زنان امید
شماره: 1008
موضوع اجتماعی: زن و شوهر حامی یکدیگر
موضوع روحانی: مسئولیت زن و شوهر
جمله کلیدی: عشق مانند گلی ست که نیاز به مراقبت و توجه دارد
نویسنده: مژگان
گوینده: مژگان و نازنین
نازنین:
درود خداوند بر شما شنوندگان گرامی/ شما به برنامه زنان امید گوش میکنید// نازنین هستم و خوشحالم که امروز هم به همراه مژگان عزیز نیم ساعتی با شما عزیزان خواهیم بود
مژگان:
منم درود میفرستم بر شما همراهان گرامی و امیدوارم هرجا که هستین حال دلتون خوب باشه/ نازنین جان ممنونم از محبتت عزیزم من هم خوشحالم که در کنار تو دوست نازنینم با یک برنامه دیگه همراه هستم
نازنین:
مرسی عزیزم/ دوست عزیز شما تو بحران های زندگی زناشویی چطور عمل میکنین؟ اگه دوست داری چند تا نکته ی کلیدی در اینباره یاد بگیری/ پس با برنامه امروز ما همراه باش و برای کسی هم که نیاز داره بشنوه بفرست
مژگان:
امروز میخوایم از دید یک زن به این موضوع نگاه کنیم و ببینیم که چطور میشه حتی در شرایط سخت و پیچیده/ از خانواده حمایت کرد و یه زندگی موفق داشت/ و احساس خوشبختی کرد//
نازنین:
مثل همیشه باید بهتون بگیم که ما در مورد مشکلات سطحی صحبت میکنیم/ اگر شما احساس میکنید که زندگی زناشوییتون در خطره یا احساس افسردگی شدیدی میکنید/ حتماً باید با یک مشاور یا روانشناس وقت داشته باشید/ ما اینجا فقط یک سری پیشنهادات به شما میدیم که کلی هستند و به شما در جهت داشتن یک زندگی زناشویی سالم کمک میکنن
مژگان:
بله/ همچُنین ما دنبال مقصر نمیگردیم/ تنها کاری که تو این برنامه قصد داریم انجام بدیم اینه که یک سری راهکار به شما شنونده های دوست داشتنی ارائه میدیم/ که به شما برای عبور از بحران های زندگی زناشویی انگیزه میبخشه// حفظ نشاط تو زندگی زناشویی نیاز به مهارت داره// بعضی از زوجها اوایل ازدواج ناخواسته دچار اشتباهاتی میشن که به مرور باعث از بین رفتن شادی و صمیمیت و سرد شدن روابطشون میشه و بعد با دست روی دست گذاشتن و مقصر شمردن همدیگه اوضاع رو بدتر میکنن//
نازنین:
معمولاً همه زوجهای جوون به امیدِ داشتن یه زندگی زناشویی شاد و پایدار ازدواج میکنن ولی/ تو این مسیر گاهی دچار اشتباه میشن و به جای حفظ نشاط زندگی به مرور از هم دور میشن و سایه سرد و سنگینی بر زندگیشون حاکم میشه//
مژگان:
قبل از هر چیز بگم که زندگی واقعی مثل داستانها و فیلمهای عاشقانه نیست که همیشه گل و بلبل باشه/ یا اگرم مشکلی پیش میاد خیلی زود حل میشه و همه چی به خوبی و خوشی میگذره// زندگی واقعی خیلی متفاوته// گاهی مشکلاتی بین زوجین پیش میاد و گاهی مشکلات از بیرون روی روابطشون تاثیر میذاره/ پس اگر تو زندگیتون چالش و کشمکش هست این خیلی طبیعیه/ البته تا یه اندازه ای…
نازنین:
درسته/ فقط نباید اجازه بدیم که این مشکلات تو زندگیمون ریشه بندازه// بلکه باید با صبوری و با درایت برای حفظ این رابطه تلاش کرد// حالا گاهی اوقات پیش میاد که زن و شوهر با وجود اینکه خیلی همدیگرو دوست دارن اما/ از زندگی مشترکشون رضایت کافی ندارن و در واقع بلد نیستن که مشکلاتو چطوری حل کنن یا کیفیت روابط عاطفیشونو بالا ببرن// نمیدونن چطور از طوفان های زندگی عبور کنن و زود تسلیم مشکلات میشن// شما چطور دوستان؟ شما چطور عمل میکنین؟ امروز از شخصی میشنویم که سربلند از طوفان زندگیش بیرون اومد//
مژگان:
