زنان امید 

شماره:  1061

نگرش 3 – ما هویت خودمون رو از خدا میگیرم

موضوع اجتماعی: نگرش 3 هویت

موضوع روحانی: هویت در مسیح

جمله کلیدی: ما هویت خودمون رو از خدا میگیرم

نویسنده: نازنین

گوینده: مژگان و نازنین

 

نازنین :

سلام سلامی گرم به شما زنان نازنین امید/ به برنامه خودتون خوش اومدین/ من نازنین هستم و به همراه همکارم مژگان با یه برنامه دیگه با موضوع نگرش در خدمت شما هستیم

مژگان:

درود بر شما عزیزان امیدوارم حال دلتون خوب باشه. منم مژگانم و امیدوارم که از برنامه امروز ما لذت ببرید

نازنین:

یکی از دوستام خیلی که اهل ادب و کتاب و مطالعه هست/ اینو هم بگم که پناهنده هست و زندگی رو مثل همه اونهایی که به ناچار خارج از کشور هستن / به سختی سپری میکنه/ چند وقت پیش وقت دادگاه داشت و من بعنوان مترجم رفتم اونجا/ قاضی ازش پرسید چه درخواستی داری/ اون گفت: دولت کشورم هویتم رو از من گرفته/ من به هویت اجتیاج دارم/ چیزی که حق هر انسان هست.

مژگان:

چه جمله تاثیر گذاری / خوب قاضی چی گفت: پرونده با موفقیت انجام شد؟ /

نازنین:

تا جایی که من مطلعه هستم هنوز منتظره پاسخه/ آمین که جواب مثبت میاد//

مژگان:

آمین

نازنین:

آمین/ بعد از اون روز ازش پرسیدم چرا گفتی هویت میخوای/ چون افراد کمی هستن که به این موضوع فکر کنن و توی دادگاه این جمله رو بگن

مژگان: 

آره واقعا/ منم میخواستم همین رو بپرسم/ چه جوابی داد؟/

نازنین:

اون بهم گفت باید یه داستانی رو برات بگم و شروع کرد به تعریف و گفت:

چند روز پیش به دنبال مدارک تحصیلیم بودم /که به شناسنامه ام رسیدم /که بی رنگ و کهنه شده بود/ اونو برداشتم و ورق زدم

/ چند برگ کاغذ جلد شده / که تو بالای صفحه اول نوشته‌ شده بود شناسنامه/ زیر اون عکس بی‌جانی از من بود/ که یادگاریه  سال‌های گذشته اس / مال زمان حدود 18 سالگیم//

که اون عکس هم مثل خود شناسنامم دیگه تازه نیست کهنه و بی رنگ و رو شده/

زیر اونها نوشته‌شده آقا/خانم ….. در تاریخ …. در شهر …. به دنیا آمد و اینکه من / فرزند آقای ….. و خانم …. هستم / دقت کردم دیدم تا اینجاش رو من میدونم/ اما چیزی که برام تازگی داشت این بود که نمیدونستم من دلیل وجود خودم نیستم / و باید موجودیت منو کس دیگری به ‌واسطه مهر و یا امضایی تصدیق کنه/اینو از اینجا متوجه شدم که تو پایینِ / همین صفحه ی تولد/ یک موجود دیگه ای وجود منو تصدیق کرده و با مهر و امضایی شهادت داده که من متولد شدم/ و خودم هم از اینجا فهمیدم که من به دنیا اومدم/ توی صفحه بعد نوشته بود خلاصه ازدواج و طلاق/ وقتی بیشتر دقت کردم فهمیدم/ این صفحه/ صفحه‌ای یه که / نماینده شادی یا غم / کامرانی یا ناکامی رابطه یک‌عمرم هست / به این که چی در این مدت به سرم اومده و چیکار کردم//

