نام برنامه: خانواده ما قسمت 32 – دروغ

موضوع:دروغ

نویسنده: حامد

گویندگان:حامد و ارزو

تایید کننده: سیاوش – سعید – سیامک  

حامد:

سلام و عرض درود خدمت شما همه عزیزان برنامه خانواده ما من حامد هستم و بار دیگر با یک برنامه دیگه به همراه آرزوی عزیزم مهمان دل‌های گرم شما دوستان هستیم 

آرزو:

من هم آرزو هستم و سلام می‌کنم خدمت شما همه دوستان همیشگی برنامه خانواده ما

امروز می‌خوام یه دونه داستان بگم از یه موضوعی که توی اطرافیان همه ما ها امکان داره اتفاق افتاده باشه

یکی از دوستای من همیشه از اینکه زندگیه گذشتش دوباره براش اتفاق نیفته مواظب بود تا کسی از اون خاطرات و اتفاقات با خبره نشه حداقل کسایی که جدیدا وارد زندگیش می شدن \چون ماها که می دونستیم و از گذشته اون با خبر بودیم ولی حتی دوست نداشت ماها هم چیزی از اون روز ها بهش یاد اور بشیم 

با یک اقا پسری که همکارش بوده قرار بود ازدواج کنن ولی استرس اینکه اگر اون پسره از گذشته دوستم چیزی به پرسه یا بفهمه داشت اونو دیونه می کرد و هر روز حالش بد و بدتر میشد

منم همیشه بهش می گفتم که ببین فلانی بالاخره که چی اگه یروزی بفهمه چی؟بهتر نیست همه چیزو از زبون خودت بشنوه ؟

ولی گوشش بدهکار نبود که نبود \خلاصه سرتونو درد نیارم این به همین کاراش ادامه داد تا یک روز از منم خواست براش به اون پسره دروغ بگم که دیگه کاسه صبرم سرریز شد و بهش گفتم داری باخود چیکار میکنی خودت به کنار داری اطرافیانتم مجبور به دروغ میکنی منم گفتم اینجور نمی شه موبایلشو گرفتم از گوشیه خودش زنگ زدم به نامزدشو یه قرار سه نفره گذاشتم اونم گفت چشم می رسونم خودمو! 

حامد:

حالا چرا سه نفره؟

آرزو:

چون می دونستم نمی گه

تلفنشو ازم گرفت گفت ارزو بدبختم کردی این چه کاری بود اخه  

منم بهش گفت اونی که داره بدبختت میکنه دروغ گفتنته \

اگه امروز همه ی ماجرا رو براش تعریف نکنی\ چون از زبون منم بهش دروغ گفتی  خودم همه چیزو براش تعریف میکنم 

خیلی ترسیده بود و مدام میگفت اگه همه چیز و بفهمه منو ول میکنه

منم بهش میگفتم اگه الان ولت کنه خیلی بهتره از اینکه با یه بچه ولت کنه

دروغ/ دروغ میاره تا اخر عمرت فقط هی داری دروغ میگی که دروغ قبلیتو درست کنی بیچاره

حامد:

خوب بعدش چی شد حقیقتو گفت؟

ارزو:

اره از ترس اینکه من نگم خودش گفت بعد نامزدش  گفته بود که یه چیزهای فهمیده بوده و از اینکه دوستم اینرو ازش مخفی کرده بوده خیلی نارحت بود قرار بود اگه نمی گفت پسره نامزدیشونو بهم بزنه

 ولی چون خودش براش توضیح داده بوده از بابت دروغ گفتنش عذر خواهی کرده بود دوستمو بخشید الانم شش ساله که دارن باهم زندگی می کنن

حامد:

این چه راه حلی که همه می خوان با دروغ مشکلاتشون حل کنن من نمی فهمم تو نهایت با دروغ می تونی فقط یخورده وقت بخری ولی بعدش مشکلت حل نمی شه که هیچ  تازه بدترهم میشه 

یعنی دوستت چه مشکلی داشته که از یه آدم دروغگو بدتر بوده که حاضر بوده دروغ بگه ولی اون رو پنهون کنه ؟

ارزو:

هیچی قبلا نامزد کرده بوده ولی به هم خورده !!