امروز میخوایم نامه یکی از شنوندگان عزیزمونو که تجربیاتشو با ما در میون گذاشته براتون بخونیم که اینجا با نام مستعار مریم از ایشون نام میبریم// مریم میگه:
«خیلی جوون بودم که ازدواج کردم// احساس میکنم برای قبول مسئولیتی به این سنگینی اصلاً آمادگی نداشتم// همسرم فریبرز مرد خوبی بود/ اونم خیلی جوون بود/ یه جوونه پاک و ساده اما بی پول!!! زندگیمونو توی یه خونه نقلی کوچیک شروع کردیم// همه چیز خوب بود// هرچند پول زیادی نداشتیم اما/ دلمون به گرمای عشقمون خوش بود که خونه دلمونو نورانی کرده بود//
نازنین:
روزها از پس هم میگذشت// اوضاع کار همسرم هر روز بدتر میشد و ما هم بی پول تر// پس همسرم تصمیم گرفت که دو شیفت کار کنه تا بتونیم یه زندگی معمولی رو بچرخونیم// تازه یکم اوضاع مالیمون سر و سامون پیدا کرده بود که/ فهمیدم باردارم// من و فریبرز سر از پا نمیشناختیم// اما یکم که گذشت/ نبودِ فریبرز خیلی اذیتم میکرد// تمام روز توی خونه تنها بودم و حتی گاهی اوقات وقتی که من خواب بودم میومد خونه// به خودم گفتم یه مدت تحمل میکنیم بعد سختیا تموم میشه اما/ کم کم تحملش برام سخت شد// هورمونام به هم ریخته بود و حساس شده بودم// گاهی انگار در و دیوار خونه می خواست منو قورت بده// دلم میخواست فریبرز غروب که میشه بیاد خونه…. کنارم باشه/ با هم در مورد بچه ی تو راهیمون صحبت کنیم/ خلاصه که دل بدیم و قلوه بگیریم// دلم میخواست دوتایی بریم بیرون و یه چرخی بزنیم/ اما افسوس…. افسوس که فقط من بودمو بچه توی شکمم و تنهایی و حسرت…..
مژگان:
چند ماه به همین منوال گذشت و من هر روز غمگینتر از روز قبل بودم// گاهی به خودم میگفتم “کاشکی اصلاً باردار نمیشدم”/ یه بار دیگه میگفتم “کاش اصلاً ازدواج نمیکردم”/ اما خوب گفتنِ ای کاش دردی رو دوا نمیکرد// البته نه اینکه از ازدواج با فریبرز پشیمون شده باشما… نه… من عاشقش بودم اما فقط یکم خسته بودم// فریبرز هم مثل من خسته و غمگین بود// فشار کار به قدری روش زیاد بود که کمرشو خم کرده بود// رابطمونم انگار دیگه مثل قبل نبود… ناملایمات روزگار باعث سردی رابطه ی قشنگ ما شده بود// یه روز که رفته بودم خونه ی همسایهمون کمی باهاش درد دل کردم// اون زن حکیم و با خدایی بود// بهم گفت: توکلت به خدا باشه/مطمئنم خدا برات دری رو باز میکنه// راستی تو که چند جور هنر بلدی چرا ازشون استفاده نمیکنی؟؟! هم از بیکاری در میای و درآمد کسب میکنی/ هم دیگه لازم نیست شوهرت دو شیفت کار کنه و اینجور مشکلات براتون پیش بیاد//
نازنین:
این فکر جرقه امیدی در قلب من بود/ من تو خیاطی و منجوق دوزی استعداد خاصی داشتم/ چرخ خیاطی هم که داشتم/ پس کار خیاطی تو خونه رو شروع کردم// و یکم بعد از طریق یکی از همسایههامون تو محل/ کارِ منجوق دوزی روی لباس عروس توی خونه رو هم در کنار خیاطی شروع کردم// به لطف خدا کارم حسابی گرفت و درآمدم انقدر خوب شد که همسرمو راضی کردم که فقط یه شیفت کار کنه اما} خوب به رابطه ما آسیب وارد شده بود و نیاز به ترمیم داشت// ما انقدر از هم فاصله گرفته بودیم که/ حتی وقتی با هم بودیم هم زیاد صحبت نمیکردیم// یه روز که کنار حوض نشسته بودیم و چای می نوشیدیم بهش گفتم: فریبرز… درسته که ما تو این دو سال سختی زیاد کشیدیم و زندگیمون خیلی خوب شروع نشد اما….اما باید دست به دست هم این زندگی رو بسازیم//
مژگان:
فریبرز… رابطه مثل یه گل میمونه/ اگر بهش آب و نور کافی نرسه خشک میشه// من به عنوان همسرت سهم مو سعی میکنم انجام بدم// لطفاً توام نسبت به نیازهای من بیتفاوت نباش… من نیاز دارم که با هم صحبت کنیم/ با هم خرید بریم/ با هم کارای خونه رو انجام بدیم/ و با هم… زندگیمونو بسازیم و زیباتر کنیم// فریبرز با نگاهی که توام با شرمندگی بود بهم نگاهی کرد و با عشق منو در آغوش کشید و گفت: مرسی که اینا رو بهم گفتی مریمم… خوب راستش} به ما اصلاً یاد ندادن که دنیای زنا چه شکلیه و نیازاشون چیه/ بهم قول بده… قول بده که همیشه بهم بگی که خواستت از من چیه؟ باشه؟ منم با عشق نگاش کردم و گفتم: چشم… چند وقت بعد/ من به این فکر رسیدم که لباسهایی که میدوزمو با منجوق کاری زیباترش کنم/ که خب اون موقع چیزکمیاب و ارزشمندی بود// پس یه مغازه تو حوالی محلمون اجاره کردم و شروع به دوخت لباس های سنگ دوزی شده کردم//
نازنین:
پس من کارمو تو مغازه م شروع کردم و طولی نکشید که/ انقدر مشتریام زیاد شدن که مجبور شدم یکی دو نفر نیرو استخدام کنم// به لطف خدا کار من حسابی رونق پیدا کردو به پیشنهاد فریبرز تصمیم گرفتیم که یه کارگاه راه بندازیم// زندگی ما رنگ و بوی تازه ای به خودش گرفت… نمیگم دیگه مشکلی تو زندگی نداشتیم اما/ خوشحالم که تو اون برهه تونستم با کمک خدا خانواده مو از یه بحران نجات بدم// الان که برای شما نامه مینویسم دختر بزرگم ۳۰ سالشه/ و به جز اون خدا به ما دو فرزند دیگه هم داد// میخوام به همه خانوما مخصوصاً زنای جوون بگم که} از هیچ تلاشی برای ساختن زندگیتون دریغ نکنید// نگید کار کردن وظیفه شوهرمه/ اون باید پول در بیاره/ اگر میبینید که اون تلاششو میکنه و به جایی نمیرسه باید بهش کمک کنید// و مهمتر از همه هیچ وقت محبتتونو از مردتون دریغ نکنید// محبت معجزهایه که به زندگی زناشویی روح میبخشه/ اونو زنده نگه میداره// در آخر هم بگم که من به تازگی با برنامه شما آشنا شدم و از بابت برنامههای خوب و مطالب آموزنده تون از شما تشکر میکنم//
مژگان:
دوست عزیز و نازنین ما از شما تشکر میکنیم که لطف کردین و تجربه خودتونو با ما در میون گذاشتین/ و خیلی خوشحال هستیم که شما رو در جمع خودمون داریم// شنونده های گرامی ازتون میخوام که اگر شما هم مثل این دوست عزیز تجربه ای دارید خوشحال میشیم که از شما بشنویم/ به این فکر کنید که شاید کسی با شنیدن داستان شما زندگیش تغییر کنه و انگیزه پیدا کنه//
نازنین:
پس همین الان تلفنو بردارین و تو واتساپ برای ما پیغام بذارید/ نظرتون در مورد حمایت و کمک کردن زن به همسرش چیه؟ خوشحال میشیم که از شما بشنویم// حتی شاید در طول شنیدن برنامه سوالی براتون پیش بیاد پس خیلی راحت میتونید برای ما پیغام بذارید یا حتی تماس بگیرید// پس تا شما دست به کار میشین من و مژگان جان هم یه نوشیدنی گرم بخوریم و بعد از شنیدن این سرود دوباره برمیگردیم// پس جایی نرید و با ما همراه باشید//
موزیک
مژگان:
دوستان عزیز به ادامه برنامه زنان امید خوش برگشتین/ امیدوارم که از شنیدن این سرود لذت برده باشین// داستان زندگی مریم که تو بخش قبل شنیدین برای من به شخصه/ انگیزه بخش بود امیدوارم برای شما هم اینطور بوده باشه// اتفاقاً داشتم قبل از برنامه به نازنین جان میگفتم که چقدر خوبه که هر کدوم از ما تو هر جایگاهی که هستیم بتونیم نیاز خانواده رو تشخیص بدیم و در جهت اون قدم عملی برداریم//