فهمیدم اگر توی اون صفحه کوچک چیزی بنویسن/ یعنی / میان دو کس نکته‌هایی رد و بدل شده و هیجاناتی اتفاق افتاده/ و یا حتی کدورت یا صفا / بطور خلاصه / اندوه یا سرور حاصل همه اون  دو صفجه بود/ بعد از اون صفحه یه برگ هم به صفحه آخر منگنه شده بود/ برگه رای و کوپن و …./ و توش / چند مهر رنگی خود نمایی میکرد/ مهر هایی که بابت انتخابات خورده بود/ انتخابهایی رو انجام داده بودم که شاید بتونم وضع مردم کشورم رو بهتر کنم/ و مردم این همه ناراحتی و غم نداشته باشتن/ اما دریغ از یکم بهتر شدن// این یعنی انتخاب های من همه اشتباه و بی نتیجه بود//

 بلاخره  به صفحه آخر این دفتر زندگی رسیدم/ نوشته بودن مرگ//

با خودم گفتم / انسانی که تمام هستیش/ توی دو صفحه که از کف دست بزرگتر نیست جا میشه/

انسانی که طی روزگار و گذشت عمر هرگز معنا و مفهومی برای حیات و زندگیش پیدا نکرده/ در اینجا / توس صفحه آخر شناسنامه / معدوم میشه//

فهمیدم برای همون کسی که وجودش /دلیل موجودیتش نیست/ به کمال سادگی نوشتن/ به تاریخ …. در شهر …. مُرد/ و به شماره …. اسمش در دفتر مُردگان ثبت شد//

به خود گفتم چه عجیبه/ اون روز که اسمم رو توی دفتر زنده ها نوشتن / چه اتفاق عظیمی افتاده که  حالا توی دفتر مُردگان می‌نویسن//

با خودم گفتم / یک روز / با یک اتفاق به وجود اومدم و روز دیگه در گردش روزگار میمیرم/

و در فاصله آن تصادف و این تقدیر/ من چقدر غافل هستم / چه دل‌خوشی‌های احمقانه‌ای برای خودم فراهم کرده بودم/ فقط خدا میدونه//

وقتی شناسنامم رو و یا بهتر بگم طومار عمرم رو سرجاش گذاشتم / خودم رو خیلی کوچک و بیچیز دیدم/ و مدتی به حال خودم دلم سوخت/ باورم نمی‌شد من اینقدر حقیر باشم/و البته کل بشریت این‌قدر ضعیف و ناتوان هست/

اصلا تو بگو: کیه که کتاب زندگیش از این دو سه صفحهِ بیشتر باشه/ شاید مثل قدیم در گوشه و کنار این اوراق فانی چیزهایی بنویسند و حاشیه‌هایی داشته باشه/ اما / خود اون متن چه اهمیتی دارد که حواشیش دارای اهمیت باشه/

شاید فرضاً اتفاقات این / کتاب را بجای کاغذ چرکین / روی لوحی زرین بنویسن/ باز چه اهمیتی داره// این کتابچه ای هست که تندباد حوادث اون رو ورق میزنه/ و به ‌سرعت برق از صفحه اول به صفحه آخر می‌رسیم// واقعا مایوس شده بودم/ با خودم گفتم/ انسانی که با این همه کشمکش های روزگار / بالا و پایین رفتنها / تنها دفتری از خودش بجا میزاره که صفحاتش از 4 و اندازه‌اش از کف دست بیشتر نیست/ چطوری میتونه نا امید نشه//

بهش گفتم: میخوام یه چیزی ازت بپرسم/ خدا رو قبول داری؟/ قبول داری یه نفر هست که این همه پیچیدگی دنیا رو آفریده و ساخته؟ گفت: آره قبول دارم//

بهش گفتم: این یعنی نصف راه/ و همین خدا در اشعیا 41: 10 گفته :  مترس زیرا که من با تو هستم و مشوّش مشو زیرا من خدای تو هستم. تو را تقویت خواهم نمود و البتّه تو را معاونت خواهم داد و تو را به دست راست عدالت خود دستگیری خواهم کرد

گفتم: این خدا من و تو رو بی هدف نیافریده و برای ما نقشه داره/ تنها کاری که باید انجام بدی اینه که بقول سهراب سپهری: چشمها را باید شست/ طور دیگر باید دید//

