9 )-بخش ۲ نجات

سعید :

به راستی که هیچ چیز برای خداوند غیر ممکن نیست و همه چیز برای کسی که به او ایمان داشته باشه ممکنه.

براستی که کلام خداوند سراسر نجاته و شکر برای این کلام … با تمام جانم خداوندم از تو ممنونم که خودت رو برای ما فدا کردی تا امروز در تو نجات داشته باشیم . و از تو میخوام تا معنای این رو عمیقا / تو بر ما مکشوف کنی و ارزش و هویت حقیقی ما  رو به ما ببخشی

می خوام این روبهت اعلام کنم که دوست عزیزم

تو شاهدی زنده هستی از عشق و خلاقیت خداوند، و شکر برای خداوندی که زیبا میآفرینه و بهترین ها روبرای ما مد نظرداره

درود بر شما و شکر برای وجود تک تکتون که همیشه مایع دلگرمی ما هستید

در کنار همکارم سعید با یه وقت دعای دیگه اینجا هستیم …

سحر

درود عزیزان درود و شکر برای تک تکتون 

و شکر برای  دلی برای خداوند داری و اینکه میدونیم امروز تو شنونده مایی و تشنه ای برای اینکه یه بار دیگه از کلام خداوند بشنوی و ایمان و اعتمادت رو به او اعلام کنی 

از خداوند بخاطر آفریدن تو ممنونم و از تو به خاطر بودنت سپاسگزارم.

سعید

 پولس رسول  در رومیان باب 5 آیات 7 و 8 اینطورفرموده :

  ”  حال آنکه به ندرت ممکن است کسی به خاطر انسانی پارسا از جان خود بگذرد ، هر چند ممکن است کسی را این شهامت باشد که جان خود را برای انسانی نیک بدهد.اما خدا محبت خود را به ما این گونه ثابت کرد که وقتی ما هنوز گناهکار بودیم ، مسیح در راه ما مرد. پس چقدر بیشتر ، اکنون که توسط خون او پارسا شمرده شده ایم ، به واسطه ی او از غضب ( غضب خداوند ) نجات خواهیم یافت. “

سحر

    مهربانی و نیکویی در وجود خدای مهربان ماست.عیسی مسیح فقط برای انسانهای عادل و نیک به روی صلیب نرفت. برای گناهکاران و دشمنان خودش هم  رنج روی صلیب رو تقبل کرد تا به وسیله ی صلیب ،  ما را نجات بده.

‭‭‬‭‬‭‬

 “خداوندا، چه بسیارند دشمنانم! بسیاری بر ضد من برمی‌خیزند.  بسیاری دربارۀ جان من می‌گویند: «برای او در خدا نجاتی نیست.» اما تو ای خداوند، سپر هستی به دورَم، جلال من و سر فرازندۀ من. خداوند را به فریاد بلند می‌خواندم و او از کوه مقدسش اجابتم فرمود. من آرمیده، به خواب رفتم، و باز بیدار شدم، زیرا خداوند نگاهم می‌دارد. از هزاران هزار نخواهم ترسید که از هر سو بر من صف آراسته‌اند. خداوندا، برخیز! ای خدای من، نجاتم ده! زیرا تو بر رخسار همۀ دشمنانم می‌زنی و دندانهای شریران را خُرد می‌کنی.  نجات از آن خداوند است؛ برکت تو بر قومت باد! “

سعید:

  ” ای خداوند، ای قوّت من، تو را دوست می‌دارم.  خداوند صخرۀ من است، دژ من و رهانندۀ من؛ خدایم صخرۀ من است که در او پناه می‌جویم؛ او سپر من است، شاخ نجات و قلعۀ بلندم.  خداوند را که شایان ستایش است می‌خوانم، و از دشمنانم نجات می‌یابم.  بندهای مرگ مرا فرو پیچیده بود، و سیلابهای نابودی بر من هجوم آورده بود؛  بندهای هاویه به دورم تنیده بود، و دامهای مرگ رویارویم بود.  در تنگی خویش، خداوند را خواندم، و نزد خدایم فریاد کمک بلند کردم. او از معبد خود صدایم را شنید، و فریاد کمکم به درگاه وی، به گوشش رسید.  آنگاه زمین متزلزل شد و به جنبش درآمد، بنیان کوهها بلرزید و مرتعش گشت؛ زیرا او به خشم آمده بود.  از بینی‌اش دود برآمد؛ از دهانش آتشِ سوزنده برجَهید، و اخگرهای سوزان از او شعله برکشید.  آسمان را خم کرد و فرود آمد؛ تاریکی غلیظ زیر پاهایش بود.  سوار بر کروبی پرواز کرد؛ و بر بالهای باد اوج گرفت.  تاریکی را پوشش خود ساخت، و ابرهای غبار و آبهای سیاه را سایبان بر گِرداگِرد خویش.  از میان درخشش حضور وی و از خلال ابرهایش سنگهای گداخته و اخگرهای آتشین برون آمد! “

سحر : 

    ” خداست که کمر مرا به قوّت می‌بندد و راهم را کامل می‌گرداند.  پاهایم را همچون پاهای آهو می‌سازد، و مرا بر بلندی هایم بر پا می‌دارد. دستانم را به جهت نبرد تعلیم می‌دهد؛ تا بازوانم کمان برنجین را خم کند.  تو سپر پیروزی خود را به من بخشیده‌ای، و دست راستت پشتیبان من بوده؛ فروتنی تو مرا بزرگ ساخته است.  تو راهِ زیر پایم را فراخ می‌سازی، تا پاهایم نلغزد.  دشمنانم را تعقیب کرده، به آنها می‌رسم، و تا هلاک نشوند، بازنمی‌گردم.