حامد:

یعنی چی؟ به خاطر یه همچین موضوع کوچیکی دروغ گفته من خودم شاید با هر خصوصیت بدی کنار بیام ولی دروغ اصلا چون دروغ دروازه تمام بدی هاست تو هر گناه یا کار بدی از آدم دروغ بگی بر میاد چون اون صداقتی نداره که از چیزی اونو صلب کنه و کسی هم نمی تونه به آدم دروغگو در هیچ زمینه ای اعتماد کنه مثلا تو همیشه به آدم دروغگو شک داری که آیا دزدی میکنه ایا غیبت میکنه ایا نفاق درست میکنه ایا خیانت میکنه و تمام ویژگی های بد رو می تونی بهش نسبت بدی

اصلا من فقط می خوام تو این برنامه بگم دروغ نگین \دروغ نگین  و اینو ۱۵ دقیقه تکرار کنم فقط 

بازم به نظر من کمه 

من نمیتونم نفرتمو از این کار نشون بدم 

یعنی یه ادم با دروغ فقط نفرت انگیز میشه نه چیز دیگه ای جالبش اینجاست که فکر می کنه اگه دروغ بگه کلی اعتبارم بدس میاره 

آرزو:

این مدل ادما دیگه به دروغ گفتن اعتیاد پیدا کردن اصلا دیگه براش مهم نیست سر چه چیزی قراره دروغ بگه اون بدون علت دروغ میگه که گفته باشه حتی سر چیزهایی که هیچ اهمیتی نداره  اون دروغ میگه//

 یکی رو می شناختیم که دقیقا همین بود مثلا نشسته بودیم دوره هم و هممون کامل خانواده های هم مو میشناختیم بعد یهو در مورد یک چیز بخود شروع می کرد به دروغ گفتن تازه خیلی هم ناراحت می شد اگه دروغشو باور نمی کردیم مثلا میگفت بابام این لباسمو از خارج برام سوغاتی اورده بعد یادش نبود که اصلا اون لباس رو باهم از بازار خریده بودیم ماهم فقط باید همدیگرو نگاه می کردیم وسیع میکردیم این توهین به شعورمونو تحمل کنیم 

بارها هم بهش گفته بودم که فلانی دروغ دروغه\ سیع کن این رفتارتو کنار بزار همیشه هم ناراحت میشد که شما همیشه منو قضاوت می کنید اره من بد بختم بیچاره هم و شما فقط خوبید از این جور هوچی بازیا اخرشم گوش نمی داد

حامد :

ارزو جان ریشه اصلی دروغ ،ترسه \ هر دروغی از ترسی بوجود میاد که فرد از اون فرار میکنه

 ادم دروغگو در درجه اول یک ترسوه، توی روانشناسی کودک هم میگن همیشه برای اینکه کودک رو از دروغگفتن دور کنی باید اول احساس امنیت به کودک بدهید و سیع کنی احساس ارامش کنه چون دروغ های بچه ها از ترسیه که دارند مثلا از این میترسه که پدر مادرش دعواش کنن یا نیاز به دیده شدن داره و ازاین قبیل چیزها باعث میشه که کودک احساس ترس میکنه و اولین واکنشش دروغه و اگر می خوایم که کودک از این ویژگی بد دوری کنه باید احساس ترس کودک رو برطرف کنیم و هرگز از کلمه دروغ استفاده نکنیم یا تو دروغگو هستی زیرا این کلمات نه تنها کودک از دروغ گفتن دور نمی کنه بلکه باعث میشه قبح این کار زشت  هم برای کودک ازبین بره و دروغ تبدیل به 

ارزو: 

بقول حکیم ابوالقاسم فردوسی که میگه:

وگر بر خرد چیره گردد هوا      نخواهد به دیوانگی بر گوا

بکژی تو را راه نزدیکتر         سوی راستی راه باریکتر

به کاری کزو پیشدستی کنی       به آید که کندی و سستی کنی

اگر جفت گردد زبان بر دروغ    نگیرد ز بخت سپهری فروغ 

سخن گفتن کژ ز بیچارگیست    به بیچارگان بربباید گریست

همانطور که حیکم فردوسی میگوید اگر زبان بر دروغ به حرکت در بیاد هیچ سعادت و عافیتی به دنبالش نخواهد بود و همینطور می گه اگه کسی دروغ میگوید از بیچارگیست  

در شاهنامه هم منشا دروغ رو ترس و بیچارگی و ضعف نشون میده 

حامد :

بعضی وقتا هم دروغ حالت تفریح پیدا می‌کنه برای افراد

 یعنی فرد از بخاطر خوش گذرانی یا به قول خودش شوخی دروغ میگه 

که صد البته دروغ دروغ و دلیلش نمی تونه مهر تاییدش باشه 

که معروف‌ترین داستان در این مورد داستان چوپان دروغگو که  جزوی از افسانه‌های یونان باستان بوده بعدا در قرن هجدهم توسط شاعر فرانسوی به نام  هانری ریشه به شعر در میاد بعد به فارسی ترجمه میشه 

فکر کنم کمتر کسی هست که این داستانو نشنیده باشه ولی بازم خالی از لطف نیست که این داستانو دوباره بشنویم 

داستان از این قرا بوده که:

  

روزی روزگاري پسرك چوپاني در ده اي زندگي مي كرد. او هر روز صبح گوسفندان مردم دهات را از ده به تپه هاي سبز و خرم نزديك ده مي برد تا گوسفندها علف هاي تازه بخورند.او تقريبا تمام روز را تنها بود. 