بهش گفتم:  من معتقدم هیچ چیزی توی این دنیا بی دلیل نیست/ و چه چیز جالب برات بگم/ من برای برنامه جدید زنان امید دارم یه سری برنامه بنام نگرش مینویسم/ امروز هم داشتم نگرش شماره سه رو مینوشتم/ در مورد هویت / لطفا حتما برنامه رو گوش کن/ و دوست دارم نظرت رو بعد از شنیدن بهم بگی/ اون هم قبول کرد/

بعد گفتم: هیچ وقت هویتت رو روی چیزهای نذار که میتونن ازت بگیرنش / اون موقع تو باقی موندی و یک من بی ارزش/

الان که من اینجام کنارت/ بخاطر شناسنامت و پول و شغل و طاهرت نیست/ بلکه بخاطر نگرش و نوع نگاهت به زندگیته//

مژگان: امیدوارم که هرچه زودتر مشکلش حل بشه/ خدا خودش به هممون کمک کنه

دوستان عزیز امیدوارم تا اینجای برنامه مورد توجه شما قرار گرفته باشه/ اگر در مورد این برنامه سوالی داری میتوانید هم اکنون / سوالاتتون را از طریق واتساپ به شماره 0031-638-989898 و یا از طریق وبسایت (با مشخص کردن نام برنامه) برای ما ارسال کنید

و من و نازنین جان هم یه گلویی تازه کنیم بعد از چند دقیقه استراحت با بخش دوم برنامه در خدمت شما هستم/

میان برنامه

مژگان: 

به برنامه ی زنان امید خوش برگشتین/ تو بخش اول برنامه شنیدید که هویت /مقوله ای مهم و جداناپذیر از انسانه /احساس تعلق اجتماعی، یکی از نیازهای روانی اونه/. احساس تعلق،/ به زندگی یک فرد انگیزه و جهت می‌بخش/. در مقابل،/ نبود و یا کمبود چنین احساسی،/ یا شخص را به ورطۀ سردرگمی و بی‌هدفی سوق می‌ده و یا او رو/ در دام خودخواهی و خودمحوری گرفتار می‌کنه/. گروه اول خودشونو مطرود و نسبت به هر چیز غریبه می‌بینن/، در حالی که گروه دوم نه تنها خودشونو  به هیچ چیز و هیچ کس متعلق نمی‌دونن/، بلکه همه چیز و همه کس را در خدمت خودشون میبینن، و به انسان‌های دیگر به چشم ابزاری برای پیش‌بردمقاصدشون نگاه می‌کنن/.

 نازنین:

در انجیل لوقا باب ۱۵ آیات 11 تا 33 (داستان پسر گمشده)، روایت بی نظیری از اثرات زیانبار احساس عدم تعلقه. یک روز پسر کوچک تصمیم به ترک خانۀ پدری می‌گیره و با این تصمیم، عدم تعلق خود رو به پدر و خانوادۀ اش اعلام می‌کنه/. او به هویت واقعی خود پشت کرده و در جستجوی هویتی تازه از خانۀ پدر عزیمت می‌کنه/. ادامه این داستان، عاقبت و سرانجام چنین تصمیم نابخردانه‌ای رو جلوی چشمان ما قرار می‌ده-سرگردونی-/اما جالب اینجاست که هر چند به‌یاد آوردن محبت پدر او رو تو تصمیم به بازگشت مصمم می‌کنه / ولی به‌خاطر اشتباهی که مرتکب شده/، دیگه جایگاه خودشو تو خانۀ پدر از دست رفته می‌بینه./ در  (آیه ۱۹)  میگه با من همچون یکی از کارگرانت رفتار کن. او از شخصیت پدر وهویت واقعی خود کاملاً بی‌خبره/.