نازنین:
دقیقا…ً ما تو هر جایگاهی که هستیم/ چه به عنوان زن/ چه به عنوان شوهر/ چه به عنوان فرزند/ یا چه به عنوان والدین/ باید حامی خانواده باشیم و از هیچ تلاشی دریغ نکنیم// هرجا که میبینیم نیازی هست باید دست به کار بشیم// همه اعضای خونواده باید برای داشتن یه خانواده سالم و شاد تلاش کنن// اگه هر کدوم از اعضا کمبودا رو گردن یکی دیگه بندازن اون وقت ضررش به خودشونم میرسه//
مژگان:
درسته/ خونوادهای موفقه که همه اعضا خودشونو مسئول بدونن و هرجور میتونن به هم کمک کنن// مثلاً چی میشد اگه/ مریم به خودش میگفت “اصلاً به من چه که کار کنم و به خودم زحمت بدم/ وظیفه من نیست که… من الان حاملمو باید حسابی استراحت کنم” اون وقت چه اتفاقی براشون میافتاد؟ اونوقت اونا/ روز به روز از هم دورتر و دورتر میشدن و مشکلات دیگهای بروز پیدا میکرد// یادتون باشه شما کنار هم هستین/ نه مقابل هم//
نازنین:
بله دقیقاً… اتفاقاً یه آیه زیبا تو کتاب مقدس هست که اینو به تصویر میکشه و به زیبایی بیان میکنه// انجیل مرقس باب ۱۰ آیه ۷ میگه: “از همین رو مرد پدر و مادر خود را ترک کرده به زن خویش خواهد پیوست و آن دو یک تن خواهند شد بنابراین از آن پس دیگر دو نیستند بلکه یک تن میباشند” چقدر خداوند رابطه زناشویی رو زیبا بیان کرده!!!!! وقتی میگه زن و شوهر یک تن هستند/ یعنی هر چیزی که برای خودت میخوای یا هر کاری که برای بهتر شدن حال خودت انجام میدی/ باید برای همسرت هم به همون شکل انجام بدی//
مژگان:
بله دقیقاً و اگر هر کدوم از ما این اصل رو رعایت کنیم من فکر میکنم خیلی از مشکلات زناشویی حل میشه// کلام خدا چند تا اصل برای بهبود روابط خانواده ارائه داده که باید در مورد اون خوب تفکر کنیم و اونو توی زندگیمون به اجرا در بیاریم// مثلاً اینکه خداوند به مرد مسئولیت سرپرستی از خانواده رو داده و از اون به عنوان سرِ خانواده نام میبره// سر به معنی سروری کردن یا قلدری کردن نیست و به هیچ عنوان کتاب مقدس فرهنگ مردسالاری رو ترویج نمیده بلکه/ منظور از سر مسئولیت سنگین سرپرستی و نظارت بر خانواده هست//
نازنین:
دقیقاً ما تو کتاب پیدایش میخونیم که/ خداوند زن رو از دنده ی مرد که کنار قلبش بود به وجود آورد// این سمبولی بود از اینکه هر دوی اونها در نظر خدا مساوی هستن/ فقط نقشهاشون متفاوته// اگه خدا حوا رو از استخوانی از سر آدم می گرفت شاید اینطور برداشت میشد که/ زن باید حاکم باشه و برعکس// اگه زن رو از استخوان زیر پای آدم میگرفت شاید اینجور تفسیر میشد که زن باید ضعیف و ذلیل و پایینتر قرار گرفته بشه// اما قسمت زیباش اینجاست که زن از کنار قلب مرد آفریده شد… تا نه تنها مساوی باشن بلکه با عشق کنار هم قرار بگیرن//
مژگان:
چقدر زیبا بیان کردی نازنین جان… بله/ مرد به عنوان رهبر و راهنما به خانواده جهت میده و این رو هم باید به خاطر داشته باشه که مسیح سر اونه/ به این معنا که مسیح رهبر و راهنمای اونه و اون هم باید به همین شکل در خانواده خودش عمل کنه// مرد باید برای رفاه خانوادهاش تلاش کنه چه از نظر مالی و چه از نظر معنوی// شاید خیلی از آقایون برای رفاه مالی خانواده تلاش زیادی دارن اما/ باید مراقب باشن که اونا مسئول امور روحانی خانواده هم هستن و باید خونواده رو در همین مسیر پیش ببرن//
نازنین:
حالا میرسیم به مسئولیت زن که کتاب مقدس به اون اشاره کرده/ افسسیان باب ۵ آیات ۲۲ تا ۲۴ میگه: “ای زنان تسلیم شوهران خود باشید همانگونه که تسلیم خداوند هستید زیرا/ شوهر سر زن است چنانکه مسیح نیز سر کلیسا بدن خویش و نجات دهنده آن است// پس همان گونه که کلیسا تسلیم مسیح است زنان نیز باید تسلیم شوهران خود باشند” عزیزان اگر با کتاب مقدس آشنایی داشته باشید میدونید که منظور خدا به هیچ عنوان کوچیک کردن نقش زن نیست// اینطور نیست که زن حکم برده رو داره و شوهر اربابشه// یا زن مثل یه عروسک/ بازیچه چون و چرایی از شوهرش باشه// بلکه اطاعت کردن زن به این معناست که زن/ رهبری و جایگاه همسرش رو به نمایندگی از مسیح بپذیره// یعنی سر بودن مرد رو که به معنای رهبری و هدایت خانواده ست و در موردش توضیح دادیم/ بپذیره و به اون احترام بذاره//
مژگان:
کاملاً درسته احترام به همسر بیشتر از چیزی که فکرشو کنید توی رابطه شما با همسرتون تاثیرگذاره// ما خانمها باید به جایگاه همسرمون احترام بزاریم/ چه کلامی/ و چه رفتاری باید بهش حس پذیرفته شدن بدیم// بهش نشون بدیم که چقدر بهش افتخار میکنیم/ چه تو جمع/ چه تو تنهایی/ و باید این احترامو به فرزندانمون هم یاد بدیم// اتفاقاً آیه بعد از آیه ای که نازنین جان براتون خوند از کتاب افسسیان باب ۵ آیه ۲۵ از شوهران میخواد تا همسرانشون رو مثل جان خودشون محبت کنند/ همونطور که مسیح هم کلیسا رو محبت کرد و جان خودشو فدای اون کرد// آیه ۲۸ میگه “شوهران باید همسران خود را همچون بدن خویش محبت کنند/ آنکه زن خود را محبت میکند خویشتن را محبت مینماید// زیرا هرگز کسی از بدن خود نفرت ندارد بلکه/ به آن خوراک میدهد و از آن نگاهداری میکند چنانکه مسیح نیز از کلیسا مراقبت مینماید”
نازنین:
آمین… چقدر زیبا و مژگان جان با اجازه ت/ من آیه ۳۳ رو هم به عنوان حُسنِ ختام برای عزیزان بخونم
مژگان:
حتما چرا که نه عزیزم!!!
نازنین: آیه ۳۳ میگه “باری هر یک از شما نیز باید زن خود را همچون خویشتن محبت کند/ و زن نیز باید شوهر خویش را حرمت نهد” پس یادتون باشه عزیزان اینا کلید های ارزشمندیه که فکر میکنم هر کس اونو تو زندگیش به کار ببنده/ روابط زناشویی مطلوبی رو تجربه میکنه//
مژگان:
کاملاً باهات موافقم نازنین جان/ میخوام بگم که من فکر میکنم نقطه ضعف ما خانمها و آقایون تو همین دو تا نکته ست// پس لطفاً مطالبی که امروز شنیدین رو تو دعای شخصیتون هم ببرین و از خدا بخواین بهتون نشون بده// تو کدوم قسمت ضعف دارین؟ و نیازه که توش تغییر کنید؟ مطمئن باشید که خدا به شما نشون میده//
نازنین:
خوب شنوندگان عزیز برنامه امروز ما هم به اتمام رسیده// خوشحال میشیم که از تجربیات شما هم بشنویم و حتی نظرات شما رو راجع به این برنامه بدونیم//
شما میتونید از طریق شماره واتساپ
با ما در تماس باشید
ضمناً اگر در طی برنامه سوالی براتون پیش میاد یا نیاز به دعا دارین تیم پشتیبانی ما با اشتیاق در خدمت شما عزیزان خواهند بود//
مژگان:
بله امیدوارم که از برنامه امروز ما لذت برده باشین و امیدوارم کانون خانواده شما و روابط زناشوییتون هر روز با نور امید و محبت خداوند گرمتر و پرشورتر بشه//
نازنین:
آمین … همچنین برکات شادی و آرامش خداوند رو بر شما و خانوادهتون اعلام میکنیم// تا برنامه بعد و زنان امیدی دیگه خداوند یار و یاور شما
مژگان:
خدانگهدار دوستان