سعید : 

 چنان بر زمینشان می‌کوبم که یارای برخاستنشان نباشد، و زیر پاهایم فرو می‌افتند. تو کمر مرا برای جنگ به قوّت بسته‌ای، و آنان را که به ضد من برخیزند زیر پاهایم می‌افکنی.  گردنهای دشمنانم را تسلیم من کرده‌ای و نفرت‌کنندگانم را هلاک می‌سازم.  فریاد کمک برمی‌آورند اما فریادرسی نیست؛ از خداوند یاری می‌خواهند، اما اجابتشان نمی‌کند.  

سحر

آنان را چون غباری بر باد، می‌سایم و همچون گِلِ کوچه‌ها بیرون می‌افکنم. تو مرا از ستیز مردمان خلاصی می‌بخشی، و بر قومها سروَر می‌گردانی؛ مردمی که نمی‌شناختم، خدمتم می‌کنند!  به محض شنیدن صدایم، از من فرمان می‌برند؛ بیگانگان در برابرم سر فرود می‌آورند.  بیگانگان روحیۀ خود را باخته‌اند، و لرزان از قلعه‌های خود بیرون می‌آیند.  خداوند زنده است! متبارک باد صخرۀ من! متعال باد خدای نجات من! اوست خدایی که انتقام مرا می‌گیرد، و قومها را زیر سلطۀ من می‌آورد،  و مرا از دشمنانم خلاصی می‌بخشد. آری، تو مرا بر مخالفانم برتری بخشیده‌ای، و از مرد خشونت کار رهایی‌ام داده‌ای.  از این رو، خداوندا، تو را در میان قومها ستایش خواهم کرد، و بهر نامت خواهم سرایید. او به پادشاه خود پیروزیهای بزرگ می‌بخشد، و مسیح خود را محبت می‌کند، داوود و نسل او را، تا به ابد. ” 

سعید : 

‭‭

    ” خداوندا، جان خود را به سوی تو برمی‌افرازم؛ ای خدای من، بر تو توکل می‌دارم؛ مگذار سرافکنده شوم، و دشمنانم بر من فخر کنند.  آری، کسی که برای تو انتظار بکشد هرگز سرافکنده نخواهد شد؛ کسانی سرافکنده خواهند شد که بی‌سبب خیانت می‌ورزند.  خداوندا، راههای خویش را بر من بنما، و طریقهای خود را به من بیاموز!  مرا در راستی خود سالک گردان و مرا بیاموز، زیرا که تو خدای نجات من هستی؛ همۀ روز، منتظر تو هستم! خداوندا، رحمت و محبت خود را به یاد آر، زیرا که آنها از ازل بوده است.  گناهان جوانی‌ام را به یاد میاور،‌ و نه نافرمانیهایم را ! بر حسب محبت خود مرا یاد کن، به‌خاطر نیکویی خود، ای خداوند.  خداوند نیکو و راست است؛ از این رو، راه را بر گمراهان می‌نماید.  

سحر :  

   ” او فروتنان را در طریق عدالت سالک می‌گرداند، و راه خویش را به افتادگان می‌آموزد.  همۀ راههای خداوند محبت و وفا است، برای آنان که عهد و شهادات او را نگاه می‌دارند. خداوندا، به‌خاطر نام خود تقصیر مرا بیامرز، زیرا که بزرگ است!  کیست آن که از خداوند بترسد؟ خداوند راه برگزیدۀ خویش را بر او خواهد نمود.  جان او در نیکویی به سر خواهد برد، و نسل او وارث زمین خواهند شد. محرم اسرار خداوند، ترسندگان اویند؛ او عهد خویش را بدیشان می‌نماید. چشمان من همواره بر خداوند است، زیرا اوست که پاهای مرا از دام می‌رهاند.  به من روی کن و مرا فیض ببخشا، زیرا که بی‌کس و ستمدیده‌ام.  تنگیهای دل من بسیار گشته؛ مرا از مشقتهایم برهان.  ستمدیدگی و رنج مرا ببین، و همۀ گناهانم را بیامرز.  بر دشمنانم بنگر که چه بسیار گشته‌اند و چه خشونتگرانه بر من کینه می‌ورزند.  جانم را حفظ کن و مرا رهایی ده! مگذار سرافکنده شوم، زیرا که در تو پناه جُسته‌ام!  باشد که صداقت و درستی، مرا پاس دارند، زیرا که منتظر تو هستم!  خدایا، اسرائیل را از همۀ تنگیهایش فدیه کن.”