مژگان: 

از طرفی دیگه/، پسر بزرگتر هم/ درک  ضعیفی از شخصیت پدر داره/. تو نبود برادر کوچیکش/، او به عنوان تنها وارث دارایی پدر،/ نه تنها مالک تمامی ثروتش/،بلکه تداوم هویت این خانواده تماماً  در اختیار او قرار داره/. اما عدم شناخت شخصیت پدر منجر به عکس‌العمل اشتباه او می‌شه./ به نوعی او هم مثل برادر کوچک خودش،/ از درک میراث معنوی پدر قاصر بوده و هویت خودشو با مادیات پیوند می‌زنه،/آیه 30 میگه:  اما این پسرت که ثروت تو را با فاحشه‌ها تلف کرده، حال که بازگشته است، بهترین گوساله پرواری را که داشتیم، سر بریدی و برایش جشن گرفتی! . ارزش‌های او، ارزش‌های مادیه/، به همین خاطره که ارزش باز یافتن جان برادرشو نمیفهمه/. اما همان محبتی که پسر کوچک را بر جایگاه سابق خود می‌نشونه،/ برادر بزرگتر رو هم دعوت به شراکت تو ارثیۀ حقیقی پدر می‌کنه/.

در آیه 32 مکتوبه که: پسر عزیزم، تو همیشه در کنار من بوده‌ای؛ و هر چه من دارم، در واقع به تو تعلق دارد و سهم ارث توست! 32اما حالا باید جشن بگیریم و شادی کنیم، چون این برادر تو، مرده بود و زنده شده است؛ گم شده بود و پیدا شده است!» 

 

نازنین:

 جهان مادی، جهانی قابل لمسه. /برای درکش/ نیازی به ورود به لایه‌های عمیق‌تر زندگی نیست./ می‌شه اون رو به همون شکلی که هست،/ پذیرفت و از آن لذت برد/. اما در عین حال، نگاه مادی این قابلیت را داره که ما را از ارزش‌های والاتر محروم کنه. یعنی ارزش‌هایی که با استفادۀ صحیح و به‌جای آنها، انسان هویت واقعی خودش رو باز می‌یابه/پیدا میکنه/. تمرکز به زندگی مادی/، انسان رو از درک هویت واقعی خودش محروم می‌کنه. نگرش مادی‌گرایانه،/ منجر به محو تدریجی مرزهای موجود /بین برکات الهی و مالکیت مادی می‌شه./ در نتیجه، ارزش‌های ناپایدار و زودگذر، جایگزین ارزش‌های پایدار و ابدی می‌شه/.

 

مژگان: 

خدا در مسیح ما را دعوت به شراکت تو طبیعت خودش کرده/، اما نکته مهم اینجاست که شراکت در هویت الهی،/ نیاز به عکس‌العملی متناسب با ارزش‌های الهی داره/. نمیشه هم شریک هویت الهی شد و هم  به‌دنبال هویتی دیگه تو این جهان/،یا  ارزش‌های الهی رو خوار شمرد/. درک صحیح یک مسیحی از هویت او در مسیح، باعث تغییری همه جانبه /تو تعامل روزمرۀ او با جهان اطراف می‌شه/ به‌طوری‌که هیچ عاملی قادر به ایجاد تزلزل تو رفتار محبت‌آمیزش نیست/. حتی اگر محیط اطراف مصمم به محروم ساختن یک مسیحی از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی او باشن/-میدونیم که تو خیلی از این کشورها/ مسیحیان از این بابت تو جفا هستن/-هویت یک مسیحی دست نخورده باقی میونه/عوض نمیشه/.

 

نازنین:

 اما آنچه باعث قوام هویت یک مسیحی می‌شه،/ تنها مقاومت او  مقابل جفا نیست،/ بلکه ظاهر کردن خصوصیات پدر تو امور روزمرۀ زندگی/، که از اولویت بالاتری برخورداره/. یعنی وفادار بودن حتی توامور خیلی کوچیکه زندگیه/ زندگی روزمره ما باید/بر  اساس استانداردهای اصیل کتاب مقدس باشه، که باعث قوام و پر رنگ شدن هویت الهی تو وجود یک فرد مسیحی می‌شه/، و در زمان بحران/ به او قدرت و مقاومت میده/. عهد جدید مملو از رهنمودهای مختلف در این مورده یادتون نره ما رو هم با برکات خودتون شریک کنید و به اشتراک بزارید

تو انجیل لوقا آیه 32 دیدیم که پدر به پسر بزرگترش میگه : ، حالا باید جشن بگیریم و شادی کنیم، چون این برادر تو، مرده بود و زنده شده است؛ گم شده بود و پیدا شده است

 

مژگان: 

