی می خونم که کمکم کنه/ تا بتونم ریلکس کنم و دوباره بخوابم// اگر فقط مدت کوتاهی این شرایط رو تجربه کنیم قادر هستیم که سیستم جنگ و گریز رو متوقف کنیم و به خوبی استراحت کنیم/ اما اگر این سیستم برای مدت ها فعال باشه متوقف کردنش سخت تره/ مثل دوست عزیزم که مدت طولانی و سال ها با این مشکل دست و پنجه نرم میکرد//

نازنین: 

خیلی  خوب میشد یه دکمه ای وجود داشت که بعد از خطر می تونستیم این سیستم و خاموش کنیم.//

کارشناس:

 به موضوع جالبی اشاره کردی/ در حقیقت بدن ما این دکمه ی خاموش رو داره/ می تونید خودتون و آموزش بدید که  چطور ازش استفاده کنید/ نفس هاتون رو کنترل و آروم کنید و تمرکز خودتون روی این موضوع بذارید که امن هستید/این کار باعث میشه که واکنش ترس رو تو بدنتون متوقف کنید//

مژگان: 

چه طور می تونیم این کاروانجام بدیم؟//

کارشناس: 

چیزی که باید شناسایی  کنید اینه که وقتی میترسید اولین نشونه ی خطر تو بدنتون چیه؟/ بله معمولا ضربان قلبتون سریع تر میشه یا ممکن احساس کنید که نمیتونید به راحتی نفس بکشید. یا حتی احساس درد یا فشار در ناحیه سینه و  شکم خود احساس کنید/ وقتی  همچین احساسی داشتید به خودتون بگید که آروم باش و نفس های آروم و عمیق بکشید/ میتونید از 1 تا 5 عمل دم و 5 تا 1 عمل بازدم رو انجام بدید// تمرکز رو نفس هاتون باعث کنترل کردن مغز و ذهنتون میشه و در واقع ذهن شما/ روی نفس هاتون متمرکز میشه نه احساسی که تو اون لحظه دارید// اینم باید بدونیم که بعضی وقتا حتی یادآوری اون شرایط سخت باعث میشه که بدن ما خودش رو تو همون شرایط حس کنه و همون واکنش رو نشون بده حتی اگر ما در حال حاضر تو اون شرایط نباشیم//

نازنین:

خیلی عجیبه که شما و دوستتون دوتا شرایط متفاوت رو تجربه کردید ولی واکنش بدنتون که همون ترامای خستگیه با هم یکسان بوده//

کارشناس:

 بله امکان داره افراد بلاهای طبیعی رو تجربه کرده باشن یا چیزهای شخصی تو گذشته براشون پیش اومده باشه/ همه ی این ها میتونه افراد رو  دچار ترامای خستگی کنه. می تونن مثل دوست من با یک مشاور صحبت کنن و یاد بگیرن که چه طوری میشه دکمه بدن خودشونو تحت کنترل بگیرن و بدنشونو از حالت آماده و تدافعی در بیارن به نوعی این سیستم و خاموشش کنن//

مژگان: 

چه قدر جالبه که خدا انقدر ظریف کار کرده و به تک تک چیزایی که ما ممکن بهش احتیاج پیدا کنیم و در نظر گرفته//

کارشناس: 

کاملا همین طوره حالا این تنها یه مورد بود/ بدن ما سیستم های دفاعی مختلف داره که هر کدوم به طور خارق العاده ای منحصر به فرد عمل می کنن و وظایف خاص خودشونو دارن.یادتون نره که تمرین نفس کشیدن رو انجام بدید. ما می تونیم با کنترل داشتن روی نفس هامون قلب، مغز و ذهن خودمونو کنترل کنیم.