سعید : 

  ” خداوند نور من و نجات من است؛ از که بترسم؟ خداوند پناهگاه جان من است؛ از که هراسان شوم؟ چون بدکاران بر من هجوم آورند تا گوشت تنم را بخورند، چون خصمان و دشمنانم بر من بتازند، آنانند که می‌لغزند و می‌افتند. اگر لشگری به مقابله با من اردو زند، دلم نخواهد ترسید؛ اگر جنگ بر من بر پا شود در آن نیز اطمینان خواهم داشت.  یک چیز از خداوند خواسته‌ام، و در پی آن خواهم بود: که همۀ روزهای زندگی‌ام در خانۀ خداوند ساکن باشم، تا بر زیبایی خداوند چشم بدوزم و در معبدش، پاسخم را بجویم.  زیرا در روز بلا مرا در سایبان خود پنهان خواهد کرد، و در پوشش خیمۀ خویش مخفی خواهد ساخت، و بر صخره، در جای بلندم قرار خواهد داد.  آنگاه سرم بر دشمنانِ گرداگردم افراشته خواهد شد، و با فریادهای شادی در خیمۀ او قربانی خواهم کرد؛ و برای خداوند خواهم سرایید و خواهم نواخت. خداوندا، چون بخوانم، آوازم را بشنو؛ مرا فیض ببخشا و اجابتم فرما. ای دل من، او به تو گفته است: «روی مرا بجوی!» خداوندا، روی تو را خواهم جُست.  روی خویش از من پنهان مکن، و خدمتگزارت را خشمگینانه برمگردان؛ ای که یاور من بوده‌ای. ای خدای نجات من، طردم مکن و ترکم منما. اگرچه پدر و مادرم ترکم کنند، خداوند مرا خواهد پذیرفت. خداوندا، راه خود را به من بیاموز، و به سبب دشمنانم مرا به راه هموار هدایت فرما.به آرزوی خصمانم تسلیمم مکن، زیرا شاهدان دروغین بر من برخاسته‌اند، که خشونت را برمی‌دمند.  اما من باور دارم که نیکویی خداوند را در زمین زندگان خواهم دید.  برای خداوند انتظار بکش، نیرومند باش و دل قوی دار؛ آری، منتظر خداوند باش! “

سحر: 

‭‭ 

” پارسایان فریاد بر می آورند و خداوند آنان را می شنود. او ایشان را از همه ی تنگی ها یشان می رهاند.خداوند نزدیک  شکسته دلان است و کوفته شدگان در روح را نجات می بخشد.”

‭‭

   ” تنها برای خدا جان من در سکوت انتظار می‌کشد، زیرا نجات من از جانب اوست.  او یگانه صخره و نجات من است، و دژِ بلند من، پس هرگز جنبش نخواهم خورد.  تا به کِی بر مردی هجوم می‌آورید تا جملگی وی را به قتل رسانید، همچون دیواری خمیده و حصاری لرزان؟ به‌یقین بر آنند که او را از جایگاه بلندش سرنگون کنند؛ از دروغ گفتن لذت می‌برند؛ با دهان خود برکت می‌دهند، اما در دلها‌یشان نفرین می‌کنند.  تنها برای خدا، ای جان من، در سکوت انتظار بکش! زیرا امید من از جانب اوست! او یگانه صخره و نجات من است؛ و دژ بلند من، پس جنبش نخواهم خورد.  بر خداست نجات و عزت من؛ صخرۀ نیرومند و پناه من در خداست.  ای قوم، همواره بر او توکل کنید، و سفرۀ دل خویش را بر او بگشایید؛ زیرا که خدا پناه ماست.   براستی که بنی‌آدم نَفَسی بیش نیستند، و آدمیان فریبی بیش نیست 

؛ در کفۀ ترازو بالا می‌روند، زیرا جملگی با هم از بخار نیز سبکترند!  بر ظلم توکل مکنید و به مالِ دزدی امید مبندید؛ و هرچند بر دارایی‌تان افزوده گردد، دل بدان مبندید.  خدا یک بار گفته است و من دو بار شنیده‌ام که: قدرت از آن خداست  و محبت نیز از آن تو، ای خداوندگار. به‌یقین که تو هر کس را سزا خواهی داد، بر حسب آنچه کرده است.”

سعید

عزیزان دل

عزیزان دل براستی که قدرت از آن خداوند  و محبت نیز از آن اوو هر چیزی فقط  با خدا ممکنه  ،

 در خداوند پر قوت باشید 

سحر 

بله به یقین که برای آنان که به خدا ایمان دارند هر چیزی ممکن است

تا یک وقت دعای دیگه بدرود 

در دستان خداوند بدرخشید عزیزان  

0 replies

Leave a Reply

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]