تو هویت تازه خودمون در مسیح/، آن نَفس پیشین ما با مسیح بر روی صلیب میخکوب شد تا دیگر گناه قدرتی بر ما نداشته باشد. ما دیگر اسیر گناه نیستیم/. ما دیگه بنده گناه نیستیم (رومیان ۶:۶)، بلکه با خدا آشتی کردیم/ هنگامی که دشمنان خدا بودیم، او به‌وسیلۀ مرگ پسرش ما را با خود آشتی داد؛ پس اکنون که دوستان خدا شده‌ایم به‌وسیلۀ حیات پسرش نجات خواهیم یافت.

11حال، چقدر از رابطهٔ عالی و جدیدی که با خدا داریم، شادیم! اینها همه از برکت وجود خداوند ما عیسی مسیح است که در راه گناهکاران، جان خود را فدا کرد تا ما را دوستان خدا سازد. (رومیان ۵: ۱۰). این هویت جدید/ همان‌طور که دید ما از جهان رو تغییر می‌ده/ کاملاً رابطه ما با خدا و خانواده‌هایمون را تغییر می‌ده و ترمیمش میکنه/میبینیم که تو داستان هم/پسر به هویت حقیقیه خودش برگشت/ در حقیقت اون الگو یا مقاومتی که داشت مرد و او دوباره زنده شد/ به نوعی رها شد از بند/.

 

نازنین:

 هویت تازه ما در مسیح به این معنیه که ما همان رابطه‌ای را با خدا داریم که مسیح با او داره/ – ما فرزندان او هستیم./ خداوند ما را به عنوان فرزندش پذیرفته / ما می‌توانیم او را «اَبا! پدر!» صدا کنیم

پس همچون برده‌ها، رفتارمان آمیخته با ترس و لرز نباشد، بلکه مانند فرزندان خدا رفتار نماییم، فرزندانی که به عضویت خانوادهٔ خدا پذیرفته شده‌اند و خدا را پدر خود می‌خوانند. 16زیرا روح خدا در عمق وجود ما، به ما می‌گوید که ما فرزندان خدا هستیم. 17و اگر فرزندان خدا هستیم، وارثان او نیز خواهیم بود. به عبارت دیگر، خدا تمام آن جلال و شکوهی را که به پسر خود عیسی مسیح خواهد داد، به ما نیز عطا خواهد فرمود. اما اگر می‌خواهیم در آینده در جلال او شریک شویم، باید اکنون در دردها و رنجهای او نیز شریک گردیم./(رومیان ۸: ۱۵-۱7). ما هر دو وارث مشترک و دوستان) مسیح هستیم. و این رابطه حتی قوی‌تر از روابطی هست که ما با خانواده‌های زمینی خودمون داریم ./

مژگان: 

خانواده خدا/ مجموعه عظیمی  ایماندارانه که /در کنار یکدیگر تلاش می‌کنن/ تا به خدا نزدیک و نزدیک تر شن/. این خانواده‌ایه که هر فرد عطایای و فیض خودشو داره/ واعضای این خانواده / بهترین‌ها را برای همدیگه میخوان /همدیگرو تشویق میکنن و میبخشن/.

هر عضو نقش خاصی داره/، اما نقش‌ها با احترام و لطف انجام می‌شه/کسی به دیگری برتری نداره/ از همه مهم‌تر، ما با محبت به یکدیگر پاسخ می‌دیم/، نه از روی احساس/، بلکه کاملا یک عمل آگاهانه و فداکارانه ست/، که منعکس‌کننده محبت الهی در ماست/ که انقدر ما را دوست داشت / خودش را برای ما فدا کرد /

 

نازنین: 

ما دیگر شهروندای دنیا نیستیم/، بلکه جدا از آن هستیم (دوم قرنتیان ۶: ۱۴-۷: ۱). ما می‌دانیم که بخشی از یک پادشاهی آسمانی هستیم که خدا بر آن حکومت می‌کنه/. چیزهایی که تو این خیمه ی زمین هستن دیگه ما را جذب نمی‌کنن /ما از رنج بر روی زمین یا آزمایش‌هایی که با آن روبرو هستیم هراس نداریم /یا بیش از حد تأکید نمی‌کنیم /و به چیزهایی که دنیا برای آن‌ها ارزش قائله اهمیت نمی‌دیم/.