مژگان: 

شنوندگان عزیز/ امیدوارم که موضوع امروز بهتون کمک کرده باشه تا متوجه بشید چرا بعضی وقت ها با وجود استراحت کافی بازم احساس خستگی می کنیم.گاهی پی بردن به دلیل واکنش های بدن و ذهنمون بهمون کمک میکنه که بتونیم مشکل رو برطرف کنیم// یا می تونید مثل مریم دوست آقای شکیبا با یه دوسته امین یا مشاور مشورت کنید /یا همون طور که گفتن دعا کنید/ برای خودتون خانوادتون دوستان و آشنایانتون// این کار میتونه  قلب و ذهنتونو آرامش ببخشه و بهتون احساس امنیت بده//

نازنین: 

جناب شکیبای عزیز ممنونم که با تمام مشغله ها و شرایط خاصی که داشتید بازم دعوت ما رو قبول کردید و برای ما وقت گذاشتید و مثل همیشه بهمون چیزای جدید یاد دادید//

کارشناس: 

خواهش می کنم باعث افتخاره که با شما و شنوندگان عزیز باشم و لحظه های خوبی و ارزشمندی رو با هم تجربه کنیم//

نازنین: 

دوستان عزیز  یادتون نره /اگر در مورد این برنامه سوالی داری میتوانید هم اکنون از طریق واتساپ به شماره 0031-638-989898 و یا از طریق وبسایت (با مشخص کردن نام برنامه) برای ما ارسال کنید توی این فاصله هم تا من و نازنین جان یک استراحت کوچیک داشته باشیم و زود بر میگردیم

میان برنامه

مژگان:

 دوستان عزیز به برنامه ی پر امید زنان امید خوش برگشتین / تو قسمت اول برنامه دیدیم که تجربه ی ما از دنیای بیرون و تجربه های شخصی که تو زندگی داشتیم چطور بخشی از ذهن ناخودآگاه ما میشه و حتی تو حس و حال الانمونم تاثیر میذاره//

نازنین: 

آآآه ه ه .مژگان بعضی وقت ها شنیدن این حوادث خیلی دردناک و غیر قابل تحمل میشه/ این که چه کاری از دستمون بر میاد؟/ بعضی وقت ها از این دنیای زمینی که درش هستیم خسته میشیم/ بعضی وقت ها کم میاریم انگار ، تسلیم میشیم و میذاریم ناامیدی بهمون غلبه کنه/ یا کنترل شرایط از دستمون در بره. مثل بلاهای طبیعی و متاسفانه انسانی که هیچ کنترلی روشون نداریم//

مژگان: 

میفهممت نازنین منم این حس و تجربه کردم، واقعا آه میکشیم از این همه درد / دیدن و شنیدن این همه اخبار غم انگیز //میدونی یه روز که دلم خیلی گرفته بود کتاب مقدس و برداشتم و از خدا خواستم که همون چیزی رو که تو اون لحظه بهش احتیاج داشتم بهم بگه که یهو یاد این آیه افتادم  /دوم قرنتیان باب 5، میشه برامون بخونیش

نازنین: 

حتما/اینک می‌دانیم هر گاه این خیمۀ زمینی که در آن سکونت داریم فرو ریزد، عمارتی از خدا داریم، خانه‌ای ناساخته به دست و جاودانه در آسمان. 2و براستی که در این خیمه آه می‌کشیم، زیرا مشتاق آنیم که مسکن آسمانی خود را در بر کنیم، 3چرا که با در بر کردنش، عریان یافت نخواهیم شد //

مژگان:

 خانه ای که به دست خدا ساخته شده/ یادمون باشه خدا صبر نمیکنه ببینه آیا ما انسان های خوبی بودیم، عملکردمون خوب بوده یا نه که بعدا برامون عمارت بسازه// این عمارت برای منو تو ساخته شده و کار ما تو این جهان اینه که مطابق این عمارت خودمونو آماده کنیم/ برای خوش نشینی خودمونو اماده کنیم/ وقتی به آیه 2 تا 5 رساله ی دوم قرنتیان نگاه می کنیم/ میبینیم  همه ما برای خودمون  یه قصه ی آه داریم/ پولسم برای خودش همین طور. میخوایم راجع به آه پولوس با هم صحبت کنیم وقتی تو آیه 2 پولس میگه:/ به راستی که در این خیمه آه میکشیم/ این آه معنی غم نداره/ افسردگی نداره بلکه/ معنی افسوس داره//افسوس که هنوز باید توی این خیمه باشیم ولی میدانیم که عمارتی برای ما در نظر است// میدونیم یه مسکن امن، یه افق تازه/ یه جهان بینی  تازه منتظر ماست//

نازنین:

مشکل ما تو زمین این هست که خدا از یه طرف برکت خودشو به ما نشون داده/ نور خودشو /کارهای خودشو بهمون نشون داده/ معجزات خودش رو/ انگیزه ی خودش رو به ما نشون داده/ به ما ایمان داده/ خلقت تازه رو به ما نشون داده /از طرفی دیگه هرکدوم از ما از هدایای و شادی های خداوند  رو هر کدوم به نحوی برخوردار شدیم ولی/ در کنار اون این گرفتاری های خیمه زمینی/ بیماریها/ درد ها/ رنجها/ مصیبتا/ بی پولیا/ ناامیدی ها/ دلتنگیا/ از دست دادن عزیزان رو داریم تجربه میکنیم// یه کشمکشی بین ما هست بین زندگی خیمه ای و زندگی عمارتی/ بین آنچه که می تونیم ترکش میکنیم/می دونیم موقتی و ماندگار نیست/ اما بین این دو موندیم و بعضی وقت ها آه می کشیم

مژگان:

و در ادامه میگه /تا زمانی که در این خیمه هستیم با گرانباری آه می کشیم/ آه میکشیم که فلواقع این خونه ی جدید رو هنوز نپوشیدیم و باید یاد بگیریم که چگونه در بر کنیم// کلمه آه رو می تونیم تو جاهای مختلف کتاب مقدس ببینیم شخصیت های مختلف این آه رو کشیدن// یه جاهایی تو زندگیمون هست که امکان داره آه بکشیم/ قصه ی آه رو خداوند عیسی ی ما در مرقس هفت تجربه کرد آیه 31 تا 37 راجع به داستانی صحبت می کنه که عیسی ی مسیح به شهری رفته که مردم دور دریاچه ی جلیل اومدن //

عیسی از ناحیۀ صور بازگشت و از راه صیدون به سوی دریاچۀ جلیل رفته، از میان قلمرو دِکاپولیس عبور می‌کرد. 32در آنجا مردی را نزد او آوردند که هم کَر بود و هم لکنت زبان داشت. از عیسی التماس کردند دست خویش را بر او بنهد. 33 عیسی آن مرد را از میان جماعت بیرون آورده، به کناری برد و انگشتان خود را در گوشهای او گذاشت. سپس آبِ دهان انداخت و زبان آن مرد را لمس کرد. 34 آنگاه به سوی آسمان نظر کرده، آه عمیقی کشید و گفت: «‌اِفَّتَح!» یعنی «باز شو

نازنین : 

عیسی اعلام می کنه که باز شو/ اما نکته ایه اینه که آهی که عیسی میکشه رو به آسمان برای چیه؟/ عیسی که پادشاه پادشاهان/ تو سلامتی و قوت کامله/ عیسی مسیح میگه تمام قوت ها به من سپرده شده. چرا آه میکشه؟ /به خاطر دیدن رنج مردم/ درد مردم/ و اگه منو تو مسیحی میخوایم خونمون و آباد کنیم. بعضی وقت ها از این آه ها می کشیم. نه برای خودمون نه برای شکایت کردن از دیگران / بلکه وقتی یه کودک کار /یه شخص معتاد/ یه شخص رنجور،/کسی که درگیر بلاهای طبیعی و جنگه/ وقتی گرفتاری های مختلف میبیینم و آهی  از درونمون میکشیم و اینجا با قصه ی مسیح هم نوا میشیم و مسیح میگه تمامی قدرت در آسمان و زمین به من سپرده شده و این قدرت رو به شماهم می سپارم//