 يك روز حوصله او خيلي سر رفت اما او مجبور بد باز هم در كنار گوسفندان باشد. از بالاي تپه ، چشمش به مردم ده افتاد كه در كنار هم در وسط ده جمع شده بودند. يكدفعه قكري به ذهنش رسيد و تصميم گرفت كاري جالب بكند تا كمي تفريح كرده باشد. او فرياد كشيد: گرگ، گرگ، گرگ آمد.

مردم ده ، صداي پسرك چوپان را شنيدند. آنها براي كمك به پسرك چوپان و گوسفندهايش به طرف تپه دويدند ولي وقتي با نگراني و دلهره به بالاي تپه رسيدند ، پسرك را خندان ديدند، او مي خنديد و مي گفت : من سر به سر شما گذاشتم.

مردم از اين كار او ناراحت شدند و با عصبانيت به ده برگشتند.   

از آن ماجرا مدتها گذشت،يك روز پسرك نشسته بود و به گذشته فكر مي كرد به ياد آن خاطره خنده دار خود افتاد و تصميم گرفت دوباره سر به سر مردم بگذارد.او بلند فرياد كشيد: گرگ آمد ، گرگ آمد ، كمك …

مردم هراسان از خانه ها و مزرعه هايشان به سمت تپه دويدند ولي باز هم وقتي به تپه رسيدند پسرك را در حال خنديدن ديدند.

مردم از كار او خيلي ناراحت بودند و او را دعوا كردند. هر كسي چيزي مي گفت و از اينكه چوپان به آنها دروغ گفته بود خيلي عصباني بودند. آنها از تپه پايين آمدند و به مزرعه هايشان برگشتند.

از آن روز چند ماهي گذشت . يكي از روزها گرگ خطرناكي به نزديكي آن ده آمد و وقتي پسرك را با گوسفندان تنها ديد ، بطرف گله آمد و گوسفندان را با خودش برد.

پسرك هر چه فرياد مي زد: گرگ، گرگ آمد، كمك كنيد….

ولي كسي براي كمك نيامد . مردم فكر كردند كه دوباره چوپان دروغ مي گويد و مي خواهد آنها را اذيت كند.

آن روز چوپان نتيجه مهمي در زندگيش گرفت. او فهميد اگر نياز به كمك داشته باشد، مردم به او كمك خواهند كرد به شرط آنكه بدانند او راست مي گويد.

این داستان در واقعه داره به ما عواقب دروغ گفتن  و حتی از روی شوخی به ما نشون میده و بقول معروفت تو بخوان حدیث مفسل از این مجمل

ارزو:

چقدر قشنگ بود این داستان من و دوباره برد به دوران ابتدایی یادش بخیرحالا خیلی از بحثمون دور نشه ولی واقعاً درسته هیچ وقت تحت هیچ شرایطی دروغ عاقبت خوبی نداره حالا اون دروغ از هر بابتی که باشه 

جناب عطار هم در اسرار نامه می گوید

دروغ و کژ مگو از هیچ راهی    که نبود زین بتر هرگز گناهی

حسد گر بر نهادت چیر گردد     دلت از زندگانی سیر گردد

در شعر عطار هم می بینیم که می گوید شما بخاطره هیچ چیزی دروغ نگو زیرا دروغ بدترین بدترین هاست

حامد :

یه بحث دیگه ای هم هست که شنیدی میگن دروغ مصلحتی؟؟؟؟

بنظر من در دروغ اصلا مصلحتی نیست که تو از راه دروغ بخوای به اون برسی

اونها فقط یه توجیح خیلی ساده لوهانه که ماها برای پاک کردن صورت مسئله ازش استفاده می کنیم 

بازهم میگم دروغ دروغه به هر شکل و هر عنوانی که باشه اخر و عاقبت دروغ تباهیه 

وقتی به کسی دروغ میگی در واقعه داری ازش دزدی میکنی درواقعه تو داری واقعیو ازش می دزدی 

حالا اگر هم طرفه مقابل هیچ وقت نفهمه وجدان ما هیچ وقت اروم نمی شه 

و تو همیشه ترس برملا شدن حقیقت رو داری چون خورشید همیشه پشته ابر نمی مونه که

و این یکی از بدترین عواقب دروغ که چون تو مرتب ازترس برملا شدن دروغ قبلیت مجبور میشی به دروغ گفتن و دروغ گفتن و این باطلاق هر لحظه تور بیشتر و بیشتر وارد این لجنزار میکنه 