دوستان هویت ما در مسیح/ ما را دگرگون می‌کنه

حتی بدن و اعمال ما بیانگر این حقیقته که/ ذهن ما دیگه مطابق با جهان نیست/بلکه ابزار پارسایی برای خدا هستن / و دیدگاه پادشاهی تازه ما به این معنیه که /آگاهیم دشمن ما اطرافیانِ ما نیستن/ بلکه نیروهای لشکرهایی از ارواح شرور هستن که تلاش می‌کنن مردم را از شناخت خدا باز دارن/.

 

مژگان:

 یکی از بزرگ‌ترین برکات در مورد هویت ما در مسیح /فیضی هست که به ما داده شده /تا در بلوغ معنوی رشد کنیم و واقعاً هویت تازه ما را منعکس می‌کنه (فیلیپیان ۱: ۶). زندگی ما در پرتو هویتمان در مسیح مملو از یک پدر آسمانی، یک خانواده بزرگ و دوست داشتنیه/، و این درک که ما شهروندان پادشاهی دیگه ای هستیم، نه این زمین./

پدر آسمانی حمد و ستایش خود را به تو تقدیم می‌کنم به‌خاطر آنچه هستی و به‌خاطر تمام آنچه انجام داده‌ای. تو یگانه آفرینندهٔ جهان هستی و همه چیز تحت احاطه و سلطهٔ کامل تو قرار دارد. پدر، تو مرا طبق ارادهٔ خود آفریدی و روح قدوست را در من نهادی تا هر چه بیشتر شبیه مسیح بشوم. برکات تو بیش از آن است که به حساب بیایند. تو همیشه آنچه را که نیاز داشته‌ام در موقع مناسب به من بخشیدی. می‌دانم که هر مشکل بزرگ و کوچکی را می‌توانم به حضور تو بیاورم و تو کمک می‌کنی تا طبق اراده و خواست مقدست بر آن غلبه کنم. قول می‌دهم در تمام طول زندگی‌ام تو را محبت و خدمت کنم؛ چون تو همواره بهترین را برای من می‌خواهی. باشد که تو را فوق از هر چیز دیگر بجویم و اطاعت کنم.

نازنین: 

پدر، امروز به دلگرمی و شهامت از دستان تو نیاز دارم تا بتوانم با  چالش‌های پیش رو مقابله کنم. تو روح ترس را به من ندادی، بلکه روح قوت و آرامش را عطا فرمودی، اما وقتی به کاری که باید انجام بدهم فکر می‌کنم، ترس وجوم را فرا می‌گیرد. به من قوت عطا کن و مدد فرما تا بر ترس خود غلبه کنم. تو همان خدایی هستی که دانیال را از چاه شیران نجات دادی. می‌دانم که قادری مرا هم از این وضعیت برهانی، اگر اراده تو چنین باشد. پدر، عطا کن تا در این شرایط شهامت خود را از دست ندهم. باشد که آنچه می‌کنم سبب حرمت و جلال نام تو بشود. اگر ارادٔه تو این است که در این شرایط بمانم ،پس در کنار من بمان و هدایتم کن. تو را شکر می‌کنم که مددکار و قوت من هستی. آمین. 

مژگان:

دوستان عزیز به پایان این قسمت از برنامه رسیدیم / شما می‌تونین از طریق شماره واتساپ 98-98-98-638-0031 

و یا آدرس ایمیل info@persianworldradio.com  و همچنین از طریق وبسایت رایو جهانی پارس به نشانی persianworldradio.com با ما در تماس باشید و پیامها و نظرات خودتون رو برای ما ارسال کنید.

یه نکته مهم هم اینه بعد از گوش کردن برنامه در وبسایت / میتونید در کادر پایینش / نظراتتون رو در مورد همون برنامه برای ما ارسال کنید. 

شما را تا زمانی دیگر به خدای بزرگ میسپارم

نازنین:

بدرود عزیزان

0 replies

Leave a Reply

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]