مژگان: 

حالا به نظرتون ما چه قدر قدرت داریم برای اینکه بتونیم کنترل ذهن و بدن خودمونه به دست بگیریم؟/ به عنوان یه مسیحی هرکاری که از دستمون بر میاد . مهم نیست چه قدر بزرگ یا کوچیک. قدم بر میداریم و می دونیم همه ی آنچه که در حال حاضر باهاش روبه رو هستیم برای آماده کردن ماست برای در بر گرفتن خونه ی همیشگی// بزاریم خدا در ما رشد کنه تا این خیمه ی زمینی با تمام بدی ها و خوبی هاش ما رو در بر نگیره/ بهمون قدرت وتوان بده که با قدم های کوچیکمون برای شفای دیگران/ برای کمک به کسایی که بهمون نیاز دارن بریم//

نازنین: 

بدونیم که عبادت فقط دعا کردن و رفتن به کلیسا یا خوندن کتاب مقدس نیست/ یه مسیحی واقعی از همه ی فرصت ها برای نشون دادن و جلای خدای پدر استفاده میکنه. پس بیاین از خدا بخوایم که تمام قدرتشو در ما و ذهنمون و زندگیمون  به اجرا بذاره//

مژگان: 

آمین/خب دوستان عزیز می دونید که خیلی دوست داریم لحظات زبیا و پر معنی بیشتری باهاتون باشیم اما وقت برنامهه تنگه و باید ازتون خداحافظی کنیم. با کلام خدا رومیان باب 8 شما رو به دستان پر فیض خداوند میسپاریم. یادتون نره برامون بنویسید و باهامون در تماس باشید. بهمون بگید که شما کجای کتاب مقدس این آه رو دیدید// و هممچنین می‌تونیند از طریق شماره واتساپ 98-98-98-638-0031 

و یا آدرس ایمیل info@persianworldradio.com  و همچنین از طریق وبسایت رایو جهانی پارس به نشانی persianworldradio.com با ما در تماس باشید و پیامها و نظرات خودتون رو برای ما ارسال کنید.

یه نکته مهم هم اینه بعد از گوش کردن برنامه در وبسایت / میتونید در کادر پایینش / نظراتتون رو در مورد همون برنامه برای ما ارسال کنید.

 

ما می‌دانیم که تمام خلقت تا هم‌اکنون از دردی همچون درد زایمان می‌نالد// 23و نه تنها خلقت/ بلکه خود ما نیز که از نوبر روح برخورداریم/ در درون خویش ناله برمی‌آوریم/ در همان حال که مشتاقانه در انتظار پسرخواندگی/ یعنی رهایی بدنهای خویش هستیم// 24زیرا با همین امید نجات یافتیم// امّا امیدی که به دست آمد/ دیگر امید نیست// چگونه کسی می‌تواند به امید چیزی باشد که آن 

را یافته است؟// 25امّا اگر به چیزی امیدواریم که هنوز ندیده‌ایم/ بردبارانه انتظارش را می‌کشیم//

نازنین:

 در پناه پدر آسمان باشید/ تا برنامه ای دیگه/ خدا نگهدار

1 reply
  1. mohammad reza badri
    mohammad reza badri says:

    درود
    موضوع برنامه خوبه و قابل بررسی فقطمساله ای که هست اینه زمانبندی اتفاقات افتاده و ضبط و پخش برنامه رو نمیدونم چطور میشه مدیریت کرد!! توی متن داره اشاره میشه که کارشناس از به محل زلزله زده میاد باید برای این مورد فکری کرد

    افکارتان به نور روح القدس منور

    Reply

Leave a Reply

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]