ارزو:

در امثال باب ۱۰ ایات ۱۸ تا ۳۲ می خونیم که:

کسی که بغض را می‌پوشاند دروغگو می‌باشد. کسی که بهتان را شیوع دهد احمق است. کثرت کلام از گناه خالی نمی‌باشد، اما آنکه لبهایش را ضبط نماید عاقل است. زبان عادلان نقره خالص است، اما دل شریران لاشَیءْ می‌باشد. لبهای عادلان بسیاری را رعایت می‌کند، اما احمقان از بی عقلی می‌میرند. برکت خداوند دولتمند می‌سازد، و هیچ زحمت بر آن نمی‌افزاید. جاهل در عمل بد اهتزاز دارد، و صاحب فطانت در حکمت. خوف شریران به ایشان می‌رسد، و آرزوی عادلان به ایشان عطا خواهد شد. مثل گذشتن گردباد، شریر نابود می‌شود، اما مرد عادل بنیاد جاودانی است. چنانکه سرکه برای دندان و دود برای چشمان است، همچنین است مرد کاهل برای آنانی که او را می‌فرستند. ترس خداوند عمر را طویل می‌سازد، اما سالهای شریران کوتاه خواهد شد. انتظار عادلان شادمانی است، اما امید شریران ضایع خواهد شد. طریق خداوند به جهت کاملان قلعه است، اما به جهت عاملانِ شرّ هلاکت می‌باشد. مرد عادل هرگز متحرک نخواهد شد، اما شریران در زمین ساکن نخواهند گشت. دهان صدیقان حکمت را می‌رویاند، اما زبان دروغگویان از ریشه کنده خواهد شد. لبهای عادلان به امور مرضیه عارف است، اما دهان شریران پر از دروغ‌ها است.

 در کلام می بینیم که عاقبت دروغگوچیست؟ آنجا که می گوید  دهان مرد عادل هرگز متحرک نخواهد بود یعنی اینکه برای انسان راستگو گزندی نخواهد بود در عاقبت ولی انسان دروغگو نابود می گردد و دروغ انها برملا می شه

و این شیطان صفتان هستن که همیشه مشغول به دروغن 

 در مزامیر باب ۱۲۰ هم می خونیم

 نزد خداوند در تنگی خود فریاد کردم و مرا اجابت فرمود. ای خداوند جان مرا خلاصی ده از لب دروغ و از زبان حیله گر

در این ایه از کلام ض داوود مرد خدا از خداوند می خواد که او را از دروغ لبهایش رو حفظ کنه زیرا او هم می دانست که این یکی از بهترین دعاهاست 

زیرا فقط با همین فیض است که انسان از دام شریران رهایی پیدا میکنه 

 در جای جای کلام می تونیم شرارت رو در دروغ ببینیم و میتونیم بگیم دروغ دروازه تمام گناهانه و دروغ می تونه  بتنهایی موجب چه گناهان و شرارت های بزرگی بشه

حامد:

در انجیل یوحنا باب ۸ ایه ۴۴ می خونیم که:

 شما از پدر خود ابلیس می‌باشید و خواهشهای پدر خود را می‌خواهید به عمل آرید. او از اول قاتل بود و در راستی ثابت نمی‌باشد، از آن جهت که در او راستی نیست. هرگاه به دروغ سخن می‌گوید، از ذات خود می‌گوید زیرا دروغگو و پدر دروغگویان است

عیسی می فرماید دروغ فرزند ابلیس است و هر کس دروغ می گویید  داره از پدر خودش صحبت می کند و خود را فرزند ابلیس می دونه در یوحنا عیسی به یهودیان می گوید شما چون فرزند ابلیس هستید دروغ میگویید 

پس طبق کلام می بینیم که که دروغ رو می تونیم مادر تمام شرارت ها ببینیم اینکه دروغ از چه پدر  به وجودامده و فرزند چه کسی است حالا اگه کسی دروغ بگوید جایگاهش چیست 

خداوند به همه ی ما فیض خودشو اطاع کرده تاپسرش رو  که راستی مطلق پیروی کنیم و دور از هر راه حرف دروغ به سمت جلال خداوند حرکت کنیم 

ارزو جان  دعا این برنامرو شما برامون بخونید لطفا

ارزو :

با کمال میل 

…………………….

…………….

…………

امین 

حامد:

دردستان ب۱رفیض خداوند باشید

ارزو: تا درودی دیگر بدرود

0 replies

Leave a Reply

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

Our Score
Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]